این در حالی است که تنها دو سال ونیم است که از اکران شیر، جادوگر و کمدجادویی،قسمت قبلی وقایعنگاری نارنیا میگذرد.
این اقتباس سینمایی که دومین محصول مشترک والتدیزنی و والدنمدیا در این سری فیلمهاست از دومین رمان منتشر شده از این مجموعه هفت جلدی و به تعبیری ارباب حلقههای نوجوانان الهام گرفته است.
بدون شک ریشه این تشابه انکارناپذیر را میتوان تشابه جهانبینی سی.اس. لوئیس و تالکین خالق سهگانه حماسی پیروان حلقه، دوبرج و بازگشت پادشاه جستوجو کرد؛ قصههای جذابی که به همت جکسن به مهم ترین اتفاقات سینمایی شروع هزاره سوم تبدیل شدند. در قسمت قبل پوسنیهای کوچک از جنگ گریزان به خانه آرام و بیسروصدای پروفسور پناه آوردند. آنها از لابهلای لباسهای کمد جادویی او به نارنیا قدم گذاشتند و سرگردان در این سرزمین خیالی با اتفاقات خطرناک و البته جالبی روبهرو شدند و...
اما بعد از حدود سه سال با قیام شاهزاده جوان نارنیا برای بازستاندن میراث پدری از چنگ عموی شیطان صفتش بار دیگر به ورسیون جدید آدامسن احضار میشوند، غافل از آنکه از مدتکوتاه غیبتشان در نارنیا قرنها گذشته، این سرزمین رنگ و بوی دیگری به خود گرفته و عصر طلایی حکمرانی آنها پایان یافته است. قهرمانان ما درست به اندازه نخستین ملاقاتشان با فانها در قلمرو دیو سپید حیران و سردرگم هستند. نه دیگر نشانی از موجودات جنگلی و لهجه غلیظ و آشنای بریتانیایی آنها مییابند و نه ردی از جادوگران زشت و افسون آنها!
با تولد فرزندی جدید در خانواده تلمارین خطری بزرگ در کمین زندگی کاسپین است، شاه میراز که عموی اوست درصدد برمیآید برای حفظ موقعیتاش تنها وارث تاج و تخت این سرزمین را از میان بردارد. کاسپین به قصد فرار راه جنگل را در پیش میگیرد و جز مرکب به سلاحی مجهز است که گفته میشود شیپور جادویی ملکه سندان است، هرگاه در آن بدمد نیروهایی برای کمک حاضر میشوند. در این تعقیب و گریز ماموران حکومتی و کاسپین، شاهزاده در جنگل با چند کوتوله روبهرو میشود و بیآنکه از نیت خیر آنها مطلع باشد شیپور جادوییاش را به صدا درمیآورد. صدای آن دیوارهای ایستگاه متروی لندن را فرو میریزد و پوسنیهایی که منتظر قطار بودند را بار دیگر راهی سرزمین جادویی نارنیا میکند.
این قهرمانان کوچک که قلعهشان را متروکه میبینند به کمک شاهزاده و کوتولهها که در محاصره ارتش تلمارین گرفتار شدهاند میشتابند و با طرح نقشهای دقیق سپاه دشمن را به مخفیگاه اصلان قصه قبل در زیرزمین میکشانند! با وجود قربانی شدن نیمی از نیروهایشان و حتی ناکامی در کمک گرفتن از وردهای جادوگر سپید موفق میشوند که در دوئل تن
به تن میراز و پیتر شاه غاصب را هلاک کنند و...!
کار روی فیلمنامه این اثر قبل از اکران شیر، جادوگر و کمد جادویی آغازشد، این تعجیل در کار روی سناریوی بعدی این امکان را فراهم میکرد تا قبل از آنکه هنرپیشگان برای نقشهایشان پیر شوند فیلمبرداری این قسمت آغاز شود. اندرو آدامسن که میخواست فیلمش به مراتب تماشاییتر از کار قبلی شود یک سکانس اکشن را به داستان رمان اصلی افزود تا با خلق صحنههای جنگی ادعایش را در این زمینه زیادتر کند.
قرار شد که روی ظاهر نارنیاییها بیشتر کار شود و هیاتی وحشیتر از قبل برایشان تعریف شود تا آنها هم به نوبهخود بر رنگ مایه تاریکتر این دنباله تاکید کنند. به نظر میرسد که کارگردان در خلق صحنههای حماسی و جنگی از فیلمهای اسپانیایی تاثیر پذیرفته است. به هر جهت این طرح در فوریه 2007 کلید خورد و فیلمبرداری آن در نیوزلند و بخش عمده آن در اروپای مرکزی انجام شد. اکران جهانی شاهزاده کاسپین بازتاب گستردهای داشت و نقدهای عمدتا مثبتی از تحلیلگران برجسته را روانه مطبوعات سینمایی کرد.
تاد مک کارتی در ورایتی فیلم کارگردانی آدمسن را در مقایسه با اثر قبلیاش در این فرانک اشتاین قویتر ارزیابی میکند و کار تازه او را واجد ارزشهای قابل قبول سینمایی میداند. او جلوههای ویژه پیشرفتهتر، طراحی تولید برجسته و حسن سلیقه کارگردان را در انتخاب لوکیشنها میستاید و معتقد است که پوسنیهای جوان به لحاظ شخصیتپردازی قویتر از فیلم قبلی هستند و اجرای هنرپیشگان آنها پختهتر! در این میان کاستلیتو چهره شاخص این گروه است که با کاراکتر شرور و خبیثش به خوبی ارتباط برقرار کرده و سرسختی و سازش ناپذیری او را بیهیچ مبالغهای منتقل میکند. منتقد هالیوود ریپورتر بیش از هرچیز برتاریک تر بودن شاهزاده کاسپین تاکید دارد و معتقد است که فیلم به شدت از فقدان تمهای عمیقی چون بیگناهی و معصومیت رنج میبرد. او نقشآفرینی پیتر Dinklage را درخشان توصیف میکند و بر این باور است که او بر کاراکتر محوری داستان کاسپین برتری یافته است.
آلونسو دورالد با اشاره به تناقضات چشمگیر فیلم میگوید: لهجه قهرمانان انگلیسی است اما تلمارینها هم به لحاظ ظاهر و هم به لحاظ آهنگ صدا مدیترانهای هستند.
انگلین ژورنال نیز وفاداری منطقی این اثر سینمایی را به عناصر ماجراجویانه در کتاب و بیان هنرمندانه آموزههای اخلاقی ومذهبی منطبق بر آن را از شاخصترین ویژگیهای فیلم برمیشمارد اما خاطرنشان میسازد که فیلمنامهنویسها در پرورش کاراکترها و القای حس و فضای اصلی قصه موفق نبودهاند.
منتقد نیویورک تایمز نیز در خصوص این فیلم مینویسد: شاهزاده کاسپین تجلی قدرت لوئیس در شخصیتپردازی و احاطه او به ادبیات دوره رنسانس در مقام یک استاد و محقق ادبیات انگلیسی است. اینبار پوسنیهای او به جای آنکه قهرمانان یک فانتزی کودکانه باشند یک تراژدی ژاکوبی قرن شانزدهمی را میآفرینند. فیلم جدید آدامسن اسیر نوعی تیرگی گریزناپذیر است؛ در قلعهای تاریک در دل جنگلی تاریک مردانی با روح ناپاک و هیبتی جنگاور سیاهترین نقشههای شیطانی را طرح میکنند. در ورسیون قبلی وقایعنگاری نارنیا آدامسن ایماژهایی که مردم همواره از ربالنوعهای جنگل اساطیر روم در ذهن داشتهاند را به کمک انیمیشن در مدیوم سینما آورده بود، اما در کار جدیدش نه تنها اثری از این موجودات تخیلی نیست بلکه آن را از حال و هوای شادتر حاکم بر فیلم قبلی نیز تهی ساخته است و تنها سایه سنگین یأس و سرخوردگی، قتل، خیانت و به طور کلی فضای تاثرانگیزی بر فیلم او احساس میشود.
با این تفاسیر شاهزاده کاسپین به مراتب تاریکتر از شیر، جادوگر و کمد جادویی است؛ هم به لحاظ بصری و هم به لحاظ اندیشه حاکم بر داستان و روحیات و احساساتی که برای شخصیتها تعریف شده است، اما به طور کلی پذیرفتنیتر از کار قبلی است. هیاهوی صحنههای خشن جنگ و حضور پرتعداد سیاهی لشکرها میتواند بینندههای نوجوان را دچار سردرگمی کند اما این قابلیت را دارد که جوانان کنجکاو و جویای حقیقت را شیفته سیاست سازد.
افکتهای نسبتا محدود دیجیتال در بخش نخست فیلم این امکان را برای کارگردان و کارل والتر لنیدن لاب مدیر فیلمبرداری طرح فراهم میکند تا به سراغ چشماندازهای بینظیر نارنیا بروند و با روشهای سنتی سینمایی مناظری چشمنواز از فضاهای باز در جنگل و خاکریزهای سنگلاخی تصویر کنند. آنها ما را به این واقعیت آگاه میسازند که گرایش به ماوراء الطبیعه در اساطیر و افسانهها در جادوی دنیای طبیعی و واقعی ما ریشه دارند. حتی حکایاتی که از ماجراجویی قهرمانان نقل میشوند هرچند پرتخیل و شگفتانگیز مینمایند اما از معضلاتی که قدرت و ظلم بشر و تضادهای زندگی او میآفرینند سرچشمه میگیرند.
عنوان فیلم از نام شخصیت تازه وارد قصه، شاهزاده کاسپین گرفته شده اما منشأ انرژی دراماتیک آن نیروی خبیثی به نام میراز عموی کاسپین است که نقش او را بازیگر توانای ایتالیایی سرجیوکاستلیتو با ابهتپوشالی یک قدرت به ظاهر برتر اما بدنهاد بازی میکند. دربار او به لانه افعی میماند که جز دورویی و پیمانهای سست چیزی ندارد. در این فیلم کوتولههای عبوس و بهانهگیر و موشهای ماجراجو و البته مبارز، قهرمانان آدامسن را یاری میکنند.
درگیری دوگروه که در مخفیگاه زیرزمینی سابق اصلان روی میدهد از تماشاییترین صحنههای فیلم به شمار میرود. تلمارینها جادوی کهنه نارنیا را محدود کردهاند و اهالی آن سرزمین راسرکوب و اموالشان را توقیف کردهاند، اما نارنیاییها سال ها با اعتقاد به افسانههای شاهادموند، ملکهلوسی، ملکه سوزان وپیتربزرگ مقاومت و زندگی کردهاند.
در بستر این حماسه نه چندان موفق جنگی نوعی رمانس کمرنگ عشقی هم میان شاهزاده و سوزان تعبیه شده ولی در واقع این اثر اساسا جنگی است. روی سکانسهای جنگی آن در محوطه باز قلعه و علفزار پهناور خیلی کارشده و تلاش شده که به لحاظ بصری به واقعیت نزدیک باشد و به همین خاطر هزینههای زیادی را برای سازندگان خود در پی داشته است.
صدای رعدآسای سم اسبها و ردو بدل شدن تیرها با موسیقی هیجان انگیز هری گرکسون و ویلیامز در هم میآمیزد، اوج میگیرد و مخاطب را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد. تماشای این صحنههای جذاب برای تماشاگر خالی از لطف نیست، اما به هر جهت آدامسن را گرفتار همان ریسک یک نواختی و تکرار ملالآور مکررات میکند؛ چیزی که برخلاف ادعایش نتوانسته کاملا بر آن فائق آید، هرچند که او و سناریستهایش کرستیوفر مارگوس و استفن مکدیلی کوشیدهاند تا فیلمنامه را با دیالوگهای نغز و شوخطبعانه خود غنی سازند. از اینرو توانستهاند ریتم کند قصه را جبران سازند و آن را از اواسط فیلم سیالتر به پایان برسانند.
به نظر میرسد که کاراکترهای خواهر وبرادرهای پوسنی که اشتیاق و تحرک نوسانات روحی و کودکانهشان به نخستین فیلم نارنیا پیچیدگیهای روان شناختی بخشیده بود تقویت شدهاند، با این تفاوت که اینبار کمی دور از ذهنتر و بهتر از واقعیت نشان میدهند. عناصر قهرمانانه در آنها تقویت شدهاند و گویی از همان ابتدا برای صحنههای اکشن خلق شده بودند. با این اوصاف محوریت قصه روی کاراکتر شاهزاده جوان است و از آنها جز بچههایی شجاع با احساساتی لطیف و کودکانه که برای کمک آمدهاند چیزی نمیگویند.فیلم از بار تمثیل و نمادپردازی لوئیس در ماخذ اصلی کاسته است و به نظر میرسد که افزودن سکانس اکشن و تلاش برای پروراندن آن، جذابیتها و بداعت داستان اصلی را تحتالشعاع قرار داده است.
معمولا حکایات خیر و شر که در سرزمینهای جادویی تصویر میشوند را موجودات تخیلی و اسطورهای پیش میبرند که قادرند با قدرت افسون آن سرزمین بازی کنند و آن را باطل یا تقویت سازند. به هر حال قهرمانان کوچک ما این فرصت را دارند که بین اپیزود به لندن بازگردند، اما سینماروها نمیتوانند و نمیخواهند که سرزمین نارنیا را ترک گویند.
نیویورک تایمز