لحظهای که نیروهای عراقی قدرت کشیدن ماشه را از دست دادند، ورود به خرمشهر را تسهیل کردند. از لحظه عبور از کارون تا رسیدن به خین، راه طولانی بود.
پیمودن آن مدتها طول کشید و همراه با قربانیهایی بود که خودشان را تقدیم آزادی خرمشهر کردند، شهدای بزرگ، بسیجیان عاشورایی در گام اول چه خوب عبور کردند.
با وجود اینکه هنوز براساس برنامه قبلی، 5 پل ایجاد نشده بود و همه این نیروها، متکی به 3 پل بودند، آخرین پل هم بهموقع نتوانست آماده شود. اما چقدر سریع و شجاعانه توانستند نیروهای متجاوز بعثی را در عرض 40 کیلومتر در طول 25 کیلومتر پیادهروی شبانه درنوردند. استقرار در روی جاده اهواز – خرمشهر هنر مردان خدا بود و بس.
اولین فرمانده قربانی این صحنه محسن وزوایی بود. او فرمانده سپاه گیلانغرب و جبهه بازیدراز بود. او در عملیات فتحالمبین فتحی عظیم را رقم زده بود و چه زود از میان سپاه اسلام پر کشید. روز اول عملیات در ضدحمله متجاوزان بعثی او و معاونش حسین تقویمنش رهسپار دیار حق شدند. بسیجیان گمنام و فاتحان اصلی این صحنه نبرد 6 روز مقاومت مردانه در مقابل دشمن داشتند.
۶ روز مقاومت و فداکاری رزمندگان اسلام در جاده اهواز-خرمشهر با پایداری و شجاعت نیروهای مردمی و بسیجیان عاشورایی و هدایت درست و دقیق فرماندهان آنها بهخصوص در قرارگاه کربلا توسط محسن رضایی و صیاد شیرازی و در قرارگاه نصر توسط حسن باقری و در قرارگاه فتح غلامعلی رشید، آزادسازی ۸۰۰ کیلومتر مربع را درپی داشت.
گام دوم با حرکت نیروهای سیدعبدالرضا موسوی فرمانده سپاه خرمشهر تقدیم راه خونین آن شد، محمود حری دیگر صدایش در بیسیم نیامد. وقتی آغاز حرکت ساعت ۲۲:۳۰ تعیین شد، باران رحمت الهی بارید و عراقیها دیگر تصور نمیکردند که در این باران، آن هم در منطقه شمال خرمشهر که گل و لای اجازه حرکت به هیچ جنبندهای را نمیدهد، باز هم بسیجیان بتوانند ۱۵ کیلومتر از جاده اهواز – خرمشهر تا دژ بینالمللی، از زید تا شلمچه را طی کنند؛ اما این اتفاق افتاد و بار دیگر سپاهیان اسلام خود را به عمق دشمن رساندند.
رژیم بعثی که تصور میکرد براساس قوانین و مقررات نظامی ما باید جاده اهواز – خرمشهر را طی کنیم و طی مراحل مختلف به خرمشهر برسیم، جبهه اهواز را به ژنرال وفادار صدام (ماهر عبدالرشید) سپرده بود که او هم غافلگیر شد و حالا باید چهکار کند؟
فاصله رزمندگان اسلام تا بصره کمتر از آن حدی است که متجاوزان بعثی با اهواز دارند، آیا حفظ بصره مهمتر است یا حفظ خط اهواز، لذا متجاوزان بعثی شدیدترین ضدحملهها را (که در تاریخ جنگ سابقه نداشت) در شلمچه انجام دادند. ضدحمله اول ۷ صبح روز ۱۷ اردیبهشت بود که توفیقی کسب نکرد.
دومین ضدحمله ساعت ۱۱ صبح بود که حاج احمد متوسلیان را راهی بیمارستان کرد. در شلمچه حسن باقری، ابراهیم همت، محمود شهبازی، عبدالمحمد رئوفی، مهدی زینالدین، مسعود پیشبهار، رضا چراغی، حسین همدانی همه آمدهاند، ضدحملهای شدید از طرف دشمن درگرفت.
تاکنون چنین ضدحملهای در جنگ دیده نشده بود. حجم آتش از توپخانه، بمباران هوایی بالگردهای متجاوزان، حمله تانکها و نفربرهای تیپهای ۱۷ زرهی – ۲۴ مکانیزه، ۶، ۱۰ و ۱۲ زرهی. اینهمه ضرورت حفظ خرمشهر و شلمچه است.
هرکه در شلمچه باشد خرمشهر را در دست دارد. از زید تا شلمچه - دفاع در ۲۰ کیلومتر - سرنوشت خرمشهر را تعیین میکند؛ اما پس از ۲ روز درگیری اینبار سرلشگر صلاح قاضی فرمانده سپاه دشمن به فرمانده تیپهایش میگوید مثل فرماندهان ایرانی در خط قرار گیرید تا موفقیت کسب کنید.
وقتی فرمانده تیپ ۲۴ و معاونش (سرهنگ محمدرشید صدیق) اسیر شدند آنها را نزد حسن باقری آوردند، از دیدن حسن باقری در شلمچه و آن همه آتش و درگیری متعجب بودند؛ وحشت سراپای او را فرا گرفته بود. حسن به مهدی (زینالدین) گفت: آنها را به عقب ببرید، اینجا برایشان امن نیست و اطلاعاتش را سریع برایم بفرستید. آتش و ضدحمله که از ساعت ۸ آغاز شده تمامشدنی نیست.
آتش که از همه سو به شلمچه میبارد با ضدحمله تانکها، خاکریزها شکسته و دشمن موفق به پیشروی میشود اما این پیشروی قدم به قدم است. دشمن با ۹ ساعت درگیری و دادن صدها کشته و زخمی فقط ۴۲۰۰ متر پیشروی میکند و با غروب آفتاب ضدحمله متوقف میشود.
حسن باقری فرماندهان را دور خود جمع کرد: خب، بحمدالله ما توانستیم ۱۶ کیلومتر دژ را حفظ کنیم. امشب آتش دشمن شدید است. حداقل نیرو را در خط بگذارید بقیه را ببرید عقب و دستوراتی که لازم بود... همت پرسید برنامه دشمن چیست؟ حسن: با این مقاومت شما دشمن ناامید شد. تا نیمه شب آتش در خط شلمچه شدید است.
ساعت ۱۲ شب دروازههای اهواز فرو ریخت و عبدالرشید و محمود شکر شاهین فرمانده لشکر ۶ زرهی هر دو لشکرشان را برداشتند و بهسوی بصره فرار کردند؛ بهطوری که برخی از نیروهایشان در خواب ماندند و مهمات و سلاح آنها در دشت جفیر ماند. راهی که طی یک هفته در مهرماه ۵۹ طی کرده بودند یکشبه و کمتر از ۶ ساعت بازگشتند.
صلابت و قدرت بسیجیان عاشورایی ابهت آنان را شکست و حالا خرمشهر مانده است و شلمچه و همت امام خمینی در فرماندهی کل قوا و پیام آزادی خرمشهر قلب تپنده ملت ایران. محاصره خرمشهر امید به دفاع را در متجاوزین بعثی به یأس تبدیل کرد.
ورود به خرمشهر تسهیل شده بود. قدم مبارک بسیجیان اولین بار به خرمشهر رسید که در بین زمینیها گمناماند و در آسمانها مشهور. بسیجیان از سراسر کشور، کسی نمیتوانست تشخیص دهد که این فرزند کدام خانواده است. بهتر است بگوییم فرزندان امام خمینیاند که آرزو داشت خدا او را با بسیجیان محشور کند.
همان زمانی که امام پیام داد که بر دست و بازوی رزمندگان اسلام بوسه میزند و افتخار میکند. صدام هم فرماندهان خرمشهر را به جوخه اعدام سپرد و نام آنها را ننگ بر تاریخ کرد که خود نام ننگی بر عراق بود و همه بلاهایی که بر سر ملت مظلوم عراق آمده است، از رژیم مزدور بعث حاکم و صدام در این کشور بود.
نام خرمشهر ماندگار شد. سوم خرداد را میتوان یک روز شکرگزاری برای ملت ایران نامید. حسن باقری در آستانه آزادی خرمشهر و در جمع فرماندهان و رزمندگان اسلام گفت: خرمشهر برای ملت ما یک اسطوره است و امروز میگوییم خرمشهر اسطوره خواهد ماند، پس روز شکرگزاری ملت ایران است.
* رئیس سابق سازمان حفظ و نشر
آثار و ارزشهای دفاع مقدس سپاه