اپ، فرصتی برای افزایش جذابیت تصاویر شخصی
تلفیق دوربینهای عکاسی پیشرفته با گوشیهای هوشمند از همه ما عکاسانی آماتور و نیمه حرفهای خلق کردهاست. همگی ما مترصد فرصتی هستیم برای متمرکز شدن برای عکاسی؛ و در تعطیلاتی که احتمالا شانس سفر در آن نزدیک به صفر است، مجبوریم عطش عکاسی موبایلی از طبیعت و جاذبههای تاریخی را طور دیگری برطرف کنیم. مانند سال گذشته که دل خوش کردیم به عکاسی از بازی نور و سایه روی در و دیوار خانه، اعضای خانواده و طبیعت کوچکی که در کوچه پسکوچههای شهر با آن مواجه میشدیم. از آنجایی که ویرایش عکس، مکمل اصلی هر عکسی به شمار میرود، و از آنجایی که شاید حوصلهای برای انتقال عکس از گوشی به کامپیوتر برای استفاده از فتوشاپ نباشد یا گوشی موبایل کشش اپلیکیشن فتوشاپ را نداشته باشد، اپلیکیشن «کانوا» را امتحان کنید. عکسهایی را که 10روز گذشته دور سفره هفتسین، حین پیادهروی، کوهنوردی یا طبیعتگردی گرفتهاید، پیش از ارسال روی شبکههای اجتماعیتان یا پیش از فرستادن برای عزیزانی که دور از شما زندگی میکنند، با کمک این اپلیکیشن ویرایش کنید. برای استفاده از کانوا نیازی نیست یک حرفهای باشید. یکی از بهترین ویژگیهای این اپلیکیشن داشتن آرشیوی عظیم از الگوهای پیشفرض برای عکسهاست. کافی است عکس را درون این الگوها بیندازید و با دهها نوع فونت، طرح، رنگ و تنظیمات تصویری، آن را تزیین کنید. این اپلیکیشن قابلیت ساخت و طراحی کتاب الکترونیک را هم دارد، امتحانش کنید.
تقویم، جشن تولد تصویری برای نقاش معروف
خالق مجموعه فجایع جنگ و تابلوی مشهور سومماه می، 275سال پیش در چنین روزی متولد شده است. فرانسیسکو خوزه گویا، نقاش و چاپگر مشهور اسپانیایی یکی از مهمترین هنرمندان اواخر قرن 18و اوایل قرن 19میلادی به شمار میرود که علاوه بر خلق آثار نقاشی خیرهکننده، به نوعی راوی رویدادهای ترسناک و وحشتناک دوران زندگی خود شامل جنگها و انقلابها نیز بوده است. او در مشهورترین آثارش، چهره جنگ را به واقعیترین و آشفتهترین شکل ممکن ترسیم کرده است. برای آشنایی با دوره زمانیای که این نقاش شهیر در آن زندگی میکرد دیدن فیلم «اشباح گویا» کفایت میکند. اشباح گویا به کارگردانی میلوش فورمن به تاریکی نقاشیهای گویا است. در این فیلم هم گویا با بازی استلان اسکاشگورد نقش مشاهدهگر و روایتکننده تاریخ را دارد. ناتالی پورتمن و خاویر باردم از دیگر ستارگان این فیلم هستند.
فیلم، زندگی شگفتانگیزی است، شب ژانویه
«امیدبخشترین فیلم تاریخ سینما»؛ این لقبی است که منتقدان به «زندگی شگفتانگیزی است» دادهاند؛ فیلمی که بلافاصله بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شد و به شکل باشکوهی رویاپردازانه و خیالانگیز بود. از آن فیلمهایی که خوشبینی کارگردان احساس حماقت به تماشاگرش نمیبخشد و جهانش آنقدر کامل است که هر مخاطبی را با هر میزان بدبینی و تلخاندیشی تحتتأثیر قرار میدهد. جیمز استوارت در نقش جورج بیلی مرد خوشقلب و خوشطینتی که در مؤسسه خیریهاش به فقرا کمک میکند بعد از ورشکستگی تصمیم بهخودکشی میگیرد و از اینجا به بعد خیالپردازی کاپرا شروع میشود. فیلم از نهایت ناامیدی به امید میرسد و اینکه مهربانی و نیکاندیشی نجاتمان خواهد داد. فیلمی گرم و صمیمی با جیمز استوارتی که سمبل معصومیت است و دانا رید و لایونل باریمور و توماس میچلی که در جای درستشان قرار گرفتهاند، حلاوت سینمای کلاسیک را به تماشاگر هدیه میدهند. فیلم کاپرا واقعا گزینه مناسبی برای امیدبستن به شروع سال نو است.
بازی، یک بازی مرگبار برای دورهمی، چشمک مرگ
بازیکردن در خانه و دورشدن از دنیای مجازی در دورهای که فضای مجازی همه افراد نزدیک به هم را از هم دور کرده، میتواند تمرین خوبی برای با همبودن باشد. یک بازی هیجانانگیز با چاشنی ترس و اضطراب حتما همه را برای چندمین بار دور هم جمع میکند. برای این سرگرمی دستهجمعی به تعداد شرکتکنندگان کارت سفید لازم است که روی دو عدد از کارتها کلمات قاتل و کارآگاه و روی بقیه آنها کلمه مقتول نوشته میشود. هر نفر یک کارت دارد و کارآگاه را همه میشناسند. شخصی که کارت قاتل را دارد بهصورت پنهانی به بقیه چشمک زده و از این طریق قربانی او کشته میشود، سپس کارآگاه باید بتواند قاتل را پیدا کند. بعد از آن قاتل قبلی کارآگاه شده و کارتها مجددا بهصورت تصادفی بین بازیکنان پخش میشود.
فوتبال، ایران – سوریه در آزادی
بعد از برکناری مارک ویلموتس هرگز تیم ملی ایران را با مربی جدیدش در مسابقهای رسمی ندیدهایم. تیم ملی ایران با ویلموتس نتایجی ناامیدکننده در دورمقدماتی جامجهانی 2022کسب کرد و در نهایت مربی مشهور بلژیکی برکنار شد. حالا دراگان اسکوچیچ با سابقه حضور در تیمهای باشگاهی ایران، امیدوار است بتواند ورق را برگرداند و تیم ملی را به جامجهانی قطر برساند. قرار بود روز 5فروردین ماموریت رسمی مرد کروات با بازی مقابل هنگکنگ در ورزشگاه آزادی شروع شود ولی این بازی بهخاطر مشکلات پروازی در دوره کرونا به تعویق افتاد. تیم ملی ایران آخرینبار روز 22آبان 99در مسابقهای دوستانه مقابل بوسنی به برتری 2بر صفر رسید و حالا در فرصت ایجادشده پس از تعویق بازیهای مقدماتی جامجهانی، قرار است امروز با سوریه بازی کند. این احتمالا آخرین بازی دوستانه ایران پیش از شروع دوباره مقدماتی جامجهانی است.
فعالیت ذهنی، برنامهریزی برای شروع سال جدید
اینکه میگویند «داشتن برنامه شرط اصلی برای رسیدن به خواستههاست» واقعیت دارد؟ سال 1400میتواند گزینهای برای امتحانکردن این ادعا باشد. لازم هم نیست زیاد ماجرا را پیچیده کنیم و برویم سراغ مدلهای حرفهای برنامهریزی و... همین امروز که دیگر چیزی تا پایان تعطیلات نوروز نمانده، میتوانیم به مهمترین خواستههایمان در سال 1400فکر کنیم و آنها را روی کاغذ بیاوریم. همین که فکر کنیم اولویتهایمان در سال جدید چه مواردی هستند و چگونه میتوانیم به آنها برسیم، احتمالا کمک میکند در شلوغیهای شروع سال 1400از ریل خارج نشویم. امتحان کنیم.
آب وهوا، بررسی وضعیت جوی در بعضی شهرها
سریال، در انتظار سریالهای محبوب، شهری روی تپه
همه ما در انتظار شروع فصل جدید سریالهای خارجی محبوبمان هستیم. شاید بیشتر از همه در انتظار «پیکیبلایندرز» یا «سرگذشت ندیمه» باشید، یا فصل جدید سریال اوزارک. خیالتان راحت باشد که پخش فصل جدید همه این سریالها اگر بحران دیگری گریبان جهان را نگیرد، تا پایان فروردینماه و اوایل اردیبهشتماه آغاز میشود. اما تا آن موقع، اگر از طرفداران سریال پلیسی «شهر روی تپه» بودهاید، پخش فصل دوم آن از شبکه شوتایم از 2روز پیش آغاز شده احتمالا امروز میتوانید قسمت اول فصل دوم آن را با زیرنویس تماشا کنید. اگر آشنایی با این سریال ندارید به همین بهانه هم میتوانید تماشای آن را آغاز کنید. تماشاگران و منتقدان به این مجموعه پلیسی امتیاز بالایی دادهاند. داستان سریال درباره همکاری یک دستیار دادستان ناحیه و یک مأمور کهنهکار پلیس در اوایل دهه90 میلادی در شهر بوستون است که حین حل پروندهای، تمام سیستم قضایی شهر بوستون را درگیر کرده و مختل میسازند.
کتاب، فرصتی برای لذتبردن از ادبیات کهن ایران، حکایت حیوانات
سگی از کنار شیری میگذشت چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست. شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست. در همان هنگام خری درحال گذر بود، شیر به خر گفت: «اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو میدهم». خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد. شیر چون رها شد، خود را از خاک و غبار خوب تکاند، به خر گفت: «من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم». خر با تعجب گفت: «ولی تو قول دادی»! شیر گفت: «من به تو تمام جنگل را میدهم زیرا جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزشی ندارد» (کلیلهودمنه بخوانیم؛ فرصتی برای ورقزدن یکی از شیرینترین کتابهای موجود در تاریخ ادبیات ایران است).
نظر شما