در اینجا ما تنها به ذکر روایتی مجمل از مباحث فلسفی که در جلسه طرح شد، میپردازیم و باقی را به بقای سیاست میسپاریم! بابک احمدی درباب این کتاب گفت که این مجلد، ابتد قرار بود مقالهای باشد اما بحث آنقدر تطویل یافت که لاجرم خرقه طبع و نشر یک کتاب، بر تن آن نوشته، وزینتر جلوه کرد.
در عین حال هم او نگارش این کتاب را حاصل تتبعات خود در آرای نویسندگان بزرگ تاریخ خواند، نه توشهگیری از محافل روشنفکری و نقد تندی را بر همگنان خود وارد کرد. او در عین حال این مطلب را طرح کرد که از این کتاب نباید انتظار تحولات خاصی را داشت؛ تنها یک تقسیم کار طبیعی میان روشنفکران ایرانی صورت یافته و هرکس برای خود برنامهای را طرح کرده است و برنامه او نیز آثاری است که طبع و نشر یافته است.
وی درپاسخ به سؤال مستمعینی که مدام از او درباب نسبت میان آثار او و جامعه و فرهنگ ایران میپرسیدند، تأکید کرد که اگرچه میتوان نسبتی میان این دو امر قائل شد، اما او وجه اصلی کارش را بر شناساندن مبانی اندیشههای غرب به ایرانیان استوار کرده است و از این مسیر است که تحولات را پی میگیرد.
در بخش دیگری از این جلسه، بالاخره بحث به کتاب موصوف کشیده شد و دکتر عبادیان که او نیز جز مستمعان جلسه بود، در باب فصولی از کتاب که بحث درباب هرمنوتیک گادامر بود، به ایراد سخن پرداخت و بابک احمدی نیز به این نکته اشاره کرد که از نظر مباحث گادامر در باب هرمنوتیک، تاریخ ویژگیهای خاصی دارد که برای این امر یعنی شرح و بسط مباحث هرمنوتیک تاریخ، بسیار مفید است.
به هر روی این روایت از آنجا مجمل بود که فلسفه در این جلسه در مقام اجماع رخ عیان کرد و تفصیل معرفتیاش در محاق بود. این امر شاید همان «قلت معرفت فلسفی» در موطن ما باشد؛ قلتی که یا «سیاست روزمره» موجب آن است، یا... !