همشهری آنلاین - فرزانه ابراهیمزاده: از ۱۲ خرداد ۱۲۸۶ که براساس قانون مجلس اول مشروطه، ایجاد نهادی شهری به اسم «بلدیه» الزامی شد، تهران نخستین شهری بود که برای برگزاری انتخابات در محلات و تعیین نمایندگان شورای بلدیه به استقبال انتخاب شهردار رفت؛ شهری که بهعنوان پایتخت تا امروز رکورد تعداد شهرداران را در کلانشهرهای کشور در خود حفظ کرده است و ۶۱ نفر در اتاق شهردار تهران از چند روز تا ۱۳ سال اداره شهر را به دست گرفتهاند.
۶۱مردی که در تبدیل دارالخلافه نه چندان بزرگ ناصری به کلانشهری که امروز تهران است، نقش داشتهاند. آنها که همدست با حاکمیت زمان خود اتفاقات تلخ و شیرینی را در تهران رقم زدند؛ آنها که شهر را سامان دادند یا آنها که کلنگ بر فرق تاریخ شهر زدند و آن را زیرسنگ و سیمان و آسفالت بردند. آنها که قانونهای شهری را سامان دادند یا آنها که قانون را شکستند. آنها که بلدیه را سکویی برای مقامات بالاتر کردند و یا آنها که از این کرسی، راهی زندان شدند. آنها که در روزهای سخت، شهرداری را بهدست گرفتند یا آنها که در مقام شهردار، روزگار را برای تهراننشینان سخت کردند. هرچه بود و هرچه کردند، این حکایت تهران شدنِ طهران است؛ روایتی که چند سالی پیش از آغاز سده، در یک ظهر خردادی آغاز میشود و تا ۱۴ مهر ۱۳۹۹ و روز تهران ادامه دارد.
از بلدیه تا شهرداری
از پنجم مرداد ۱۲۸۶ که کاشفالسلطنه بهعنوان رئیس بلدیه پایتخت انتخاب شد تا امروز که پیروز حناچی در اتاق شهردار تهران مستقر شده است، ۶۱ شهردار و سرپرست و کفیل بهعنوان شهردار تهران انتخاب شدهاند؛ ۶۱ نفری که دورانهای مختلفی را در این شهر پشتسر گذاشته و از یک اداره کوچک، شهرداری تهران را به تشکیلات عریض و طویل عمومی تبدیل کردهاند که الگوی شهرداریهای کشور است.
در این نوشته قصد داریم نگاهی بیندازیم به فراز و فرودهای شهرداران تهران و نامهایی که بر کرسی شهرداری آن تکیه زدهاند. از آنجا که ۳ شهردار پیش از سده ۱۳۰۰ در جای دیگری معرفی شدهاند، شهرداران تهران را از سال پایانی قرن دوازدهم یعنی ۱۳۰۰ آغاز میکنیم. گفتنی است درباره برخی از شهرداران تهران بهدلیل نقشی که در تاریخ شهرداری پایتخت داشتهاند جداگانه مطالبی ارائه شده است. این نوشته به دیگر شهرداران تهران از سیدضیاءالدینطباطبایی به بعد میپردازد.
حاکم ۶۰ روزه
هرچند سیدضیاء در روز اول فروردین ۱۳۰۰ بلدیه را نهادی مستقل اعلام کرد و خودش بهعنوان رئیس آن در راس کار ایستاد اما در حقیقت اختیار تام و کامل را به مسیو ایپکیان داد. کاسپار ایپکیان متولد آناتولی و از ارامنه عثمانی بود که بهدنبال کشتار گسترده ارامنه توسط عثمانیها به ایران آمد. او در مدرسه هایکازیان تهران معلم هنر بود.
از آنجا که ایپکیان از گذشته رفاقتی با سیدضیاءالدینطباطبایی داشت، همزمان با اعلام آغاز کار بلدیه با شکل تازه، مأمور شد که تشکیلات تازه شهری را سامان دهد و ادارات زیرمجموعه آن را راهاندازی کند. او در زمان کوتاهی که داشت، کسبه را مجبور کرد که مغازههایشان را رنگ بزنند و بخشی از قوانین ۴۹گانه سیدضیاء را اجرا کرد.
به دستور ایپکیان در میدانها و خیابانها، نیمکتهایی برای استراحت مردم نصب کردند. از سوی دیگر طرحی برای جمعآوری اطفال بیسرپرست داشت که نیمهتمام ماند. او همچنین با توجه به نامناسببودن ساختمان بلدیه تصمیم گرفت عمارتی مخصوص این نهاد شهری بسازد. در شمال میدان توپخانه، زمینی به مساحت ۴۵۰۰ متر قرار داشت که با تشخیص او برای ساختن عمارت بلدیه مناسب بود. این زمین به مسیو مارکف سپرده شد.
هنوز کار پیریزی ساختمان شروع نشده بود که سیدضیاء و ایپکیان عزل و مجبور به ترک ایران شدند. بعد از سیدضیاء برای ۲ سال کفالت بلدیه به دکتر حکیم اعظم پرتو سپرده شد. دوره کوتاهی هم این سمت به میرزا احمدخان اشتری رسید. اما در نهایت رضاخان سردار سپه در زمان رئیسالوزرایی با توجه به وضعیت تهران، کریمآقا بوذرجمهری فرمانده لشکر یک و از دوستان نزدیکش را به کفالت بلدیه منصوب کرد.
او از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ بهعنوان کفیل بلدیه یکی از طولانیترین دورانهای ریاست بر شهرداری پایتخت را پشتسر گذاشت و تهران را با تغییرات گستردهای روبهرو کرد. اما در ۲۵ دیماه ۱۳۱۲ بهدلیل بیماری کنار رفت و فضلالله بهرامی بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد. فضلالله بهرامی مانند کریم آقا نظامی بود و بهمدت یک سال شهردار تهران شد. در زمان شهرداری او، رضاشاه دستور خرید کارخانه برقی به قدرت ۶۰هزار وات را داد.
بهرامی مأمور خرید این کارخانه شد و به آلمان رفت. اما زمانی که این کارخانه به ایران آمد معلوم شد اشتباهی در صفرها رخ داده و کارخانه ۶ هزار واتی به ایران آمده است. این راز بین بهرامی و چند نفر از نزدیکانش ماند. بهرامی چندماه بعد برکنار شد ولی یکبار دیگر از مهر تا بهمن ۱۳۲۲ سکان شهرداری تهران را بهدست گرفت. این همان دورهای بود که چرچیل و استالین و روزولت به ایران آمدند و کنفرانس تهران برگزار شد. بهرامی همچنین در کابینه علی سهیلی، مدتی وزیر پست و تلگراف بود و در کابینه قوام در سال ۱۳۲۱ وزیر کشور شد.
دولتهای مستعجل
دوران چهارساله جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، بیثباتترین دوران شهرداری در تهران میشود. ۷نفر سرپرست یا شهردار تهران شدند اما نتوانستند در برابر حجم زیاد مشکلات دوام بیاورند و جای خود را به دیگری سپردند. هرچند نباید فراموش کرد شهردارانی که در این دوره تکیه بر اداره تهران زدند بیشتر از بدنه دولت انتخاب میشدند و تقریبا بیشترشان در دورههای بعد از شهرداری، وارد جریانهای سیاسی شدند.
مرتضیقلیخان رام، نخستین شهرداری بود که بعد از استعفای رضاشاه و به سلطنترسیدن محمدرضا پهلوی به شهرداری تهران رسید. او وزیر فلاحت ۳ کابینه متیندفتری و منصور و نهایتا فروغی بود که در بحران شهری قبول کرد به شهرداری برود. حضور رام در شهرداری، در میانه بحران و کمبود ناشی از جنگ و اشغال ایران بود و سیلوی تهران فقط ۳ روز برای مردم شهر آرد ذخیره داشت.
رام برای رفع نگرانی مردم شهر، ۴۰ کامیون آرد آماده کرد و آنها را در شهر به گردش درآورد. اما مشکلات شهری اشغالشده و زیر سایه متفقین آنقدر زیاد بود که رام نتوانست دوام بیاورد و جای خود را به محمد سجادی داد؛ فرزند آیتالله حاج میرزا یحیی و دکتر حقوق و اقتصاد از دانشگاه پاریس. او که وزیر راه در کابینه فروغی بود، از آبان ۱۳۲۰ تا بهمن ۱۳۲۱ شهردار تهران شد. سجادی ۲۲ بار و در کابینههای متعدد وزیر بود و در نهایت نیز به سنا رفت و تا نایبرئیسی این مجلس ارتقا یافت.
مهدی خان مشیر فاطمی ملقب به عمادالسلطنه چهره دیگری بود که بعد از سجادی به شهرداری تهران رسید و از اسفند ۱۳۲۱ تا مهر ۱۳۲۲ شهردار تهران شد. او کارمند دولت و در ۴ دوره مجلس، نماینده و در کابینههای مختلف ازجمله کابینه دوم سردار سپه، وزیر معارف بود. مشیرفاطمی در دوران رضاشاه، جزو مغضوبین قرار گرفت و تا پیش از شهریور۲۰ در زندان بود ولی جزو عفوشدگان عروسی ولیعهد شد.
بعد از مشیر فاطمی بار دیگر فضلالله بهرامی بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد. بهرامی از مهر تا اسفند ۱۳۲۲ شهردار تهران بود و بعد از آنکه بهعنوان وزیر پست دولت سهیلی انتخاب شد، جایش را به عباسقلیخان گلشاییان داد؛ شهرداری که مانند بهرامی تنها چندماه شهردار بود و بعد به سمت وزیر دارایی دولت ساعد انتخاب شد. گلشاییان را کتابهای تاریخی کمتر بهعنوان شهردار تهران میشناسند و بیشتر شهرت او در زمان حضورش در وزارت دارایی و تمدید قرارداد نفت با شرکت ایران و انگلیس است؛ قراردادی که میان او و سرنویل گس، رئیس شرکت قرار بود امضا شود و به گس -گلشاییان معروف و از سوی مجلس رد شد و زمینه را برای ملیشدن صنعت نفت فراهم کرد.
با رفتن گلشاییان به وزارت دارایی، غلامحسین ابتهاج رسید که در آن زمان ریاستکلوپ جهانگردی را داشت. او یکی از برادران ابتهاج بود که هرچند پدرشان اهل تفرش محسوب میشد اما آنها متولد و بزرگشده رشت بودند. برادر بزرگتر ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج نخستین رئیس ایرانی بانک ملی و بنیانگذار سازمان برنامه و بودجه است. ابتهاج که در سال ۱۳۲۳ به فرمان شاه، شهردار تهران شد یکی از معدود شهرداران تهران است که ۳ بار بر این کرسی نشست.
او از مرداد ۱۳۲۳ تا آذر ۱۳۲۴ یعنی آخر جنگ جهانی و حضور متفقین در ایران شهردار تهران بود. ابتهاج که قصد داشت ساختمان بزرگی در سبزهمیدان بسازد از پس حل مشکل گرانی خواربار و گوشت در تهران بر نیامد و توسط دولت ساعد برکنار شد و جای خود را به دکتر محمود نریمان داد. دکتر نریمان تحصیلکرده رشته بازرگانی بود و از چهرههای ملی بهشمار میرفت. او با حفظ سمت وزیر پست و تلگراف، بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد. ابتهاج البته بعدها در سال ۱۳۲۸ تا تیرماه ۱۳۲۹ و یک دوره هم از اردیبهشت ۱۳۳۳ تا فروردین ۱۳۳۴ شهردار تهران شد.
ازجمله کارهای مهم ابتهاج در شهرداری، خریداری کارخانه ۵۰ هزار کیلو واتی برق برای تهران بود. ابتهاج در سال ۱۳۴۰ به دادگاه احضار شد. بخشی از اتهامات او به زمان شهرداریاش باز میگشت. ازجمله اتهامهایش ابهام در معاملات قیر و تصرف غیرقانونی اموال شهرداری و بلوار آب کرج و معامله اراضی مهمانخانه شهرداری و ۴ میلیون ریال اختلاس بود. او اگرچه بعدها از این اتهامات تبرئه شد اما بسیاری معتقد بودند اعمال نفوذها باعث رفع اتهام شد.
مرگ مشکوک آقای شهردار
نهمین شهردار تهران شاید یکی از بدشانسترین شهرداران پایتخت باشد؛ شهرداری که جانش را بر سر اختلاف با سرپاس مختاری گذاشت. براساس اسناد شهرداری بعد از برکناری بهرامی، تیمسار حسینقلی هوشمند بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد. او هم مانند ۲شهردار قبلی تهران نظامی و به رضاشاه نیز بسیار نزدیک بود و گزینه خوبی برای جانشینی کریمآقا محسوب میشد. او در فاصله سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ بهعنوان شهردار تهران در عمارت شهرداری مستقر بود.
در زمان او، کلنگ دانشگاه تهران در زمینهای جنوب جلالیه به زمین خورد و نخستین ورزشگاه تهران یعنی امجدیه ساخته شد. همچنین تهران را دارای کتابخانه و موزه ملی کرد. او یکی از قاطعترین شهرداران تهران تا آن زمان بهشمار میرفت و نزدیکیاش به شاه باعث شده بود که بتواند بسیاری از کارها را پیش ببرد. اما اختلافش با یکی از بدنامترین چهرههای سیاسی عصر رضاشاه، یعنی سرپاس رکنالدین مختاری، رئیس شهربانی، باعث از دسترفتن جانش شد.
ماجرای این اختلاف از زمانی شروع شد که رضاشاه دستور داد تا هیچ صدایی نباید در اطراف کاخهایش شنیده شود. او باید در سکوت کامل میخوابید و هر صدایی که باعث برهم خوردن خوابش میشد عصبانیاش میکرد. شهردار حرکت اتومبیلها(یا به قول آن روزیها، اتولها) را در اطراف کاخ ممنوع کرد اما نمیتوانست جلوی پارس سگهای ولگرد را بگیرد. پس شاه از هوشمند خواست که فکری به حال سگها بکند.
شهرداری در قدم اول سعی کرد با مسمومکردن سگها آنها را از بین ببرد. اما دست برقضا کودکی، نان مسمومی که روی زمین برای سگها انداخته بودند را خورد و باعث مرگش شد. برای همین تصمیم گرفتند سگها را با تیر بکشند. هوشمند از ارتش خواست تا مقداری اسلحه و تیر در اختیار شهرداری بگذارند تا مأموران شهرداری، سگها را با تیر بکشند. اما مأموران شهرداری کار با اسلحه را بلد نبودند و تیراندازیشان خطرناک بود.
هوشمند از سرپاس مختاری خواست یا تعدادی از نیروهای شهربانی را به شهرداری بدهد یا تعدادی از مأموران شهرداری را تعلیم دهند. اما سرپاس مختاری هیچکدام از این درخواستها را قبول نکرد و آن را بیپاسخ گذاشت. در این میان شبی که چند سگ، خواب رضاشاه را برهم زدند او شهردار را خواست تا علت را بداند. هوشمند هم علت را عدمهمکاری سرپاس مختاری دانست. بعد از این جریان سرپاس مختاری توبیخ و مجبور شد با شهرداری برای معدومکردن سگها همراهی کند.
این مسئله بهانهای شد تا سرپاس مختاری برای ضربهزدن به شهردار، منتظر فرصتی بماند؛ فرصتی که خیلی زود به دستش آمد. چندماه بعد که تهران در آستانه آمادهشدن برای برگزاری جشن عروسی ولیعهد با فوزیه دختر پادشاه مصر بود، جم وزیر دربار دستور داد تا کاخهای سلطنتی تمیز شود. اما تیمسار هوشمند با بیان اینکه بودجه کافی نداریم، زیر بار آن نرفت. خبر این ماجرا به گوش مختاری رسید و او آن را با آب و تاب زیادی برای شاه واگو کرد که باعث شد رضاشاه فردای همان روز، فرمان عزل و توقیف هوشمند را صادر کند.
خبر عزل شهردار تهران ۵ آذر ۱۳۱۷ منتشر شد. مأموران تامینات همان روز به دفتر شهردار رفتند و همه اسناد را به شهربانی بردند. او به اتهام قطعکردن درختهای منیریه به حبس محکوم شد. اما حبسی که طول نکشید و گویا در اثر تیفوس درگذشت؛ مرگی که مانند بسیاری از مرگهای زندان قصر در زمان ریاست سرپاس مختار در شهربانی مشکوک بود. روایت غیرمستندی وجود دارد که میگویند رضاشاه در جواب هوشمند برای دیدار با او گفته بود که «برو بمیر!» و هوشمند هم مرده بود.
درهرحال هر روایتی درست باشد جانشین هوشمند در شهرداری، میرزا قاسمخان صوراسرافیل شد. میرزا قاسمخان تبریزی مدیر مجله صوراسرافیل و دوست صمیمی میرزا جهانگیرخان و دهخدا که در کابینه سردار سپه نیز وزیر پست بود و مدتی هم فرماندار اصفهان به ساختمان شهرداری آمد. صوراسرافیل در سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۱۹ شهردار تهران بود و بعد جای خود را به علیاصغر فروزان داد. او آخرین شهردار تهران در زمان پهلوی اول و همزمان با اشغال ایران بود.
روزی که رضاشاه ایران را ترک کرد، فروزان در نامهای به مجلس اعلام کرد که تمام امکانات شهرداری برای کاخها صرف میشود و هماکنون قرانی پول در صندوق شهرداری نیست. از زمان استعفای فروزان که همزمان با آغاز جنگ بود تا پایان جنگ جهانی، ۷ شهردار سکان هدایت تهران را بهدست گرفتند که هیچکدام نتوانستند مدت زیادی در شهرداری بمانند. مشکلات شدید ناشی از جنگ و اشغال ایران شاید مهمترین دلیل شهرداران برای نماندن در ساختمان شهرداری باشد.
دربست توپخانه
با آنکه در فاصله سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۵ سایه جنگ و اشغال از ایران رفته بود اما جریانات سیاسی و ماجرای ملیشدن نفت و دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد باعث شد تا شهر تهران که مرکز تحولات مهم بود از نظر شهری به ثبات نرسد. در فاصله ۱۱ سال، ۱۳ شهردار بین ۴ تا ۲۰ ماه بر صندلی شهرداری نشستند و جای خود را به بعدی دادند.
مهدی مشایخی، تحصیلکرده رشته حقوق نخستین شهردار از شهرداران دوران بیثبات تهران بود که از سال ۱۳۲۵ تا مرداد ۱۳۲۶ شهردار پایتخت شد. شهردار بعدی محمدخان خلعتبری، پزشک و متولد تنکابن بود که ریاست بخش جراحی بیمارستانهای شهرداری و فیروزآبادی و سینای تهران را برعهده داشت و مدتی نیز رئیس بهداری پایتخت شد. او از مرداد تا دی ۱۳۲۶ شهردار تهران بود.
شهردار بعدی حسامالدین دولتآبادی بود که در تهران بهدنیا آمد و بیشتر از آنکه سیاستمدار باشد، شاعر بود و در چند دوره مجلس، نماینده مردم پایتخت. او در دولت حکیمالملک یعنی بهمن ۱۳۲۶ شهردار تهران شد. در دوران شهرداری دولتآبادی با اعتراض و نامهنگاریهای زنان محله سنگلج، خرابه شمال این منطقه که سالها رها شده بود به پارک شهر تبدیل شد. بخش شمالی سنگلج به دستور رضاشاه خریداری و تخریب شد تا بازار تهران را در آنجا بسازند. اما به دلایلی رها شد و محلی خطرناک برای اهالی منطقه بود. زنان منطقه که نگران فرزندانشان بودند به شهرداری رفتند و عریضهای نوشتند. در نهایت با کمک همسر رزمآرا و همسر سفیر آمریکا در ایران این منطقه تبدیل به بزرگترین پارک تهران شد. دولتآبادی در اسفند ۱۳۲۸ جایش را به محمد مهران داد.
مهران هم مانند ابتهاج در مناصب دولتی مختلف حضور داشت و تا استانداری سیستان و بلوچستان هم پیش رفته بود. حضور مهران در گیلان و درگیریاش با میلسپو نام این سیاستمدار را سر زبانها انداخت. او در اسفند ۱۳۲۸ شهردار تهران شد. دوران او همزمان بود با آغاز لولهکشی تهران و قول داد تا سال ۱۳۳۰ این لولهکشی را به پایان ببرد، هرچند در تیرماه ۱۳۲۹ جای خود را به دکتر مهدی نامدار، داروسازی هنرمند داد. مهران بعد از شهرداری تهران، مدتی نیابت تولیت آستان قدس و تولیت آستان قم را قبول کرد.
دکتر مهدی نامدار که از تیرماه ۱۳۲۹ تا فروردین ۱۳۳۰ شهردار تهران بود به مهدی پاپیونی شهرت داشت. او همزمان با تحصیل در رشته داروسازی و میکروبشناسی در رشته تئاتر هم تحصیل کرده بود و همزمان هم در هنرستان هنرپیشگی و هم در دانشگاه پزشکی دانشگاه تهران تدریس میکرد. او در دوران کوتاه شهرداری خود در تهران، اصلاحات بسیاری ازجمله خراب کردن کورههای داخل شهر و حفر چاههایی برای آبیاری درختان تهران انجام داد. در زمان او پارک شهر کامل شد. اما نامدار هم مانند ابتهاج ، کارش در انتها بهخاطر شکایت به دادگستری افتاد و جایش را به امیر ارسلان خلعتبری، نوه سپهسالار اعظم محمدولیخان داد. خلعتبری تحصیلکرده رشته حقوق و عضو هیأت مدیره کانون وکلا بود. او در فروردین ۱۳۳۰ و کمی قبل از انتخاب دکتر مصدق به نخستوزیری، بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد.
گفته میشود خلعتبری که از طرفداران دکتر مصدق بود در زمان قبول شهرداری تهران اعلام کرد که اگر نتواند تحولی در تهران بهوجود بیاورد این شغل را رها میکند. او تا مرداد ۱۳۳۱ در این سمت بود و بعد از آن جای خود را به نصرالله امینی داد. مهمترین مشکل خلعتبری، کمبود نقدینگی ناشی از سیاست اقتصاد بدون نفت و درگیریهای سیاسی در کشور بود. او بعد از واقعه ۳۰تیر ۱۳۳۱ که به کشتهشدن ۲۳ نفر در تهران انجامید، استعفا کرد.
نصرالله امینی هم مانند خلعتبری تحصیلکرده حقوق بود. دوران شهرداری او مصادف با آخرین سال نخستوزیری دکتر مصدق شد و امینی یکماه قبل از کودتا از شهرداری تهران رفت. در زمان حضور او در شهرداری، خیابانی به اسم پروفسور رولن، وکیل شرکت نفت در دادگاه لاهه نامگذاری شد و قرار بود یادمانی برای شهدای ۳۰تیر ساخته شود؛ اما امینی استعفا کرد و جای خود را به سیدمحسن نصر داد. محسن نصر از تیر تا آذر ۱۳۳۲ شهردار تهران بود. دوران کوتاه شهرداری این نویسنده همزمان با کودتای ۲۸ مرداد شد. او بعد از واقعه ۱۶ آذر از شهرداری تهران رفت و جای خود را به تیمسار محمدعلی صفاری داد. نصر در هجدهم اردیبهشت ۱۳۴۰ این بار از سوی علی امینی بهعنوان شهردار تهران انتخاب و در خرداد ۱۳۴۱ برکنار شد.
تیمسار محمدعلی صفاری، یکی دیگر از شهرداران نظامی تهران بود که از آذر ۱۳۳۲ تا اردیبهشت ۱۳۳۳ شهردار تهران شد. صفاری یکی از چهرههای شناختهشده ارتشی بود که ریاست شعبه دوم رکن یک ستاد ارتش و ریاست امور بحریه شاهنشاهی را برعهده داشت. او در سال ۱۳۰۳ و زمان کفالت کریم آقا بوذرجمهری، معاون شهرداری بود. در زمان اشغال ایران نیز صفاری مدیرکل منع احتکار شد. تیمسار صفاری هم از شهردارانی بود که ۲بار به سمت شهردار تهران انتخاب شد. او در دی ۱۳۴۶ شهردار پایتخت بود؛ دورانی که در نهایت به تشکیل پرونده اختلاسی برای او در شهرداری منجر شد و از شهردارانی بود که به دادگاه رفت.
نصرتالله منتصر که فروردین ۱۳۳۴ شهردار تهران شد آخرین شهردار دوران بیثباتی شهرداری در پایتخت بود. او تا آبان همین سال در شهرداری پایتخت ماند. مهمترین کاری که در دورانش انجام شد، بهرهبرداری از چاه عمیق قلهک به عمق ۱۲۰ متر بود. با برکناری منتصر، شهرداری پایتخت بهدست موسی مهام سپرده شد؛ شهرداری که ۲۰ماه سکان شهر را بر عهده گرفت و توانست اقدامات مهمی در تهران انجام دهد.
۲۰ماه شهرداری مقتدر
موسی مهام ۲۰ماه شهردار تهران بود اما در این مدت نسبتا اندک، اقدامات زیادی انجام داد. او که پیش از این شهردار مشهد بود، کارنامه خوبی در این شهر از خود به جای گذاشت و برای همین زمانی که تهران در مسیر مدرنیته گام برمیداشت، به پایتخت احضار شد. شهرداری تهران یک دهه بود که از مدیریت ناپایدار و غیرمستقل رنج میبرد اما مهام توانست شهر را به آرامش برساند. در دوران مهام، طرحی از سوی سرفراز غزنی برای ساماندهی بلوار آب کرج (کشاورز فعلی) مطرح شد که در انتها به میدانی میرسید.
این بلوار در سال ۱۳۳۷ نخستین بلوار مدرن تهران شد. او همچنین۷ مجسمه در ۷ میدان تهران ازجمله مجسمه فردوسی را تعویض کرد. مجسمه کنونی میدان فردوسی که اثر ابوالحسن صدیقی است در زمان مهام و به سفارش او ساخته و نصب شد. درباره مهام گفتهاند که او شهرداری بود که دائم به پروژههای شهری سرمیزد و از ۴ صبح تا دیروقت کار میکرد و همیشه لبخند بر لب داشت. البته برخی دیگر، علت تلاش بیش از حد او را مجردبودنش میدانستند. مهام با انتصابش به استانداری آذربایجانشرقی، جایش را به ناصر ذوالفقاری داد.
موسی مهام هم از شهردارانی بود که کارش به دادگاه افتاد. او ۱۲ آذر ۱۳۴۱ به بازپرسی احضار شد و بعد از ۴ساعت بازجویی برایش وثیقهای برابر ۶۱۰ میلیون ریال صادر کردند که مهدی باتمانقلیچ – از سرمایهداران و ملاکان مشهور ایران – این مبلغ را وثیقه کرد و مهام آزاد شد. این بالاترین میزان وثیقه تا آن زمان بود که دادگستری صادر میکرد.
بعد از مهام، در فاصله سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱ ، شهرداری تهران ۳ شهردار دیگر به خود دید. ناصر ذوالفقاری که حقوقدان بود در ابتدای حضورش در شهرداری مأمور استقبال از رئیسجمهور آمریکا و برگزاری ازدواج سوم شاه شد.
مهمترین اقدام او در تهران جلوگیری از سد معبر به وسیله مصالح ساختمانی بود. ذوالفقاری در بهمن ۱۳۳۸، ۵۰ میلیون ریال پول شهرداری را که سالها پیش گم شده بود پیدا کرد. گویا این مبلغ، عوارض شهرداری از دفاتر اسناد رسمی تهران بود که در یکی از بانکها مانده و مسئولان شهرداری خبر از آن نداشتند. ذوالفقاری آن را به شهرداری بازگرداند. ایجاد سردخانه تهران یکی دیگر از کارهای زمان ذوالفقاری بود. بازهم در دوران او، شاه سرانجام از سومین همسر خود صاحب جانشین شد. بهخاطر تولد ولیعهد، تهران تزئین و جشنهای زیادی برپا شد. اما یکماه بعد از تولد ولیعهد در آذر ۱۳۳۹ ذوالفقاری بهعنوان سفیر انتخاب شد و جایش را به فتحالله فرود داد. فتحالله فرود هم حقوق خوانده بود و از مجلس به شهرداری تهران آمد. او همچنین رئیس انجمن شهر بود و بههمین علت برای شهرداری تهران انتخاب شد. حضور او در شهرداری با تکمیل بلوار آب کرج و سفر ملکه انگلستان به تهران همزمان شد. فرود، کلید طلایی شهر تهران را به ملکه انگلستان هدیه کرد و بلوار آب کرج به نام بلوار الیزابت نامگذاری شد.
فرود که همچنان رئیس انجمن شهر بود، جای خود را در سال ۱۳۴۰ به محسن نصر داد. سیدمحسن نصر که آذر ۱۳۳۲ از شهرداری رفته بود برای دوران کمی به شهرداری تهران بازگشت و وظیفه اصلی را معاون جوانش، احمد نفیسی برعهده داشت. در زمان شهرداری دوم نصر یکی از مهمترین برنامههایی که درباره تهران انجام شد برگزاری سمینار ششروزه «مسائل اجتماعی شهر تهران» بود. در پایان این سمینار مشخص شد نصر استعفا کرده و جایش را به معاون جوانش داده است؛ شهرداری که یکی از جنجالیترین دورانهای شهرداری تهران را پدید آورد.
بعد از نفیسی که با احضار و دستگیری شهردار همراه بود، در فاصله سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷ یک سرپرست و ۴ شهردار منصوب شدند که هر کدام مدت زمانی زیرسایه هراس دستگیری و تهمت اختلاس این سمت را پذیرفتند. سید ضیاءالدین شادمان یکی از این شهرداران بود. او که در اسفند ۱۳۴۲ با عزل سرپرستی علیاکبر توانا، ، بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد حقوق خوانده و از مشاوران امیرعباس هویدا بود. شادمان در سال ۱۳۴۴ دستور خرابکردن باقیمانده کورههای تهران را داد و در پایان سال ۱۳۴۳ اعلام کرد که تهرانیها طی یک سال ۱۴۲ میلیون تومان عوارض به شهرداری پرداخت کردهاند. او در اردیبهشت ۱۳۴۴ از شهرداری برکنار شد و جایش را به تقی سرلک داد که مهندس بود و در دولت امینی، وزیر صنایع و معادن.
سرلک از سال ۱۳۴۴ تا خرداد ۴۶ در شهرداری تهران ماند. در دوران او درآمد شهرداری ۱۱۷ میلیون و ۹۲۷ هزار و ۷۲۰ تومان اعلام شد که نسبت به سال قبل، ۸ درصد افزایش پیدا کرده بود. از کارهای مهم دوران سرلک، آغاز ساخت ۲سالن تئاتر و اپرا در تهران بود که البته در زمان شهردار بعدی افتتاح شد. این دو ساختمان تالار رودکی در خیابان ارفع و تالار سنگلج در جنوب پارک شهر بود. در زمان سرلک کارمندان شهرداری ۷ هزار نفر بودند. او در خرداد ۴۶ جایش را به محمدعلی صفاری داد. اما صفاری این دوره هم نتوانست در شهرداری بماند و در دی ماه سال ۱۳۴۶ جای خود را به معاونش منوچهر پیروز داد؛ شهرداری که لیسانس حقوق و مدیریت علوم اجتماعی داشت.
در دوره پیروز، طرح ساخت بزرگترین گورستان تهران تصویب و زمین آن با تأیید آیتالله خوانساری در جاده قم خریداری شد. با استعفای پیروز، شهرداری تهران به یکی دیگر از شهرداران تأثیرگذار تاریخ شهرداری تهران یعنی جواد شهرستانی رسید. بعد از او نیز تا سال ۵۶ شهرداری تهران در دست مشهورترین شهردار تهران بعد از کریم آقا بوذرجمهری و احمد نفیسی، یعنی غلامرضا نیکپی قرار داشت. با استعفای نیکپی بار دیگر شهرداری تهران به جواد شهرستانی سپرده شد و در زمان انقلاب او شهردار تهران بود؛ شهرداری که در روز ۲۲ بهمن استعفای خود را امضا کرد و آخرین شهردار دوران پهلوی بود.
شهرداری پس از انقلاب اسلامی
ظهر ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ صدایی از رادیو تهران شنیده شد که پایانی بود بر دوران سلطنتی تاریخ ایران؛ «صدای انقلاب ما را میشنوید. اینجا تهران است.»؛ انقلاب در پایتخت به ثمر نشست؛ پایتختی که مهمترین مسئلهاش در زمان انقلاب، آرامش بود. امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب در همان روز ۲۲ بهمن استعفای جواد شهرستانی، آخرین شهردار دوران پهلوی را پذیرفت و دولت موقت، محمد توسلی را بهعنوان نخستین شهردار انقلابی تهران انتخاب کرد. توسلی، فارغالتحصیل دانشگاه فنی دانشگاه تهران و از اعضای جبهه ملی بود و دکتری ترافیک و راهسازی از دانشگاه ایلینوی داشت.
دوران شهرداری او یکی از خاصترین دورانها بود. شهر انقلابی کلی کار زمینمانده داشت و ازسوی دیگر تلاش می شد خانههای ارزان در اختیار اقشار محروم جامعه قرار بگیرد. توسلی در خاطراتش با اشاره به مشکلاتی که در مقام شهردار تهران داشته از طرح برخی برای تصاحب خانههای خالی و زمینهای شهری گفته است؛ موضوعی که باعث شد با همراهی وزیر مسکن، سازمان زمین شهری راهاندازی شود. حجم افرادی که بهدنبال زمین بودند آنقدر زیاد بود که او از مردم خواست مدتی املاک و زمینها را نفروشند تا قیمت پایین بیاید. با این همه، او کارهای زیادی در زمان کوتاه حضورش در شهرداری برای ساماندادن به تهران انجام داد که از آن جمله میتوان به تشکیل شورایعالی ترافیک شهرهای کشور، اجرای محدوده طرح ترافیک در تهران، احداث خطوط ویژه اتوبوسرانی، راهاندازی پایانه جنوب و انجام مطالعات و انتخاب محل میادین میوه و ترهبار اشاره کرد.
شهرداری در دوران توسلی از میدان توپخانه به خیابان فاطمی و ساختمان حزب رستاخیز نقل مکان کرد؛ ساختمانی که در سالهای بعد با ساختمان وزارت کشور در خیابان بهشت تعویض شد. توسلی اما بهخاطر مشکلاتی که با وزیر کشور داشت، استعفا کرد و جای خود را به سیدرضا زوارهای داد؛ شهرداری که در رشته حقوق قضایی تحصیلکرده و نخستین دادستان تهران بود. زوارهای یکماه در شهرداری تهران ماند. او معتقد بود که متروی تهران طرح پرخرجی است که نباید اجرا شود.
سیدکمالالدین نیکروش که از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰ بهمدت ۷ماه شهردار پایتخت شد، سومین شهردار انقلابی بود. او هم مانند زوارهای تحتتأثیر دیدگاههای انقلابی معتقد بود که باید توجه بیشتری به قشر ضعیف و محروم داشت و میگفت مردم نباید راضی شوند دولت وجوهی را که باید در دورافتادهترین نقاط کشور مصرف شود، صرف شهروندان (تهرانی) کند.
غلامرضا دلجو، چهارمین شهردار تهران پس از انقلاب نیز قول داد انبارهای بزرگ عمومی و خصوصی را به خارج شهر منتقل کند اما بیش از همه سخنرانیاش به زبان عربی در اجلاس شهرداران پایتختهای کشورهای اسلامی در ذهنها باقی ماند. او در بازگشت به تهران در پاسخ به سؤال خبرنگاران اجتماعی روزنامهها که سوژه قابل تأملی یافته بودند و در اینباره از او سؤال میکردند، گفت: «زبان دوم ما در این کنفرانس به دلایل مکتبی و سیاسی، زبان عربی بود که این عمل نتیجه مثبتی به همراه داشت.».
محمدکاظم سیفیان با مدرک فوقلیسانس معماری، متولد تهران و حسین بنکدار تهرانی دیگر شهرداران تهران بودند که در دورانی کوتاه شهرداری کاری نتوانستند انجام دهند و در نهایت جای خود را به محمدنبی حبیبی از اعضای موتلفه اسلامی دادند. او به نسبت همتایان خود از ابتدای انقلاب، طولانیترین زمان شهرداری را داشت. حبیبی، جامعهشناسی خوانده و ۴۴ماه شهردار پایتخت در دورانی شد که جنگ شهری در اوج خود بود و در سال ۶۶ جای خود را به سیدمرتضی طباطبایی داد که با خاندان امام خمینی(ره) نسبت داشت. او برادر کوچکتر سیدصادق طباطبایی، فرزند آیتالله سلطانی طباطبایی و همسر فرشته اعرابی، نوه دختری امام خمینی و البته خواهرزاده امام موسی صدر و برادر همسر سیداحمد خمینی بود که در تهران به دنیا آمده و مدرک مهندسی داشت.
او با حکم علیاکبر محتشمیپور، وزیر کشور، بهعنوان شهردار تهران منصوب شد. طباطبایی که در دوران موشکباران، شهردار تهران بود صدایی خوش داشت و ظاهرا همراه برادرش – صادق طباطبایی – قطعاتی را اجرا و ضبط کرده است.
طباطبایی جای خود را به شهرداری از اصفهان داد که بیتردید بعد از نیکپی، مشهورترین و پر حاشیهترین شهردار تهران شد؛ غلامحسین کرباسچی. او که بعد از کریمآقا بوذرجمهری طولانیترین دوران شهرداری را داشت مانند نفیسی سمت خود را در زندان و دادگاه به پایان برد. جانشین کرباسچی مرتضی الویری بود که بهعنوان یازدهمین شهردار تهران با مهندسی برق شهردار تهران شد. این فعال سیاسی مدت زمان کمی شهردار تهران بود و بهخاطر ناهماهنگی با اعضای نخستین شورای شهر تهران ناچار به کنارهگیری شد. جانشین الویری، محمدحسین ملکمدنی بود که مشترکات زیادی با کرباسچی داشت؛ از اصفهان آمد و عضو حزب کارگزاران بود.
ملکمدنی در دوران شهرداری با مخالفت جناح اقلیت دوره اول شورای شهر تهران به رهبری ابراهیم اصغرزاده مواجه شد. مهمترین اختلاف، توقف فروش تراکم بود که به گفته مخالفان، باعث افزایش قیمت مسکن در تهران شد. ملکمدنی معتقد بود که بالا رفتن هزینه زندگی در پایتخت تنها راه جلوگیری از مهاجرت فزاینده به این شهر است. ملکمدنی هم مانند کرباسچی بهعنوان چهارمین شهردار تهران با پروندهای سنگین از خیابان بهشت به زندان اوین رفت و به ۵ماه حبس و ۳سال انفصال از خدمات دولتی محکوم شد.
دوازدهمین شهردار تهران که دولتی مستعجل داشت محمدحسین مقیمی بود که کارشناسارشد مدیریت سیستم و بهرهوری بود. اما او آنقدر فرصت پیدا نکرد که در اتاق شهردار در خیابان بهشت مستقر شود و جایش را به سیزدهمین شهردار تهران داد که از بهشت به پاستور رسید. شورای شهر دوم تهران که در اختیار اصولگرایان بود، محمود احمدینژاد را به عنوان شهردار پایتخت انتخاب کرد؛ احمدینژاد با مدرک دکتری مهندسی و برنامهریزی و حمل و نقل از دانشگاه علم و صنعت، در دوره ریاستجمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی استاندار اردبیل بود ولی بیشتر او را با دادگاه روزنامه سلام میشناختند. احمدینژاد ۲۶ماه شهردار تهران بود و اقدامات عجیبی انجام داد. او که دکتری ترافیک داشت، در برخی معابر چراغ خطرها را حذف و با هزینه زیادی، دوربرگردانها را در تهران اجرا کرد؛ دوربرگردانهایی که باعث ترافیک بیشتر شد. احمدینژاد در اقدامی عجیب نمایشگاه بینالمللی تهران را در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب، پلمب کرد و کلنگ مسجد جامع ولیعصر را در کنار تئاتر شهر زد.
پس از احمدینژاد که رئیسجمهور شد، شورای شهر برای پست شهردار، یکی از اعضای اتاق فکر او، علی سعیدلو را انتخاب کرد. سعیدلو اما دوران کوتاهی شهردار تهران بود و جای خود را به یکی از شهردارانی داد که رکورد شهرداری در تهران را شکست؛ محمدباقر قالیباف. قالیباف هم جای خود را در سال ۹۶ به محمدعلی نجفی داد؛ دکتری ریاضی که شانزدهمین شهردار بعد از انقلاب بود. نجفی در دهه ۶۰ وزیر آموزش و پرورش و مدتی هم رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود. تنها ۷ماه در شهرداری تهران ماند و دورانش با افت و خیزهای زیادی همراه بود. در نهایت با حاشیههای زیاد استعفا کرد و جایش را به محمدعلی افشانی، معاون عمرانی وزیر کشور داد. افشانی نیز دوران کوتاهی شهردار بود و قانون عدمبه کارگیری بازنشستگان باعث شد تا او از بهشت برود و جایش را به شصت و یکمین شهردار تهران یعنی پیروز حناچی بدهد؛ شهرداری که هماکنون شهردار تهران است.
نظر شما