بهار کاشی: فِیهَا یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می‌شود آیه‌ی چهارم سوره‌ی دخان

كـوچه از خـواب  پريد

فِیهَا یُفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ
در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می‌شود
آیه‌ی چهارم سوره‌ی دخان
ترجمه‌ی آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی
شب، خلقتی عجیب است. پناه و تکیه‌گاه است. همه‌ی غوغاهای روز را کنار می‌زند و جهان را به آرامش می‌رساند. اگرچه غم‌ها و دل‌تنگی‌ها می‌توانند در شب بزرگ‌تر بنمایند، اما در نهایت، خوابِ شبانه بر چشم‌ها می‌وزد و دنیای خواب، غم‌ها را تا رسیدن طلوع صبح تسکین می‌بخشد.
عجیب‌تر از خلقت شب حالاتی است که در آن جریان دارد. در دل آرامش عمیقش شورهای بزرگی برپاست. قلب‌های بلندپرواز و سرهای پرشور در آرامش شب بیدارند. این شور با آن آرامش تناقضی ندارد و همین است که حالات شب را عجیب می‌کند.
آیا کسی از قلب‌های بلندپرواز و سرهای پرشور سؤال می‌کند چرا در آرامش شب هم‌چنان بیدارند؟ چه در ذات آن‌ها وجود دارد که خواب را از چشم‌هایشان دور می‌کند؟ باید پای دوست‌داشتن درمیان باشد. دوست‌داشتن انسان را همواره هوشیار نگه می‌دارد. دوست‌داشتن شور به‌پا می‌کند و کسی که در سرش شور به‌پاست خواب نخواهد داشت.
پای دوست‌داشتن تو در میان است اگر که در چنین شب‌هایی بیدار می‌مانم. دلم می‌خواهد با تو بیش‌تر از همیشه حرف بزنم. خواب، فرصت حرف‌زدن را کوتاه می‌کند. وقتی قرار است با تو حرف بزنم نمی‌خواهم حتی ثانیه‌ای را از دست بدهم. پس قلبم از خواب دست می‌کشد تا فرصت از دست نرود.
هرکسی در نیایش‌هایش تو را به شیوه‌ی خود خطاب می‌کند. راستی، تو چند نام داری؟ در نیایش هرکس می‌توانی نام تازه‌ای بگیری. همه‌ی نام‌هایی که آدم‌ها از سر دوست‌داشتن به تو می‌دهند زیباست. همه‌ی نام‌ها گویاست اما هیچ‌کدام برای تو کافی نیست. دوست‌داشتن زبان آدم را باز می‌کند و دلیلی می‌شود تا آن را که دلخواه است به نام تازه‌ای بخوانیم. اما بازهم همه‌ی نام‌ها محدودند. هیچ‌وقت قبول نکرده‌ام این نام‌ها تو را تمام و کمال نشانم می‌دهند.
شب پناه و تکیه‌گاه است و این شب‌ها بیش‌تر از همیشه تکیه‌گاهند. چون تو آن‌ها را از میان بسیار شب‌های دیگر برگزیده‌ای. نام‌های تو تکیه‌گاهند. در این شب‌ها به نام‌هایت پناه می‌برم و با لحن آن‌ها با تو حرف می‌زنم. با تویی که گفته‌ای در این شب‌ها سرنوشت آرزوها و دعایمان را رقم می‌زنی. مانند سرگشته‌ای که از سرگشتگی خود سرمست است، خودم را به دست بی‌شمار نام تو می‌سپارم تا از میانشان یکی را برگزینم. آن را که بیش‌تر می‌تواند تو را به من بشناساند. نامی که کاری کند تا هرلحظه بیش‌تر از پیش دوستت داشته باشم. این‌که بتوانم بی‌وقفه دوستت داشته باشم، سرنوشتی است که دعا می‌کنم برایم رقم بزنی.

کد خبر 597784

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha