مجموع نظرات: ۰
یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷ - ۲۰:۱۷
۰ نفر

محسن احمدی: سال‌ها پیش، هنگامی که تونی‌بلر، نخست‌وزیر کشورش انگلیس شد بیشترین بزهکاری در میان دانش‌آموزان دوره ابتدایی و راهنمایی بود.

اول:  او در همان ابتدای مسئولیتش دستور ساخت چند مدرسه شبانه‌روزی در مقاطع پیش‌دبستانی در حاشیه لندن را داد. مسئولان آ‌موزش‌وپرورش کشور موظف شدند بسیاری از کودکانی را که به نوعی دچار خشونت‌ خانودگی بودند در این مدارس گردهم آورند.  کودکان در این مدارس البته با همکاری خانواده‌هایشان که آنها نیز تحت‌تاثیر آموزش مراکز مددکاری و مشاوره بودند، به شدت تحت تعلیم رفتار ضدخشونت قرار  گرفتند. 

به عبارتی فرهنگ مفاهمه و گفتار جانشین رفتارهای نابهنجاری شد که این کودکان در خانه آن را آموزش دیده بودند. همچنین به این دانش‌آموزان وعده کار مناسب پس از پایان تحصیلاتشان داده شد. خانواده‌های این کودکان نیز هر هفته با همدیگر در ارتباط بودند تا درباره راه‌های کاهش خشونت در خانه‌های خود به بحث‌وگفت‌وگو بنشینند.

 نتیجه آن شد که پس از چندسال درصد بزهکاری کودکانی که در این مراکز تحت تعلیم بودند به مراتب کمتر از دانش‌آموزانی بودکه در مدارس معمولی مشغول تحصیل بودند.میزان جرم ارتکابی این کودکان چیزی حدود 46 درصد کمتر از دانش‌آموزان و نوجوانانی بود که خارج از این مرکز به آموزش مشغول بودند. یعنی دولت انگلیس ظرف مدت 3 سال توانست به طور چشمگیری از ارتکاب جرم کودکان خشونت‌دیده در جامعه خود بکاهد.

دوم: در کشور  اسپانیا، نهادهای حمایتی- اجتماعی وجود دارد که وظیفه‌ آنها رسیدگی به امور همسران و کودکانی است که به نوعی دچار مشکلات خانوادگی هستند. یکی از وظایف این مراکز مددکاری، جدا نگهداشتن زنان و مردانی است که با هم اختلاف دارند. این نهادها به دلیل کاهش روند خشونت در خانواده و تاثیر بسیار بد آن بر روی کودکان و در نهایت اجتماع و جلوگیری از افزایش آمار قتل و جنایت در جامعه، موظف‌اند اینگونه خانواده‌ها را شناسایی و تا پایان اختلاف‌شان در محل‌های مخصوصی نگهداری کرده و به آموزش آنها بپردازند. در حالی‌که در ایران طبق آمار، 95 درصد همسرانی که با هم اختلاف دارند تا قبل از جاری شدن صیغه طلاق در کنار هم زندگی می‌کنند.

سوم: اما در ایران، در زمانی نه چندان دور در هر محله، روستا و شهر افرادی بودند که به آنان ریش‌سفیدان فامیل و آبادی و محله  یا خوانین می‌گفتند. وظایف این افراد حل‌و میانجگیری مشکلات درون خانواده بود اما  گسترش شهرنشینی و  دور شدن خانواده‌ها از همدیگر و به عبارتی مدرنیته باعث شد تا این افراد جایگاه خود را کم‌کم از دست بدهند.

بنابراین هنگام بروز مشکل در خانواده مردان و زنان جوان دو راه بیشتر جلوی پای خود نمی‌دیدند؛ یا با ید خود به تنهایی از پس مشکلات بر می‌آمدند  یا آنکه به شوراهای حل اختلاف مراجعه می‌کردند. نتیجه آنکه طبق آمار بسیاری از خانواده‌های جوان به دلیل عدم آموزش صحیح و راههای پرپیچ‌وخم مراجع رسیدگی به مشکلات خانواده‌ها و در بسیاری از جاها به دلیل عدم وجود چنین مراکزی از جمله روستاها، ترجیح دادند به تنهایی مسائل خود را حل کنند  زیرا روش حل اختلاف به شکلی که در زمان قبل بود از بین رفت و  از طرف دیگر نهاد حل اختلاف جانشین نشد.

از سوی دیگر به دلیل توسعه روزافزون وسایل ارتباطی جمعی و صنعتی شدن جوامع، اغلب خانواده ها با انواع و اقسام خشونت‌های خانوادگی از طریق رسانه‌ها و تلویزیون آشنا شدند در حالی‌که کنار اینها دولتمردان هیچگونه تلاشی برای آموزش این افراد بخصوص کودکان و نوجوانان این نسل نکردند. نظریه دیگر درباره رواج روزافزون خشونت در میان خانواده‌ها قوانینی است که رفتار اجتماعی را بیش از حد کنترل کرده به طوریکه این رفتار بر نظام خانواده‌ها تاثیر می‌گذارد.این سندرم با نشانه‌هایی مثل تجاوزات بی‌مفهوم، رانندگی پرخاشگرانه،  طلاق، کودک‌آزاری، اعتیاد و انحرافات جنسی و ... مصداق پیدا می‌کند که حاکی از تکانه‌هاست.

آخر: اگر چه در نگاه اول زنان و مردانی که دست به خشونت و همسرکشی می‌زنند بسیار وحشتناک به نظر می‌رسند اما واقعیت آن است که این افراد تحت عوامل بسیاری که در همین صفحه به آن پرداخته شد، سالها تحت خشونت بوده و در نهایت به دلیل بسته بودن همه راههای قانونی مرتکب قتل و خشونت شده‌اند.همچنین از آنجا که طبق آمار بسیاری از این مردان و زنان همسرکش در رده سنی جوانان قرار دارند و میانگین سنی آنها نیز به 35 سال نمی‌رسد، پرسش اینجاست که چه کسی مسئول آموزش‌وپرورش آنها در دوران کودکی و نوجوانی بوده است؟طبق گفته یکی از مسؤلان وزارت آموزش و پرورش 98 درصد ایرانیان را افراد باسواد تشکیل می‌دهند.

این رقم در کنار این آمار که می‌گوید بسیاری از ازدواج‌های زنان و مردان همسرکش نه تنها عاشقانه نبوده که بسیاری از آنها حتی کم‌سن و سال‌تر از آن بوده اند که به این موضوعات فکر کنند، پرسش دوباره اینجاست که نقش وزارت آموزش‌وپرورش در کشور در تربیت و پرورش این افراد در دوران کودکی چقدر بوده است؟ و آیا اصلاً در نظام آموزشی کشور، آموزش رفتار درست و صحیح در بین خانواده‌ها جایگاهی دارد؟ آیا کتاب درسی بخصوصی در این‌باره تالیف و تدوین شده است؟ و سؤال آخر اینکه در آینده چه برنامه‌ای برای آموزش کودکان خشونت‌دیده این نسل سوخته همانند کشورهای دیگر در وزارت آموزش‌وپرورش و یا هر کجایی که به نوعی مسئول این موضوع است تدارک دیده شده است؟

کد خبر 55630

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار خانواده

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز