نعیم ابراهیمیان فعال استارتآپی
مهمترین مزیت یک استارتاپ در مقایسه با انواع دیگر، قابلیت انعطافپذیری و واکنش به تغییراتی است که در پیشفرضهای اصلی مدل کسبوکار پدید میآید. البته استارتاپها مانند هیچ شرکتی در مواجه با هیچ پالسی و از جمله کرونا برخورداری یکسانی نداشته و ندارند. برای مثال استارتاپهای حوزهی گردشگری و لباس با کاهش زیاد اقبال روبرو بودند در حالیکه استارتاپهای حوزه سلامت، آموزش و تحویل با اقبالی مواجه بودند که در بسیاری از موارد امکان جذب فرصت را نداشتند. به طور کلی فرصتی که تهدید کرونا ایجاد کردهاست تسریع دیجیتالی شدن کسبوکارها، تجارت الکترونیک و اتوماسیون خصوصا برای پشتیبانی از دورکاری است. فارغ از دوگانهای که طرح کردید، هر مدلی از کسبوکارها که آمادگی انطباق و ظرفیت بیشتری برای خدمات باارزشتر داشته باشند موفقتر خواهند بود.
مهمترین مزیت شرکتهای غیراستارتاپی چیزهایی است که در ادبیات کارآفرینی مهمترین دلایل شکست استارتاپها شناخته میشود. برای مثال یکی از عمدهترین دلایل شکست یک استارتاپ مشکلات مالی و جذب سرمایه است. استارتاپها با فرض اینکه از دو مشکل نداشتن مدل مناسب کسبوکار و پاسخ برتر به نیاز بخش انتخاب شدهی بازار عبور کردهباشند در دو راهی تسریع توسعه با جذب سرمایه یا طی کردن مسیر عادی خود قرار میگیرند که هر دو مخاطره است. در انتخاب استراتژی اول معمولا استارتاپها با مشکل ناهماهنگی با سرمایهگذار / گذاران مواجه میشوند که در بسیاری از موارد اشتیاق آنها که دیگر سوخت مهم آنها در کنار سرمایه است را از میان میبرد و استراتژی دوم به از دست دادن رقابتپذیری منجر میشود. یک استارتاپ با برتری ایدهی خود امکان جذب سرمایه مییابد و اگر در مدت زمان مقیاس مناسب را به دست نیاورد خیلی زود به فراموشی سپرده میشود و هیچگاه امکان مقایسپذیری و توسعه را پیدا نخواهد کرد. نمونههای زیادی موید این ادعا هستند که رقیبی که زودتر وارد بازار شده و مقیاس مناسب گرفته است علیرغم اینکه از رقیب خود که دیرتر وارد شده یا دیرتر مقیاس پیدا کرده است از بسیاری جهات ضعیفتر است اما همچنان سهم برتری یافته است. اینجا اهمیت مارکتینگ مناسب که یکی دیگر از عوامل موفقیت یا شکست استارتاپهاست مطرح میشود. این ابزار ارتباط زیادی با موضوع مشارکت سرمایهگذار دارد با این فرض که شناخت کافی به مارکتینگ عموماً و دیجیتال مارکتینگ خصوصاً وجود داشته باشد.
در سال ۱۴۰۰ مهمترین نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که تنها شباهت آینده با گذشته در عدمقطعیتهاست. ذهن ما یا به سادهانگاری و قابلپیشبینی بودن آینده و زودودن ابهام از آن تمایل دارد که این موجب میشود که در تدوین سناریوها و استراتژیها دچار مشکل شود یا کلاً به بیعملی یا توقف برای عمل دست بزند. با همهی عدم قطعیتهایی که به طور کل در فضای کسبوکار در سراسر جهان وجود دارد جغرافیای ما با عدمقطعیتهای دیگر مانند: تحریمها، تنشهای نظامی، قیمت و امکان فروش نفت، نرخ ارز و تبعات آن بر روی نرخ محصولات اعم از کالا و خدمات از سویی و توان خرید مصرفکنندگان از سوی دیگر مواجهیم اما بر اساس آنچه از تجویز دکتر مجتبی لشکربلوکی آموختم لازم است که ابرروندها، روندها و واقعیتهای تقریبا مسلم اقتصادی-اجتماعی آینده را نادیده نگیریم. بنابراین بهترین راه آن است که مبتنی بر آن بخش از آینده که مشخص است اقدام کنیم و برای آن بخش از آینده که نامشخص است خود را آماده کنیم. تمامی پیشفرضهای کسبوکار خود را فارغ از مقیاس تغییرپذیر تلقی کنیم و برای بهمخوردن هریک از آنها تا ترکیبی از آنها آماده شویم. هم سوار هواپیما شویم و هم چتر نجات کنار دستمان باشد و هم تمام افراد را سوار یک هواپیما نکنیم و هم خود را بیمه کنیم. نیم نگاهی به قطعیتها و نیمنگاهی به عدم قطعیتها و ابهامات. بارها گفته و نوشتهام که یک کسبوکار از نقطهی قوت ما شروع میشود نه صرفا فرصت پیشآمده در بازار. بر این اساس اصالت و اولویت در ارزیابی سناریو/سناریوها با نقطه قوت یا احیانا در نظر گرفتن نقطه ضعف و در مرتبهی بعدی فرصتها یا تهدیدهای بازار. آنچه قطعاً میدانیم آینده به جز شباهت در عدمقطعیت و تغییرپذیری هیچ شباهتی به گذشته ندارد پس چندان نباید بر روی پیشفرضهای قبلی حساب کرد و تقریبا اطلاعات گذشته تقریبا هیچ ارزشی ندارند! آنچه امروز اهمیت دارد تحلیل دادهها و تغییر رفتار مصرفکنندگان و منشا این تغییرات و آمادگی برای پاسخ باارزشتر به نیازهای قبلی یا جدید آنهاست.
در مفهموم اکوسیستم به روشنی بقا یا نابودی مستتر است. دایناسورها علیرغم همهی بزرگی و توانی که داشتند از میان رفتهاند. ما میتوانیم از این اتفاق ناخرسند باشیم اما خردمندی آن است که این انقراض را تحلیل کنیم. حتی اگر کرونا نمیآمد، تحریمها نبود یا بسیاری از اتفاقات عمومی جهانی یا خاص کشور ما رقم نمیخورد قطعاً بسیاری از کسبوکارها به خطر میافتادند یا متاسفانه از میان میرفتند. هر کسبوکاری که به اندازهی کافی انعطافپذیر و سریع نباشد و ارزش برتری را به مشتریان خود ندهد دیر یا زود از میان میرود. آینده از آن شرکتهای چابک است نه شرکتهای بزرگ. فیلهایی که به اندازهی موشها سریع و چابک هستند قطعا شانس بقا و جاودانگی بیشتری دارند.
باید به دو ابرروند تغییرات جمعیتی، نسلی و سبکزندگی و ابرروند دیجیتالی شدن زندگی و کسبوکار به میزان کافی توجه کرد. آینده کشور ما تغییر متوسط سن از ۳۲ سال به ۴۰ سال و خدمات خاص برای سالمندان و کاهش تقاضای جوانان خواهد بود. سبکهای جدید زندگی مانند تکفرزندی، تک والدی و افزایش علاقه به نگهداری حیوانات خانگی. استفاده از خانهها یا ماشینهای مشارکتی (اقتصاد اشتراکی) و غذای آماده یا نیمه آماده. سلطنت موبایل، تجارت جذب توجه، تجارت الکترونیک و شبکههای اجتماعی و دیجیتالی شدن تفریحات از فیلم و سریال گرفته تا گیم و دورهمیها.
اما از پیشبینی فرصتها و تهدیدها که بگذریم لازم است که پارادایم ذهنی ما تغییر کند. به دو شیشه با دو جنس مختلف اگر یک سنگ یکسان با یک شتاب برابر پرتاب شود یکی میشکند و دیگری نمیشکند. اگر پرتاب سنگ را غیرقابل کنترل فرض کنیم شیشه بااصطلاح نشکن به دلیل پیشبینی تغییرات، سرنوشت متفاوتی با شیشهی معمولی دارد. پالسهایی که میآیند آینده ما را تغییر میدهند، چه بخواهیم و چه نخواهیم. تهدید یا فرصت بودن این پالسها به ما بستگی دارد نه آنها! تا ابد هم که در مصیبت این پالسها عزاداری کنیم تغییری در آیندهی کسبوکار ما نخواهد داشت. ((عقدهی رحم مادرخواهی)) چیزی است که هر کارآفرینی باید به آن قبل از هر اقدامی پرداخته باشد.
نظر شما