به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه شرق، ۲ سال قبل چند شهروند به مأموران پلیس گزارش دادند که یک درگیری منجر به جرح در بازار تهران اتفاق افتاده است. مأموران پلیس بلافاصله در محل حاضر و متوجه شدند که جوانی از ناحیه صورت مجروح شده است. پس از آن اورژانس مرد مجروح را به بیمارستان منتقل کرد و تحقیقات آغاز شد.
دوستان جوان مجروح به پلیس گفتند شخصی به نام پیمان به دوستشان حمله کرده و او را با چاقو زده است. مأموران، پیمان را بازداشت کردند. او به پلیس گفت: من بازاری هستم و درآمد خوبی دارم. بعد از تعطیلی بازار، مدارک و پولهایم را جمع میکردم و به خانه میرفتم. روز حادثه بعد از اینکه بازار تعطیل شد، با دوستانم به قهوهخانه رفتم تا قلیان بکشم. بعد از اینکه بیرون آمدیم، چند جوان به من حمله کردند. آنها میخواستند کیفم را بدزدند.
پیمان ادامه داد: در کیفم مقدار زیادی چک، پول و مدارک دیگر بود. به همین دلیل مقاومت کردم. یکی از آنها که بعدا فهمیدم اسمش یوسف است، وقتی دید مقاومت میکنم، من را هل داد که روی زمین افتادم. دوستانم در حمایت از من وارد دعوا شدند. یکی از آنها دستم را گرفت و بلندم کرد. یکی از دوستانم چاقو کشید تا سارقان بترسند و بروند اما آنها دوباره حمله کردند. من هم چاقو را از دوستم گرفتم و به سمت مرد سارق پرت کردم که چاقو به صورتش برخورد کرد و باعث شد چشمش آسیب ببیند. بعد هم او را به بیمارستان رساندند.
او ادامه داد: بعد از بهبود نسبی یوسف، از او بازجویی شد و او گفت: ما کاری به پیمان نداشتیم و داشتیم از آنجا رد میشدیم که او به سمت ما حمله کرد و من از خودم دفاع کردم. از او شکایت دارم و درخواست مجازات متهم را دارم.
پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: گفتهاند من میخواستم کیف را بدزدم، حالا که ندزدیدهام و متهم و دوستانش هم من را زدهاند. اگر آنها من را رها میکردند، فرار میکردم و میرفتم ولی رهایم نکردند و باعث شدند چشمم کور شود. این اتفاق زندگی من را نابود کرد. آیندهام تحت تأثیر قرار گرفته است. حالا دیگر نه میتوانم شغل درستی برای خودم پیدا کنم و نه دختری حاضر میشود با نقص عضوی که دارم، با من ازدواج کند. من شغل خوبی داشتم که به خاطر کوری چشمم شغلم را از دست دادم. چون به هر دو چشم برای انجامش نیاز داشتم. البته حالا هم درخواست قصاص ندارم. این کار را نمیتوانم بکنم. من درخواست دیه دارم و از دادگاه میخواهم علاوه بر دیه، هزینههای درمان را که برای چشمم انجام شده است، از متهم برای من بگیرد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام واردکردن ضربه عمدی به چشم مرد شاکی را رد کرد و گفت: سوابق این مرد نشان میدهد او سارق است. من اصلا او را نمیشناختم. با دوستانم از قهوهخانه بیرون آمدم که به سمت ما حمله کردند. آنها دقیقا به سمت من آمدند. چون از قبل من را تحت نظر داشتند و میدانستند هر روز مدارک و پولهایم را با خودم از کارگاه بیرون میآورم. کاملا مشخص بود این افراد با اطلاعات و آگاهی کامل سراغ من آمدهاند. چون بین چند فردی که آنجا بودند، فقط به من حمله کردند.
متهم ادامه داد: یوسف و دوستانش سعی کردند کیفم را بگیرند که من ندادم و با آنها درگیر شدم. آنها هم من را روی زمین پرت کردند و خواستند روی من بیفتند و مرا بزنند و کیفم را بگیرند که دوستانم به کمکم آمدند. آنها من را از دست این سارقان نجات دادند اما یوسف و دوستانش رها نمیکردند. دوباره به سمت من حمله کردند و اینبار چاقوی دوستم را گرفتم و به سمت یوسف پرت کردم که چاقو به چشمش برخورد کرد و دچار خونریزی شد. بعد هم بلافاصله به پلیس و اورژانس خبر دادیم. ما قصد آسیب رساندن به یوسف و دوستانش را نداشتیم. ضمن اینکه بعد از این حادثه، دوستان یوسف یکدفعه پا به فرار گذاشتند. اگر آنها نیتی برای سرقت نداشتند و حرفهای یوسف درست است، چرا دوستانش وقتی متوجه شدند ما با پلیس تماس گرفتهایم، فرار کردند.
متهم در پاسخ به این سؤال که چرا از چاقو استفاده کرده و اصلا چرا چاقو همراه داشته است، گفت: من چاقو نداشتم. دوستم چاقو داشت و او هم به خاطر شغلی که دارد، چاقو ابزار کارش است. ما برای دعوا نرفته بودیم اما وقتی دیدیم نمیتوانیم از دست یوسف و دوستانش فرار کنیم، دوستم برای اینکه آنها را از من دور کند، چاقو کشید و در این هنگام من هم که دیدم یوسف در حال حمله دوباره به من است، چاقو را به سمت او پرتاب کردم. چاقو را کسی به من نداد. من خودم آن را از دوستم گرفتم. هیچ قصدی هم برای آسیب رساندن به یوسف نداشتم.
وی در آخرین دفاع گفت: از کاری که کردهام ناراحتم و درخواست بخشش دارم. با اینکه از خودم دفاع کردم و قصدم کورکردن یوسف نبود، از آسیبی که به او وارد کردهام، پشیمانم.
با پایان یافتن گفتههای متهم و وکیلمدافع او، قضات برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.
نظر شما