او این روزها مشغول تصویربرداری سریالی به نام «کتابخانه هدهد» است. در این مجموعه چنانکه از نامش برمیآید لوکیشن کتابخانه نقش مهمی دارد و کتاب هم در آن دستمایه موقعیتهای دراماتیکی میشود. از این منظر «کتابخانه هدهد» کار متفاوتی به نظر میرسد.
مهران مهام و ایرج محمدی که چندی پیش سریال پرتاب و تب نرگس را روی آنتن داشتند، کار تهیهکنندگی کتابخانه هدهد را با حمایت سازمان شهرداری تهران برعهده گرفتند و حالا 4 ماهی است که «کتابخانه هدهد» با بازی محمود بصیری، امیرحسین صدیق، افسانه چهرهآزاد، راضیه برومند، علی اوسیوند، فرهاد آئیش و... مقابل دوربین کاوه شاهمحمدلو (تصویربردار) قرار گرفتهاند. این مجموعه بر اساس طرحی از نغمه ثمینی ساخته میشود.
کتابخانه هدهد قرار است در 13 قسمت 45 دقیقهای مجدداً ما را میهمان فضاهای گرم، صمیمی و البته ساده کارهای مرضیه برومند کند؛ کارگردانی که شاید با کارهایش بهخوبی توانسته با بیننده ارتباط برقرار کند و حالا در حالی که زمان زیادی به پایان تصویربرداری آخرین اثر مرضیه برومند نمانده است، ما در فرهنگسرای قیطریه (امیرکبیر) هستیم.
با اشاره به اینکه موضوع قصه او حول محور کتاب و البته کتابفروشی است که بعداً تبدیل به «Fast food» میشود و چه جالب که استقبال بیشتری هم از آن میشود.
ماجرا از این قرار است که کیوان کتابچی با بازی امیرحسین صدیق در اثر حادثهای با غلام (محمود بصیری) آشنا میشود و اتوبوس او را تبدیل به کتابفروشی سیار میکنند؛ به نام کتابخانه هدهد. داستان خطی کتابخانه هدهد به گفته مهران مهام داستان تقابل مغز و شکم است.
او میگوید: کتابفروشی ما تبدیل به ساندویچی میشود و مردم پنجشنبه و جمعهها دوبله و سوبله میایستند تا ساندویچ بخرند. با توجه به اینکه درباره فرهنگ ترویج کتاب و کتابخوانی در رسانههای ما زیاد صحبت میشود، باید دید چه نگاهی پشت ساخت این کار است؟ مهام میگوید: «به گفته شما تبلیغ آن زیاد است، اما عملی در آن نیست، به نظر من ما خودمان هم کوتاهی میکنیم.
شما اگر از یک خانم یا آقا که میگویند کتاب گران است بپرسید قیمت ادکلنی که خریدید، چند است یا اینکه گوشی موبایلتان چه قیمتی دارد؟ متوجه میشوید که ما خودمان هم نمیخواهیم هزینه کنیم».
به گفته تهیهکننده کتابخانه هدهد این کار نیز فضای شیرینی دارد و نکته جالبی هم که خانم برومند اشاره میکند این است که حالا که مردم به سمت کتاب نمیروند ما کتابها را داخل ماشین میگذاریم و به سمت آنها میرویم» و به این شکل قرار است هدهد که در فرهنگ ما مظهر دانش و دانایی است و اسم کتابفروشی مرحوم کمال کتابچی نیز کتابخانه هدهد بوده با همان آرم به این اتوبوس منتقل شود؛ اتوبوسی که صاحب آن محمود بصیری است با همان لهجه خاص قزوینیاش.
او در این سریال نیز نقش اصلان همان سیگارفروش سریال آرایشگاه زیبا را بازی میکند. خودش میگوید که این کاراکتر ادامه همان نقش است. داخل فرهنگسرای امیرکبیر به واسطه نوشتههایی که بر روی پارچههای زردرنگ نوشته شده مشخص میکند اینجا نمایشگاه کتابی برپاست.
بر روی میزهای بزرگ با رومیزیهایی رنگارنگ، کتابهای مختلف به چشم میخورد. قرار است مرضیه برومند از یک نمایشگاه تصویربرداری کند، نمایشگاهی که پر از هنرورانی است که آمدهاند داخل نمایشگاه، کتاب انتخاب کنند.
قرار است در این سکانس، صحنه عبور کیوان از دور به داخل راهرویی گرفته شود؛ جایی که مردم برای بازدید و خرید کتاب از نمایشگاه آمدهاند. این صحنه در حال برداشت است که مهران مهام به نکته خوبی اشاره میکند.
او میگوید: «بیشتر فکر میکنم الگوهای فکری و رفتاری یک کودک، پدر و مادرش هستند و اگر تمرین و عادت به خواندن کتاب در خانهها مهیا شود، کودک از ابتدا به کتاب و کتابخوانی علاقه پیدا میکند. او میگوید: مثل مریضی که میخواهند به او دوا بدهند، میگویند اول این را بخور، ولی بعداً هرچی را دوست داری بخور؟ بچه هم همینطور است باید فقط تمرین کتابخوانی را به او بدهید، حالا یکی دوست دارد کتاب درسی بخواند، یکی تاریخی و یکی ملودرام و...».
دوربین و وسایل صحنه به آن طرف حیاط برده میشود تا صحنهای بیرون از کادر نمایشگاه با بازی بهرام شاهمحمدلو ثبت شود. عذرا پورمند منشی صحنه میگوید از ابتدای فعالیتهای خانم برومند با او بوده است. کاوه شاهمحمدلو پیشنهاداتی میدهد و درباره نحوه تصویربرداری با کارگردان صحبت میکند.
برومند میگوید: «آن کادری که از دور داشتیم، آن میز پرکتاب با رومیزی زردرنگ برای نشان دادن فضا خیلی بهتر بود». در نهایت نظر کارگردان به ثبت میرسد و تا عوامل برای ضبط سکانس بعدی آماده شوند با مرضیه برومند صحبت میکنم.
از او سؤال میکنم که این کار نیز در روال کارهای قبلی شما قرار دارد؟ با خنده میگوید: «سعی کردم رویه ظاهریاش شیرین باشد اگرچه مقولهای که به آن پرداختهام، مقوله سنگینی است.
ما داریم راجع به کتاب به عنوان ابزاری فرهنگی صحبت میکنیم که روزبهروز کمرنگتر میشود و نقشش را از دست میدهد». محمود بصیری برای گریم آماده میشود. به گفته خودش با تنها کارگردانی که بهراحتی میتواند ارتباط بگیرد و حتی خود را به قول معروف به کارگردان بسپارد مرضیه برومند است.
او میگوید: «در این کار من خودم را مثل یک گل سفالگری فرض کردم که کارگردان بتواند به هر شکلی که میخواهد آن را درآورد و از من بازی بگیرد».
بصیری درباره نزدیکی این نقش به نقش اصلان در سریال آرایشگاه زیبا (سال 69) میگوید: به این خاطر که این نقش دوباره در ذهن مردم زنده شود. چون مردم با آن ارتباط بسیاری برقرار کردند، اما اینجا آن اصلان سیگار فروش تبدیل به راننده اتوبوس شده است.
بصیری برای بازی مقابل دوربین مرضیه برومند هیچ (تکس) یا متنی را نمیگیرد، چون به کار او مطمئن است. امیرحسین صدیق هم همینطور. او با روحیه شوخ و شنگی که دارد با خنده میگوید: «من هم مترصد پیدا کردن زمان خوبی هستم تا در کار خانم برومند هرچند کوتاه بازی کنم».
او در این سریال نقش کیوان را دارد که اکنون 30 ساله است. صدیق میگوید: «کیوان کمحرف و ساکت است و در عین حال همه چیز را میفهمد، اما کمی عبوس است. این همه به این خاطر است که همه چیز را میفهمد و از خیلی چیزها زجر میکشد».
بهرام شاهمحمدلو نیز مثل این دو چند وقتی است که در تلویزیون حضور نداشت. او به تدریس توأم با تحقیق و همینطور حضور در جشنوارههای تئاتر و عروسکی میپرداخته و قرار است Workshop (تئاتر عروسکی بداههسازی) را راه بیندازد. جالب است که بهراحتی در نقش فرو رفته است و با کیف بافتنی قرمز رنگی که در دست دارد آمده تا از نمایشگاه دیدن کند، اما مثل اینکه فکرهای دیگری هم در سر دارد!
ساسان نخعی (صدابردار) کار صدا را بهخوبی انجام میدهد و رعنا امینی مواظب است تا راکورد لباس او بر هم نخورد. همه چیز مهیاست. بهرام شاهمحمدلو وارد میشود، اما دستپاچه؛ کتابی از روی میز میافتد، او کتاب را داخل کیفش میگذارد که کیوان سر میرسد و... شاهمحمدلو که سریال خانه آبیاش مورد استقبال قرار گرفت، بهتازگی در سریال مختارنامه نقش والی کوفه را دارد و از نظر او این سریال پُر پروداکشنترین کار تلویزیونی است.
اما درباره جهانگیر در کار مرضیه برومند میگوید: «نقشی است که در خط داستانی این سریال در یک قسمت میآید و میرود. جذابیت آن برای من خاص بودنش بود». مجدداً کنار مانیتور مینشینم و با مرضیه برومند صحبت میکنم، میگویم: شاید با این کار تبلیغ کتاب نشود، ولی تشویق به خواندن کتاب میشود.
او میگوید: «اما تشویقها هم روی قشر تحصیلکرده است و این سریال از این منظر نگاه میکند که کتاب میتواند در دسترس همگان باشد. برومند به خاطرهای اشاره میکند که یک روز یکی از دوستان، خدمت مرد مؤمنی میرسد و میگوید حاج آقا دلم میخواهد نماز بخوانم. حاج آقا میگوید: خُب بخوانید، دوست ما میگوید آخه من دوست دارم لاک هم بزنم.
پس نمیتوانم وضو بگیرم، حاج آقا میگوید: عیبی ندارد شما با لاک نماز بخوانید. خانم به حاج آقا میگوید: این چه توصیهای است که شما به او میکنید؟ حاج آقا میگوید: خانم شما اجازه بدهید نماز بخوانند، لاکش را هم پاک میکند. ببینید چه نکته ظریفی در آن است. درباره کتاب هم باید چنین کنیم. باید مردم را عادت بدهیم، چون سطح سواد جامعه و بهخصوص جوانان بهشدت نزول کرده و بهشدت جوانها غلط حرف میزنند.
او ادامه میدهد: «به نظر من کتاب اصلاً جسم بیجان نیست و میتواند خیلی حرفها داشته باشد. کتاب هویت و شخصیت دارد و برای شکل دادن قصه آن، ما شرایط دشواری هم داشتیم. همینطور از لحاظ تولید و انتخاب لوکیشنها و بازیگران متعدد...».
کارگردان هتل درباره شخصیتها ادامه میدهد: «ما در این سریال شخصیت طناز نداریم، اما موقعیتها طنزآمیز است.
نقش محمود بصیری در مقابل کیوان، نمک ماجراست و تا حدوی عبوسی کیوان را جبران میکند. گروه برای ضبط سکانس بعدی آماده میشود. در این سکانس محمود بصیری در مقابل مجسمه امیرکبیر در فرهنگسرای امیرکبیر بازی دارد؛ آنجا که در کنار آن پسرک خردسال مینشیند و با لهجه شیرین قزوینی میپرسد: «پسرجون تو میدانی این مجسمه کیه که اینجا وایستاده؟!...».
شاید بعد از سریال نرگس، کتابخانه هدهد دومین سریال ملودرام شبانه باشد. باید دید سریالی که به موضوع کتاب میپردازد، میتواند مثل ملودرام نرگس پرمخاطب شود؟ پیشینه مرضیه برومند در ساخت سریالهای پرمخاطب نوید چنین اتفاقی را میدهد.