به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، الپایس نوشته است، زمانی که خورخه لوییس بورخس در آمریکای لاتین فقط به عنوان یک آرژانتینی عجیبوغریب شناخته میشد، همه در فرانسه او را به عنوان بزرگترین نویسنده قرن بیستم میشناختند. سال ۱۹۶۳ ماریو بارگاس یوسا در پاریس بود، برای همین او توانست در مراسم بینالمللی ثبت اثر دست نویسنده «ویرانههای مدور» و «الف» شرکت کند.
آن موقع، این نویسنده ۲۷ ساله اهل پرو کتاب «شهر و سگها» را سال ۱۹۶۲ منتشر کرده بود و تازه داشت اوجگیری ادبی خود را آغاز میکرد، برای همین او هنوز مشغول کار به عنوان خبرنگار برای آرافآی بود. بنابراین وقتی کتابخانهدار نابینا ۶۴ ساله وارد پاریس شد، یوسا توانست با او مصاحبه کند.
او با احساسات غیرقابل انکار اما با رفتار رسمی یک خبرنگار از بورخس درباره یکی از ملاقاتهایش در برلین پرسید و بورخس هم با مزاح معمول خود پاسخ داد: «از این نظر خوشایند بود که توانستم با بسیاری از همکارانم صحبت کنم. اما در مورد نتایج آن کنگرهها، به نظرم کاملاً منفی هستند. به نظر میرسد زمانه باعث میشود اینطور باشیم. باعث تعجب و اندوه من بود که در ملاقات با جمعی از نویسندگان تا این حد کم درباره ادبیات صحبت شود و این همه به سیاست؛ موضوعی که خستهکننده است، پرداخته شود.»
این مصاحبه به یادماندنی بخشی از «نیم قرن با بورخس» است، کتابی جدید توسط ماریو بارگاس یوسا که در آن او تمام نوشتههای خود از دو مصاحبهاش (آخری در سال ۱۹۸۱ در بوینوس آیرس بود که بورخس خیلی از آن بدش آمد چون یوسا جرات کرد بگوید کسی در خانهاش خبررسانی میکند) و سخنرانیها، نقدها و مقالههایش درباره آثار نویسنده آرژانتینی را گرد هم آورده است. با وجود تمام تفاوتهای شخصی و ایدئولوژیکی که یوسا با بورخس داشت، او در این کتاب کیفیت یک منتقد ادبی را حفظ میکند و به آثار این نویسنده میپردازد که تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۶ همیشه کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات بود.
نباید فراموش کرد که وقتی گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ و یوسا در سال ۲۰۱۰ جایزه نوبل ادبیات خود را دریافت کردند، هر دو در سخنرانیشان از بورخس یاد کردند و گفتند تعجبآور است که این نویسنده آرژانتینی نوبل نگرفته چون میتوان از او برای هر چیزی نقد کرد غیر از قابلیتهایش در نویسندگی.
صداقت یک منتقد ادبی که همیشه میداند چطور باید فراتر از تفاوتها حرکت کند، که در عین حال نشانی از علاقه و احترام بین نویسندگان هم هست، در شعری نمایان است که یوسا در ابتدای کتاب خود به بورخس تقدیم میکند. او همچنین مینویسد: «او زبان اسپانیایی پرتلاطم را که پر از صدا و خشم است، تبدیل به زبانی دقیق، ظریف و شفاف کرد. او از ظریفترین و شکیلترین نویسندگان دورانش بود.»
خواندن آثار نقد ادبی یوسا همیشه جالب است و میتواند تعجبآور باشد که وی تا چه حد میتواند کار حرفهایاش را فراتر از ایدههای سیاسی حفظ کند. این مسئله را میتوان آشکارا در نقدهایش از آثار گابریل گارسیا مارکز، فردی که با او دعوا کرده بود، یا مقالههایش درباره آثار خوان کارلوس اونتی دید.
یوسا رماننویس تمهای موضوعی عظیم و بورخس شاعر، مقالهنویس و داستانسرای دنیاهای خیالی و کتابخانههای بیپایان است. آثار آنها نمیتواند دیگر بیش از این متفاوت باشند، اما یوسا که کار نقد ادبی را از دوران دانشگاه آغاز کرد، در کتابش تفاوتها را کنار میگذارد.
در دومین مصاحبهای که یوسا در سال ۱۹۸۱ با بورخس انجام داد، کاملاً مشخص است که بورخس مصاحبه را جدی نگرفت. در کتاب یوسا، مخاطب میخواند که نویسنده پرویی به این نکته اشاره میکند که نام گربه بورخس، بِپو است. نویسنده آرژانتینی به یوسا گفت این نام را به افتخار گربه لرد بایرون انتخاب کرده است. اما آدولفو بیوی سزارس در کتاب خاطراتش میگوید: «میدانم که گربه بورخس (که واقعاً متعلق به دختر فنی، کارمندش است)، پپو نام داشت و بورخس به خاطر اینکه از آن اسم خوشش نمیآید آن را بپو، قهرمان شعر بایرون صدا میکرد.
شاید بخشش معجزهای باشد که نویسندگان بزرگ میتوانند ارایه کنند. همانطور که دبلیو. اچ. آدن نویسنده گفت، آثار نویسندگان میتواند بخشش آنها باشد. یوسا هم با جدیدترین کتاب خود بورخس را میبخشد و احتمالاً خوانندگان یوسا هم همین کار را خواهند کرد.
این کتاب در ۱۱۲ صفحه از سوی انتشارات آلفاگورا به زبان اسپانیایی منتشر شده است.
نظر شما