اما به نظر میرسد دولت حتی در پرداخت بخش مادی و قابل تعیین کار پرستاران که تحت عنوان حقوق دریافت میکنند، نیز دچار مشکل شده است؛ تا آنجا که دبیرکل خانه پرستار با اعلام اعتراض به بیتوجهی مسئولان به پرداخت مطالبات پرستاران پیشبینی کرد ادامه این روند میتواند اعتراض جامعه پرستاری را بهدنبال داشته باشد. گویا مسئولان در روز پرستار حامل خبرهای چندان خوشی برای سفیدپوشان عرصه سلامت کشور نبودهاند.
پول نقد یا سهام نسیه؟
مدتهاست که روزهای بزرگداشت در کشورمان به نام وعدههای دلنشین و تقدیر و تشکرهای بیپایان سند خوردهاند، اما به نظر میرسد که جامعه پرستاری کشور، روز پرستار امسال را نیز با وعدههای نه چندان دلچسب جشن گرفتهاند. «بر اساس مصوبه مجلس، دولت اجازه دارد به جای معوقه مزایای شغلی پرستاران به آنان سهام شرکتهای دولتی بدهد. این سهام، غیراز سهام عدالت است و دریافت آن از سوی پرستاران اختیاری است.» این خبر که در هفته پرستار از سوی غضنفر میرزابیگی، رئیسکل سازمان نظام پرستاری کشور اعلام شد، به نوعی پایانی بود بر انتظار پرستارانی که خواستار دریافت مطالباتشان از دولت بودند.
گرچه میرزابیگی با دادن این مژده که سهام مذکور 10درصد ارزانتر از نرخ بورس به پرستاران واگذار میشود، آنان را تشویق کرد که از این موقعیت استفاده کنند، اما در مقابل محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستار معتقد است این سود 10 درصدی با توجه به این واقعیت که مطالبات سال 86 پرستاران مشمول 30 درصد تورم شده و در نتیجه از قدرت خرید آنان کاسته است، امتیازی محسوب نمیشود و جز زیان، ارمغان دیگری برای پرستاران نخواهد داشت.
اما آیا دریافت سهام به ازای مطالبات یک اجبار است؟ پاسخ وزارت بهداشت به این سؤال منفی است. همانگونه که رئیسکل سازمان نظام پرستاری نیز میگوید این امر کاملا به تصمیم پرستاران بستگی دارد. آیا راه دیگری برای دریافت حقوق مذکور بهصورت نقدی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال مثبت است با قید یک شرط؛ انتظار، زیرا هیچ زمان مشخصی برای پرداخت مطالبات معوقه مشخص نشده است. اینگونه به نظر میرسد که در حال حاضر، پرداخت نقدی مطالبات پرستاران در برابر سهام آماده واگذاری، کمابیش حکم حلوای نسیه را پیدا کرده است.
تقاضای مهرورزان برای مهرورزی
دیماه سال 85 دومین نامه سرگشاده از سوی خانه پرستاران ایران در حالی خطاب به محمود احمدینژاد منتشر شد که اولین نامه ارسالی از سوی این مرکز به دفتر ریاستجمهوری بیپاسخ مانده بود. در دومین نامه نیز پرستاران با لحن گلایهمندانهتری خواستار سهمی از عدالت محوری و مهرورزی دولت نهم شدند. در بخشی از این نامه آمده بود: «بیش از 75 درصد بار بهداشت و درمان بر دوش پرستاران سنگینی میکند، ولی این بار گرانبها بهقدری سنگین شده که پرستاری کشور را بهشدت تحت فشار و در حال زمینگیر شدن قرار داده است... پرستاران در جهت تامین وضعیت معیشت مجبور به 2 یا 3 شیفت کار طاقتفرسا هستند و هنوز هم پایینترین حقوق را دریافت مینمایند... جناب آقای احمدینژاد، پرستاران فقط یک تقاضا دارند؛ رفع تبعیض و برقراری عدالت و تمام.»
با وجود ارسال دو نامه سرگشاده به رئیس دولت و نیز وعده احمدینژاد در دیدار با اعضای شورایعالی نظام پرستاری مبنی بر حل مشکل ساعت کار پرستاران، کمتر عضوی از جامعه پرستاران انتظار داشت که یک سال پس از نامهنگاری و دیدار با رئیسجمهور، میزان ساعات کار پرستاران از 40-35 ساعت به 44 ساعت در هفته افزایش یابد. علاوه بر این، بیسرانجام ماندن طرح توزیع سهام عدالت که قرار بود در مرحله دوم (سال85) به جامعه پرستاران نیز تعلق بگیرد باعث شد که این سفیدپوشان خسته، تنها به خبر افزایش 35 درصد به نوبت کاری و سختی کار پرستاران دل خوش کنند و البته این دلخوشی کوچک در روزهای اخیر با اعلام رسمی 900میلیارد تومان کسری بودجه وزارت بهداشت در سال86 به یک نگرانی بزرگ تبدیل شد؛ چرا که بنابر پیشبینی چندی پیش مسعود ابوالحلاج، مدیرکل برنامهریزی منابع مالی و بودجه وزارت بهداشت؛ «کسری اعتبار بهداشت و درمان به احتمال زیاد، منجر به تعطیلی برخی از مراکز، اخراج تعدادی از کارمندان، متوقف کردن سرویسهای ایابوذهاب کارکنان و حتی ایجاد اختلال در ارائه خدمات به مردم میشود.»
مرثیهای برای یک رویا
110هزار تخت بیمارستانی در کشورمان در اختیار 80 هزار پرستاری است که اگر بخواهند خود را به استانداردهای جهانی برسانند (به ازای هر تخت، 2پرستار) باید بتوانند مسئولیت و توان حداقل 220 هزار پرستار را میان خود تقسیم کنند و به حقوقی 4 تا 5 برابر کمتر نسبت به همتایان خود در کشورهای پیشرفته بسنده کنند و گاهی نیز به برگههای سهامی که باید جای مطالبات به تاخیر افتاده آنان را پرکند، قانع شوند.
با این همه، هنوز تصویر فرشتهگونه انسانهایی با لباس سپید و لبخند همیشه بر لب که به آرامی همگان را به حفظ سکوت دعوت میکنند، تصویر دلخواه بسیاری از کسانی است که قدم به محیط بیمارستانها و مراکز درمانی میگذارند. اما گاهی با دیدن چهرههای خسته و کمحوصله پرستاران و گاهی ناتوانی آنان در ارائه بهموقع خدمات به بیماران، بهسرعت در پیشفرضهای خود تجدید نظر میکنند.
آنها نمیدانند بدنه پزشکی کشور ما در حال حاضر بهشدت در زمینه پرستاری دچار فقر نیروی انسانی است و سفیدپوشان خستهای که مورد سرزنش گاه و بیگاه مراجعان قرار میگیرند، بار دو سوم از نیروی غایب در مراکز درمانی را نیز به دوش میکشند. این سپیدپوشان تصویر روشنی از وضعیت معیشتی خود ندارند. اینها همان انسانهایی هستند که با وجود فرشتهصفت بودنشان، پوست و گوشت دارند و بیش از بسیاری از بیماران بستری شده، در معرض بیماریهای گوناگون جسمی و روحیاند؛ یعنی همان بیماریهای آشنایی چون دردهای عضلانی و اسکلتی، افسردگی و فشارهای روانی، کم خوابی و... این دردها زندگی آنان را بهطور مرتب تهدید میکند.
با مقیاسهای عقلی و مادی امروزی اگر حساب کنیم، «فرشته بودن» دیگر مقرون به صرفه نیست، شاید بهتر است پیش از آنکه پرستاران نیز عطای لباس سپید فرشتهها را به لقایش ببخشند، اتفاقی بیفتد، اتفاقی بهتر از واگذاری سهام در ازای حقوق ماهها تلاش و صبوری و شب زندهداری.