این جمله هوشنگ امیراحمدی رئیس انجمن دوستی ایران و آمریکاست که پس از ابراز نارضایتیاش از روند کند برقراری ارتباط مجدد این دو کشور بیان کرد و اینکه طرفین به جریان مذاکرات و تماس با یکدیگر، سرعت دلخواه را ندادهاند. اینک مردی که حتی نام بردنش، مناقشهساز میشد، برای دومینبار طی 4 ماه به ایران آمده است. این درحالی است که هنوز جنجالی که پس از حضور چند ماه قبل وی برپا شد، از ذهنها پاک نشده، با این حال وی بدون توجه به این مسائل یکبار دیگر چمدان سفر خود را بست و راهی تهران شد؛ منتها ترجیح داده تا در سکوت و بیسروصداتر از قبل به ایران بیاید تا اندکی از حواشیهای رفتوآمدهایش کاسته شود.
امیراحمدی اسفند ماه گذشته بعد از 10 سال اجازه یافت به ایران سفری داشته باشد. به ادعای امیر احمدی، این اجازه بنا بر دعوت شخص محمود احمدینژاد رئیسجمهوری صادر شد. با وجود این، از آنجا که فعالیتهای این ایرانی مقیم آمریکا همواره سؤالبرانگیز بوده، درپی آمدن وی به ایران بود که سروصدای زیادی برپا شد. دامنه تعامل با امیر احمدی طی چند ماه گذشته آنقدر گسترش یافته که نهتنها اجازه یافته به ایران آمد و شد داشته باشد بلکه شبکه ایرانی و انگلیسی زبان پرستیوی نیز بارها در بحثهای سیاسی خود از حضور وی بهعنوان کارشناس استفاده کرده است.
اقبالی که ایران به امیراحمدی نشان داد پس از آن صورت گرفت که وی دیدارهایی با محمود احمدینژاد در نیویورک داشت. او امکان حضورش در تهران را مدیون لطف رئیس دولت نهم میداند، به همین خاطر وقتی که به ایران آمد طی مصاحبهای با مطبوعات کشورمان از محمود احمدینژاد تشکر و اعلام کرد که به درخواست رئیسجمهور ایران راهی تهران شده است. البته وی دیداری که 6 ماه قبل با احمدینژاد در نیویورک داشت را، زمینهساز چنین دعوتی دانست و گفت: وقتی آقای احمدینژاد برای حضور در نشست عمومی سازمان ملل در شهریور ماه به نیویورک میآمد، ما طی جلساتی با یکدیگر دیدار کردیم.
تا اینکه در آخرین سفر ایشان، گفتوگوهایی شد و چندی بعد از آن سفر، آقای احمدینژاد طی یادداشتی از من خواستند به کشور بازگردم و هماهنگیهای لازم را با برخی مقامات نیز انجام دادند.
امیراحمدی سپس افزود: «من هم پیرو آن نامه و ترتیباتی که داده شده بود، به ایران آمدم و از آقای رئیسجمهور هم بسیار تشکر میکنم که به من لطف کردند و بانی این اتفاق شدند.»
اما آمدن بیدردسر امیراحمدی و تسهیلاتی که برای حضور او ارائه شد با واکنش منفی برخی مواجه شد؛ بهگونهای که یکی از روزنامههای طیف اصولگرا با «جاسوس و عامل سیا» خواندن امیراحمدی، به انتقاد از دولت پرداخت. این رسانه با اشاره به سوابق امیراحمدی، مصاحبهها و نوشتههای او، پرسیده بود چه کسی او را به ایران دعوت کرده و در اینباره خواستار توضیح دولت نهم شد. همچنین با اشاره به متن بخشنامه یکی از مشاوران وزارت علوم، که در آن از رؤسای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور خواسته شده بود از هوشنگ امیراحمدی برای فعالیتهای تحقیقاتی استفاده کنند، نوشت: «چرا وزارت علوم، توصیه کرده با این عامل شناخته شده سیا، همکاری علمی و تحقیقاتی انجام شود؟» بهدنبال طرح این قضیه بود که رحیممشایی معاون احمدینژاد اعلام کرد از این روزنامه شکایت کرده است و اما سرانجام غائلهای که در این خصوص بهراه افتاد چندی بعد با رایزنی و پادرمیانی فروکش کرد.
باز کردن قفل رابطه
سابقه مخالفت با امیراحمدی طولانی است؛ آنقدر که هرکجا نقطه مشترکی میان عقاید وی با فعالان سیاسی داخلی بهوجود آمده، با انتقاد و اعتراض و حتی طرح اتهام همکاری با افراد بیگانه روبهرو شده است.
امیراحمدی بهار گذشته وارد شصتویکمین سال عمر خود شد و 30 سال اخیر این دوران را در آمریکا سپری کرده است. این شهروند آمریکایی ایرانیتبار پس از آنکه مقیم نیویورک شد، شروع به فعالیت در حوزه دیپلماسی تهران – واشنگتن کرد. عضویت در مرکز مطالعات و تحقیقات مسائل ایران که «سیرا» نامیده میشود و یکی از نهادهای وابسته به آمریکاست، نقطه شروع فعالیتهای وی است. او سپس از سال 1371 با برقراری ارتباط بین دیپلماتهای ایرانی سازمان ملل، ارتباط با داخل کشور را آغاز کرد و هرساله کوشید تا این روابط را گسترش و عمق بیشتری ببخشد.
همکاری با مرکز جامعه آسیا بخش دیگر از فعالیتهای او را تشکیل میدهد. امیراحمدی از طریق این مرکز با عدهای از دولتمردان ارشد آمریکا ارتباط میگیرد. گریسیک مشاور سابق امنیت ملی آمریکا ازجمله این افراد است.
امیراحمدی پس از آشنایی که با صادق خرازی در سازمان ملل پیدا کرد، از سال 1367 بهعنوان میهمان در کنفرانسهای سالانه خلیجفارس و دریای خزر، بارها به تهران آمد و در اکثر نشستهایی که پیرامون بازسازی مناطق جنگی و نیز جلساتی که در داخل کشور درباره روابط ایران و آمریکا برگزار میشد، حضور داشت.
اما با روی کار آمدن دولت اصلاحات درحالیکه انتظار میرفت بهدلیل رویکرد دولت به گفتمان سیاسی، وی امکان حضور بیشتری در ایران داشته باشد، هوشنگ امیراحمدی همچون مذاکره با آمریکا تبدیل به تابو شد؛ بهگونهای که نزدیک به 10 سال اجازه نیافت به ایران بیاید. آنچه دولت سیدمحمد خاتمی را واداشت تا چنین تصمیمی اتخاذ کند بهطور ویژه مربوط به طرح موضوع جامعه مدنی بود که از سوی وی مورد تأکید قرار داشت. اما از آنجا که هوشنگ امیراحمدی نیز به چنین موضوعی در مقالات و گفتوگوهایش اشاره داشت، لذا دولت اصلاحات متهم به ارتباط با عناصر نفوذی و بیگانه آمریکایی شد.
امیراحمدی در اینباره میگوید: 10 سال بود که به ایران نیامده بودم. آخرین بار تابستان سال 1997 بود که به ایران آمدم و سال بعد از آنکه میخواستم به ایران بیایم، اتفاقات کوی دانشگاه تهران رخ داد و متأسفانه برخی مطبوعات در ایران آن ماجرا را به من ربط دادند و بعد از آن هم بهواسطه طرح بحث جامعه مدنی توسط من، اصلاحطلبان را مرتبط با من خواندند؛ بنابراین امکان آمدن دوباره به ایران از من سلب شد.
اما با روی کار آمدن دولت نهم، این امکان یک بار دیگر به امیراحمدی داده شد؛ بهگونهای که رئیسجمهور ایران از وی برای سفر به ایران دعوت بهعمل آورد. شاید وجه اشتراک این دو درخصوص تمایل به انجام مذاکره باعث شد تا چنین اتفاقی صورت بگیرد. چراکه قبل از آن هم احمدینژاد با انجام کارها و ارائه پیشنهادهایی علاقه خود را به گسترش رابطه با آمریکا نشان داده بود. اقداماتی نظیر پیشنهاد مناظره با بوش، نامهای که برای وی فرستاد، ارائه برقراری پرواز بین خطوط هوایی ایران و آمریکا ازجمله کارهایی بود که احمدینژاد پس از انتخابش بهعنوان رئیسجمهوری ایران انجام داد.
امیراحمدی نیز در اینباره میگوید: « برای اولینبار در زمان آقای احمدینژاد بود که مذاکره ایران و آمریکا درباره عراق انجام شد. آقای احمدینژاد لزوما[ فردی]بازتر نیست بلکه شجاعانهتر است. یک وقت هست که شما میگویید آمریکا کشوری امپریالیستی و زورگو است ولی ترسی هم از مذاکره با آن نداریم. آقای احمدینژاد چنین دیدگاهی دارد و نمیگویم که نگاه بازتری نسبت به آقای خاتمی در برخورد با آمریکا دارد.»
آقای خاتمی میگفت که شما اگرچه آدمهای خوبی هستید، ولی ما نمیتوانیم با شما حرف بزنیم. آقای احمدینژاد میگوید که شما آدمهای بدی هستید ولی ما با شما حرف میزنیم. آقای خاتمی حتی در سازمان ملل در عکسی که کلینتون هم در آن بود، حاضر نشد بایستد.
امیراحمدی معتقد است بخش زیادی از مسائل ایران و آمریکا که منجر به قطع رابطه بهمدت 30 سال شده، مبتنی بر واقعیت نیست و احمدینژاد از زمانی که رئیسجمهور شده، بیش از هر رئیسجمهور دیگری تاکنون، سعی کرده تا قفل این رابطه را باز کند. امیراحمدی مشکل رئیس دولت نهم را نه آمریکا بلکه اسرائیل میداند.
توصیههای امیراحمدی به آلبرایت و احمدینژاد
اما مهمترین اقدامی که باعث شده تا هوشنگ امیراحمدی خود را تنها عامل برقراری ارتباط میان تهران – واشنگتن معرفی کند، و خود را علاقهمند به باز کردن قفل زده شده بر روابط 2کشور بداند، رایزنی با مادلین آلبرایت وزیر خارجه دولت بیل کلینتون رئیسجمهور سابق آمریکا بود. آلبرایت چند سال قبل، بابت نقشی که آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 داشت از ملت ایران عذرخواهی کرد.
امیراحمدی در اینباره گفت: « از سال 1997 به بعد در رابطه ایران و آمریکا فعال شدم و در سال 2000 میلادی خانم آلبرایت را آوردم تا از ملت ایران بهخاطر کودتای 28 مرداد عذرخواهی کند؛ ضمن آنکه قرار شد تحریم واردات پسته، خاویار و فرش ایرانی توسط آمریکا برداشته شود و درعوض ایران نیز مقدار قابلتوجهی گندم از آمریکا بخرد.»
رئیس شورای ایرانیان آمریکا همچنین درباره محور سخنانش با احمدینژاد در نیویورک اظهار داشت: بیشتر حرفهای ما پیرامون رابطه ایران و آمریکا بود. در جلسهای که با هم داشتیم من این موضوع را به آقای رئیسجمهور گفتم که غرب درمورد ایران یک فرض اشتباهی دارد که این فرض غلط را 150 سال پیش انگلیسیها برای نگهداشتن مستعمره خود هند جا انداختند و آن، اینکه یک ایران قدرتمند یک ایران خطرناک است. براساس همین فرضی که ایران قوی ایران خطرناک است، غرب بهویژه انگلیسیها بیش از 150 سال است که با ایران رفتار میکنند.
مطالعه تاریخ یکی دو قرن گذشته گویای این واقعیت است که هر زمان که ایران در مسیر قدرتمند شدن قرار گرفته است، غربیها به یک شکلی ایجاد مزاحمت کردهاند، در راه انقلاب مشروطه کارشکنیهایی کردهاند. مصداق آن هم مثلا این است که از راهاندازی راهآهن در ایران جلوگیری کردند، سرانجام آلمانها راهآهن ایران را تأسیس کردند اما نهایتا دولت مردمی دکتر مصدق سرنگون شد. امیراحمدی با بیان اینکه بعد از انقلاب هم جنگ را راهانداختند و الان هم که داستان غنیسازی را پیش کشیدهاند، گفت: درواقع غربیها از 150 سال گذشته با این فرضی که ایران قوی ایران خطرناک است با ما برخورد کرده و سعی کردهاند ایران را همیشه ضعیف نگهدارند.
در جلسهای که با آقای دکتر احمدینژاد داشتم این موضوع را به اطلاع ایشان رساندم که این فرض غلط انگلیسیها را آمریکاییها هم دنبال میکنند و متأسفانه این فرض غلط را در قالب پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد بردهاند.وی افزود: من به آقای احمدینژاد پیشنهاد دادم که وزارت امور خارجه و دستگاههای مرتبط روی این موضوع کار کنند و نشان بدهند که بهطور تجربی در عمل چرا این فرض غرب غلط است و یک ایران قدرتمند نهتنها خطرناک نیست بلکه برعکس موجب ثبات منطقه میشود و منافع غربیها را بهتر در منطقه تامین میکند.
حضور در تهران به چه منظوری؟!
اینک هوشنگ امیراحمدی فردی که میگوید نهتنها اپوزیسیون نیست بلکه با ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری دور نهم نشان داده که مخالف بودن او فرضیهای مردود است، یکبار دیگر به ایران آمده است. آن هم در شرایطی که 2 موضوع مهم مطرح است؛ یکی بحث تحریمهای جدیدی که سرانجام آمریکا و اروپا علیه ایران درخصوص شعبات خارجی بانک ملی اعمال کردهاند و دیگری مسئله بازگشایی دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران است که این روزها به بحث داغ رسانهای تبدیل شده است.
هفته گذشته یک روزنامه معتبر ایالات متحده، خبر داد که موضوع ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران بین مقامات ارشد مطرح شده است. پس از انتشار این گزارش بود که کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا گفت: «برقراری ارتباط مستقیم با مردم ایران، بسیار مورد علاقه ماست.» اما جالبتر از اظهارات رایس، واکنش وزارتخارجه ایران بود که این موضوع را نهتنها رد نکرد بلکه خاطرنشان کرد درصورتیکه از طریق مجاری رسمی آمریکا چنین درخواستی ارائه شود آنرا بررسی خواهیم کرد.
چنین اعلامنظر و واکنشی بهعقیده تحلیلگران بهمعنای آن است که 2 کشور مخالفتی با اصل قضیه ندارند و این امر، نشانه خوبی است و گویای آنکه در این مقطع، آمادگی طرفین برای برقراری ارتباط سیاسی مجدد بین ایران و آمریکا افزایش یافته است. بهعقیده بسیاری بهبود روابط این دو کشور میتواند تأثیر مثبتی بر روند پرونده هستهای ایران بگذارد؛ چراکه فعالیتهای هستهای ایران علیرغم تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی مبنی بر صلحآمیز بودن آن، با برخورد سیاسی و منفی غرب مواجه شده است. به همین خاطر، تحریمهای زیادی در قالب قطعنامههای بینالمللی علیه ایران اعمال میشود. حال در چنین فضایی باز هم هوشنگ امیراحمدی به تهران آمده است.
هنوز مشخص نیست که وی آیا بهمنظور بازدید از اقوام خود راهی ایران شده یا اینکه آمده تا به ترمیم هرچه بیشتر زخمهای یک رابطه قطع شده 30ساله بپردازد. شاید هم رئیسجمهوری ایران تصمیم دارد از تمام ظرفیتهای دیپلماتیک جهت بهبود وضعیت بهره ببرد؛ بهخصوص اینکه در حال حاضر موضوع ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا نیز با مطرح شدنش دیگر تابو محسوب نمیشود.
بنابراین رئیس دولت عزم خود را جزم کرده تا هرآنچه را که به صلاح میداند انجام دهد؛ حتی اگر یکبار دیگر مجبور شود انتقاد تند دوستان خود را بشنود.