به همین دلیل مقایسه شعر دو شاعر که شرایط حاکم بر جامعه و زندگی شخصیشان یکسان نیست، مگر در موارد خاص نتیجه مطلوب و شایستهای نخواهد داشت. به همین ترتیب باید در مقایسه شعر شاعران و حتی نقد، مقایسه و بررسی اشعار یک شاعر، بر مقتضیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی موجود در برهه زمانی خاص آفرینش آن اثر ادبی احاطه کامل داشت.
بهطور مثال آیا اصلا تلقی از شعر و شاعری در قرون پنجم و ششم با تلقی از شعر و شاعری در زمان ما یکسان است؟ پس آیا میتوان شعر ناصرخسرو و سنایی را با همان معیارهایی سنجید که شعر شاعری چون سهراب سپهری و قیصر امینپور را میسنجند؟ پرواضح است که زبان شعری، خواهناخواه، بیان شعری را تحت تاثیر قرار میدهد؛ پس آیا فردوسی همانگونه از زبان رستم بر مرگ سهراب میگوید که مسعود سعدسلمان بر مرگ فرزندش؟ آیا زبان سخته و لحن حماسی آن با زبان نرم و منفعل این قابل مقایسه و داوریاند؟ و نزدیکتر به خودمان، آیا شعر صریح و شعارزده مشروطه که معلول مستقیم شرایط گوناگون روزگار خود است با شعر امروز قابل مقایسهاند؟
در ادامه این سؤالات میتوان چنین پرسید که آیا شعر شاعری که نمیخواهد یا نمیتواند با شعر برخوردی حرفهای داشته باشد با شعر جدی و حرفهای روز قابل مقایسه است؟
مهمترین مسئله در مورد شعر امامخمینی(ره) این است که اصولا برخورد امام(ره) با شعر برخوردی حرفهای نیست. وظایف سنگینی که انقلاب بر دوش توانای رهبر خود نهاده است با تمام تنوع و گستردگیاش وقتی برای ایشان نمیگذاشت که به طور جدی به شعر که یک عرقریزی وسیع روحی است، بپردازد.
حضرت امام(ره) با همان فروتنی خاص خود در مورد شاعری خود میفرماید: «باید به حق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشتهام و نه در این انتهای عمر، قدرت شعرگویی نداشتهام.»
در نظر قرار ندادن این موضوع و در عوض پیش رو نهادن ملاحظات غیرادبی در هنگام بررسی اشعار امام(ره) قطعا موجب قضاوتهای غیرمنصفانه و ناصحیح درباره این اشعار میشود (و شده است) که جای تاسف دارد؛ چه آن مغرضانی که کودکانه کوشیدهاند با یافتن نقاط ضعف این اشعار، به شخصیت اسطورهای آن بزرگوار خدشهای وارد کنند و چه آن سادهدلانی که تلاش کردهاند با ارتقای شعر امام(ره) تا حد شعر حافظ و مولانا، وجهی به وجوه پرشمار شخصیت ایشان بیفزایند.
بنا بر اصول ایدئولوژی اسلامی هر چه در این دنیا هست نمیتواند هدف مؤمن واقع شود ولی میتواند و باید به عنوان وسیلهای جهت نیل به قرب جوار الهی در نظر باشد.
شعر نیز یکی از پدیدههای دنیوی است که خود آن فینفسه نمیتواند مقصد حرکت مومن باشد اما نردبان صعود انسان به سمت کمال مطلوب مطلق میتواند باشد. بدین ترتیب نباید انتظار داشت که پرداختن به مبانی زیباییشناسانه آن مانعی بر سر راه مضمونگرایی آن باشد. مضمون یا معنی برجستهشده از طریق تکنیکها و شگردهای زبانی، اساس تشکل چنین شعری است. شاید حتی بتوان کل رویه مضمونگرایانه شعر کلاسیک فارسی را که به آن کارکردی محتواگرا بخشیده است، با این واقعیت تبیین کرد.
از این منظر شعر عارفانه حضرت امام(ره) که وارث تاریخ شعر عرفانی فارسی است و مضمونسازی از مشخصات و مختصات عمده آن است، قابل بررسی است. مضمونپردازی و تفوق بیچون و چرای آن در شعر امام(ره) بدون آرایههای تازه و بدیع و با تعبیت بیچون و چرا از مضمونگرایی آشنای شعر کلاسیک عرفانی فارسی تنها و تنها میتواند حاصل برخوردی از سر تفنن با شعر باشد.
اینچنین برخوردی در میان بزرگان تاریخ علم، فلسفه و اندیشه ایران کمسابقه نیست. کافی است به اشعار پراکنده و البته متعددی توجه کرد که از چهرههایی چون ابوعلی سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و حتی عمرخیام نیشابوری باقی مانده است؛ چهرههایی که شهرت جهانگیر خود را نهتنها مدیون شعر بلکه وامدار دیگر وجوه شخصیتی خویش هستند.
از سوی دیگر عدم تغییر و تحول و تکامل عناصر زبانی و بیانی در نمایش همین مضامین آشنای شعر عرفانی، در طول روند دوران شاعری حضرت امام(ره) گویای نوع برخورد غیرحرفهای امام(ره) با شعر است.
شاعر حرفهای در دوران معاصر، با تغییرات پیاپی و سریع فضای شعری خود به بازسازی و نوسازی شعر خویش و روزآمد کردن آن میپردازد. در این مورد نیز بررسی سیر تحول کلاسیکترین شاعران معاصر چون شهریار، دکتر حمیدیشیرازی و حتی اخوان و در دوره زمانی نزدیکتر شاعرانی چون اوستا و مشفق کاشانی موید همین مطلب است.
باید شعر امام(ره) را خواند و لذت برد یا حتی نبرد، اما نکته در این است که به خاطر نوع برخورد امام(ره) با شعر و شاعری نه میتوان از این بزرگوار به عنوان چهرهای از چهرههای شاخص ادبی معاصر نام برد (و اصولا خود آن عزیز فقید چنین انتظاراتی که هویتی ادبی دارد، نداشته است) و نه باید از این مسئله احساس غبن و شرمساری کرد چرا که این شخصیت بزرگ تاریخ معاصر جهان و اسلام آنقدر عظمت دارد که از این فقدان حتی به اندازه دانه خردلی خدشه نپذیرد.