مسکو به امضای استقرار سامانه موشکی ایالات متحده در اطراف این شهر در چک ، واکنش نشان داد ، اما این ، تندترین عکس العمل روسها در فرآیند مباحث استقرار سامانههای موشکی آمریکا در اروپای شرقی نبود. با این حال نشان داد که روسها و آمریکاییها ، چگونه از ظرفیتهای بالای ضدآمریکایی و ضدروسی برخوردارند و بخش عمدهای از این احساسات ، ریشه در سنتهای سیاسی بین روسیه و غرب دارد که در جنگ دوم جهانی و دوره استالین و سپس برژنف ، تشدید یافت.
از زمانی که پرچم قرمز اتحاد شوروی ، از فراز بام کرملین پائین آورده شد، 17 سال میگذرد. در طول این سالها، ما در روابط بینالملل با کشوری به نام اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ، برخورد نمیکنیم. با این حال روح شوروی،هنوز هم در کالبد روسیه حس میشود و ترس از روسها بهعنوان یک ابزار راهبردی ، برای به زیر بالهای عقاب امپریال رفتن اروپای شرقی ، توسط ایالات متحده ، به کار گرفته میشود.
در شرایط کنونی ، بلوکهای سابق اروپای شرقی در سایه هیپنوتیزم موشکی آمریکا، دچار ترسهای قدیمی شدهاند. ترس از احیای امپراتوری خرسها و تکرار تاریخ. و دقیقا به همین دلیل این کشورها ، از پیشنهادات غرب استقبال میکنند و عجولانه به آنها چنگ میاندازند. ولی متوجه نیستند که در مسیر چنگ اندازی، چه چیزهایی را از دست میدهند. روسها اشتباهات تاریخی و جبرانناپذیر خود را تکرار میکنند. در غرب ، اینکه روسیه فقط غرش میکند ، باور شده است و برای همین غرب هر روز جلوتر میآید و روسها عقب مینشینند. ایالات متحده همواره در شرق اروپا ، از تهدیدات مشترک میگوید و همه هم میدانند که این تهدیدات مشترک کجا است.
مهمترین کاری که روسها میتوانند بکنند ، استقرار سیستمهای دفاع موشکی و حتی تهاجمی در پاسخ به هر امضایی است که میتواند فردا در ورشو، بخارست لیتوانی و یا هر جای دیگری زیر پای قراردادها گذاشته شوند. تحولات ثابت میکند که باید در سیاست خارجی روسیه تجدید نظرهایی صورت گیرد.
در طول سالهای پس از به کما رفتن شوروی ، بنیان و روح سیاست خارجی اغلب کشورها در شرق اروپا تغییر پیدا کرده و به یک مرز هم اندیشی راهبردی با مرزهای غربی و بهخصوص با دیدگاهای تلقینی آمریکا، نزدیک شده است. اکنون روسها بهدلیل همین سیاستهای تدریجی و خطرناک ، درون مرزهای خود محدود شدهاند و جالب آنکه غرب ، حتی همین مرزها را ، مرزهای واقعی نمیداند و دقیقا از همین جا است که فتیله انفجار هسته (روسیه) پس از انفجار کهکشان(شوروی) میتواند روشن شود.
مسکو باید نگاههای تازهای پیدا کندو تعریفهای نوینی از امنیت ملی خود ارائه کند و رفتارهای ویژهای ، تدارک ببیند. چنین توصیهای میتواند به تنش در اطراف مرزهای روسیه منجر شود، ولی میتوان این مشکلات را مدیریت کرد. کشورهای اطراف روسیه که روزی اقمار شوروی شناخته میشدند دارای ضعفها و خلأهای راهبردی هستند و در برخی از موارد تعیینکننده اصل ژئو پلیتیک آنها ، از هیچ ثباتی برخوردار نیست. البته بسیاری از آنها عضو ناتو هم شدهاند ولی برخی از کشورهای حساس مانند اوکراین و گرجستان ، هنوز بهدلیل رفتارهای روسیه ، بیرون از دروازه ماندهاند.
همه چیز در این حوزهها به نفع آمریکا دیده میشود ولی روسها به شرط عدمتکرار اشتباهاتشان ، میتوانند مانع از تحقق سیاستهای غرب در پشت مرزهای خود شوند. فشار روسیه ، مستقیما روی دوستان آمریکا وارد میشود ولی فشار آمریکا مستقیما روی خود روسیه، تمر کز مییابد. روسها میتوانند با برگهای انرژی و ایران، آمریکا را در مخمصه شدیدی قرار دهند. از این راه روسها میتوانند فشار غرب را برای انقباض داخل روسیه ، از بین ببرند.