همشهری - سمیه جاهدعطاییان: زیاد میبینیمشان؛ لابهلای قفسهها، پشت صندوقهای شلوغ، در راهروهای عریض و طولانی، مشغول جابهجایی جعبههای سنگین و دست و پاگیر، حین چیدن جنسهای جورواجور در طبقات و مواد غذایی در یخچالهای سرد و یخزده و بعضیهایشان که تازهواردند را پشت کانترهای تبلیغاتی برای فروختن ۲قلم جنس بیشتر و گرفتن چند هزار تومان پورسانت؛ در فروشگاههایی که هر روز خبر افتتاح شعبه جدیدشان، تخفیفهای عجیب و ویژهشان یا قرعهکشیهای رنگارنگشان در رادیو و تلویزیون پخش میشود. زنان کارگر، نیروی انسانی ارزانقیمت در زنجیرههای نوظهور خوش آب و رنگ هستند؛ کارگرانی که بسیاری از مردم، آنها را به چشم کارمندان بیدغدغه هایپرمارکتها و سوپرمارکتها میبینند و نمیدانند زیر پوست خوش آب و رنگ این فروشگاهها، چه حقوقی از آنها پایمال میشود.
روایت اول: از تخلیه بار تا نظافت، پای خودمان است
ساق پاهایش ورم دارد. پر از رگهای سیاه واریس شده، دکتر تأکید کرده که سرپا نماند و جوراب واریس بپوشد، اما مگر میشود در فروشگاه با این همه کار، چند دقیقه بنشیند و بیکار باشد؟ «تازه ۲۵سال دارم و از بس سرپا ماندهام، درد و مرض آدمهای۷۰ساله سراغم آمده. بارها اراده کردم که دیگر کار نکنم، اما پول ادامه تحصیلم را چهکسی بدهد؟ ما اصلا صندلی برای نشستن و کمی استراحت نداریم؛ یعنی تقریبا هیچ فروشگاه زنجیرهای برای کارگران سالنها صندلی نمیگذارد. باید برای چیدن جنس، مرتب کردن قفسهها، جواب دادن به سؤال مشتری و... در فروشگاه گشت بزنیم. دائم از دوربینها چک میشویم، کافی است فقط چند دقیقه یک گوشه استراحت کنیم به فردا نمیکشد که از طرف مدیریت تذکر میگیریم که چرا درست کار نمیکنی؟ چرا حواست به مشتری نیست؟ فلان قفسه خالی مانده، فلان جنس فروش نرفته و ...»
سپیده ۳سال است که کارگر یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای نوظهور شده؛ از همانها که هر روز برگههای تبلیغاتیشان را در خانهها میاندازند و خبر از یک تخفیف جذاب و تکرارنشدنی میدهند؛ «حراج آخر سال»، «حراج آخر هفته» و ...
«ما مثل کارگران بقالی و سوپرمارکتهای محلی هستیم و هیچ فرقی با آنها نداریم. بعضیها فکر میکنند چه کار شیک و آسانی داریم. صبح تا شب زیر باد کولر، بیکار در راهروها میچرخیم تا کارمان تمام شود، ولی اینطور نیست؛ از تخلیه بار تا نظافت فروشگاه با خودمان است. هر کاری که کارفرما بگوید باید انجام بدهیم. شده ۱۱ساعت در روز کار کنیم، اما حقوقمان کف وزارت کار هم نیست. بیشتریهایمان بیمه نداریم. اجازه مرخصی نمیدهند. در همین دوره کرونا خیلی از بچهها بهخاطر طولانی شدن بیماریشان و ماندن در قرطنینه اخراج شدند. اگر بفهمند کسی در بین ما باردار است، زود عذرش را میخواهند.»
از حرف زدن میترسد؛ از دوربینهایی که تمام جزئیات کار او را رصد میکنند و زنده به مسئول بالادست گزارش میدهند. دوست ندارد برایش دردسر درست شود، به درآمد ناچیزش نیاز دارد. «امشب تا۱۱باید بمانم. بعد از اینکه همه جا را تی کشیدم و زباله و جعبههای خالی را بیرون گذاشتم، میتوانم بروم. فردا اول وقت بار میآورند و باید برای تخلیه اینجا باشیم؛ هم من و هم بقیه بچهها.»
روایت دوم: به اسم کارگر ساده دهها حقوق از ما ضایع میشود
وقتی خواسته کار در این فروشگاه را بهعنوان کارگر ساده شروع کند، به او گفتهاند که باید تعهد کتبی از همسر یا پدرش بیاورد وگرنه از کار خبری نیست. اول به نسیم برمیخورد؛ مگر وقتی جیبش خالی است و توان خرید یک دست لباس برای خودش را ندارد، شوهرش کاری برایش کرده که حالا باید رضایت کتبی بدهد. چند هفته مقاومت کرده و تعهدنامه را نیاورده، اما بعد مجبور شده تن به این جبر غیرقانونی بدهد؛ «این کار را با همه زنان در اغلب سوپرمارکتهای زنجیرهای میکنند؛ یک جور تناقض زشت در رفتارهایشان است. چطور وقتی از ما هزار جور کار سخت و سنگین میکشند، نگاه جنسیتی ندارند، ولی ما باید هنوز از پدر و شوهر و برادرمان برای دیرتر رفتن به خانه رضایتنامه بیاوریم؟»
نسیم تا حالا در چندین فروشگاه کارگری کرده و هنوز بهعنوان یک کارگر معمولی مشغول بهکار است. «کرامت کارگران فروشگاهها، مغازهها، لباسفروشیها و... اغلب حفظ نمیشود و برای کسی هم مهم نیست. شما بروید ببینید کارگران این فروشگاههای بزرگ که آنقدر شیک و مجلل هستند، در کجا مجبورند ناهار بخورند و یا چند دقیقه استراحت کنند، کجا باید بروند. اغلب فروشگاهها هیچ جایی برای این کار درنظر نگرفتهاند و کارگر باید در انبار بین جعبهها و کارتنها غذایش را بخورد. برای زنان که اوضاع بدتر است. یک زن اگر روزی دچار دلدرد ناشی از عادت ماهانه بشود، حتی جایی نیست که چند دقیقه دراز بکشد. چهکسی این کمبودها را میبیند؟ مأمور اداره کار؟ فعالان حقوق زن؟ شده یکبار درباره حقوق کارگران بهاصطلاح ساده در مراکز خرید در روز کارگر یا نشست با مدیران وزارت کار صحبت کنند و صدای ما باشند؟»
نسیم معتقد است که اطلاق کارگران ساده به گروهی از کارگران که در تولیدیهای کوچک، فروشگاهها و مغازهها مشغول به کارند، باعث شده حقوق زیادی از آنها تضییع شود؛ «اصلا کارگر ساده یعنی چه؟ کارگر اسمش رویش است؛ کسی که باید بیشترین تحرک بدنی و فکری را برای انجام درست یک کار عینی داشته باشد. وقتی یک پسوند ساده به کارگر میچسبانید، یعنی او را از دهها حقوق و مزایا محروم میکنید. به او میگویید تو کسی هستی که چون هیچ مهارتی نداری، پس حق خاصی هم نداری؛ درحالیکه اینطور نیست و از کارگر فاقد مهارت انواع و اقسام کارهای سخت و زیانآور را بدون هیچ محدودیتی میکشند و وقتی هم به مهارت رسید، باز هم او را نادیده میگیرند.»
نسیم، متولد۱۳۷۴ لیسانس معماری دارد و علاقهمند به مسائل زنان، کارگری و پیگیر حقوق تضییع شده همکاران کارگر خود در فروشگاهها؛ اصلا به همینخاطر است که تا حالا از ۴سوپرمارکت و هایپرمارکت اخراج شده و هنوز نتوانسته سر و سامان بگیرد؛ «هیچ نهاد و صنفی نیست که از کارگران روزمزد در بخش خصوصی حمایت کند. ما به معنای واقعی کلمه جلوی چشم همگان استثمار میشویم، اما کسی حتی ما را نمیبیند. خودمان هم توانایی دفاع از حقوق خودمان را نداریم؛ چون همه از اقشار ضعیفی هستیم که به نان شب محتاجیم و همین نیاز باعث شده زبانمان سر جایش باشد و نتوانیم پایمان را از گلیم پارهای که برایمان پهن کردهاند، درازتر کنیم.»
او میگوید، ابایی از این ندارد که بار سنگین بلند کند، یا صبح تا شب طعنه و کنایه بیدلیل بخشی از مشتریان را بشنود و در معرض کرونا باشد، اما دوست دارد او را بهعنوان یک کارگر در روزها و هفتههایی که به این نام، اسمگذاری شده، ببینند و در تعریفهای رسمی بگنجانند؛ «شما ببینید چطور بچههایی که پشت کانتر تبلیغات برای فروش محصولات سفارشی ایستادهاند را رهگذران با دست پس زدن، چشم و ابرو آمدن یا مسخره کردن، آزار میدهند؟ آن فروشنده چرا باید تحقیر شود؟ چرا بخشی از مردم احترام گذاشتن به او را یاد نگرفتهاند؟ چرا باید ماهانه بین ۵۰۰ تا ۷۰۰هزار تومان دستمزد بگیرد؟ مگر غیر از این است که ما بهدنبال کسب روزی حلال هستیم؟ یا در دوره کرونا فروشگاههای مواد غذایی برای تامین مایحتاج مردم هر روز باز بوده و هستند و بیشترین تماس را با مردم دارند، ولی شما دیدید که یک فعال کارگری از ما دفاع کند و بگوید کارگران و فروشندگان این فروشگاهها باید در اولویت تزریق واکسن قرار بگیرند؟ یا یکسومشان دورکار شوند؟ اتفاقا کار ما در این دوره بیشتر و سختتر هم شد؛ چون باید دائم نظافت و ضدعفونی کنیم.»
روایت سوم: کارگران مسئول مستقیم رقابت در بازار
در حال چیدمان میز بزرگ محصولات تخفیفدار جلوی در فروشگاه است. جعبههای چای، محصولات شوینده و ماکارونی را روی میز میگذارد و قیمتهای تغییر کرده را طوری که به چشم رهگذران بیاید و ترغیبشان کند، لابهلای اجناس میچیند. امروز باید دوسوم محصولات تخفیف خورده را بفروشند وگرنه شب باید جواب پس بدهند.
بعد از آن، نوبت چیدن همان محصولات و تخفیفها جلوی میز صندوقدار است. نباید جنسی از قلم بیفتد. رقابت بین آنها و سوپرمارکتهای محلی و زنجیرهای دیگر سنگین است و مسئول پیروزی در این مارتن نفسگیر آنها هستند.
لیلا بعد از چیدن محصولات تحفیف خورده میرود و نزدیک یخچالهای گوشت و مرغ که امروز آخرین فرصت فروششان است، میایستد تا مشتریها را برای خرید ترغیب کند وگرنه امشب زمان ارجاع یا امحای محصولات، باید کلی سرکوفت و حرف از مدیر فروشگاه بشنود؛ «آن روزها که مشتری کمتری داریم یا محصولات پروتئینی و لبنی مثل شیر و گوشت فروش نمیروند، استرس خیلی بالاست. هیچکس این بُعد کار ما را که چه اضطرابی میکشیم، نمیبیند. ما دائم در معرض امتحان هستیم و تهدید به اخراج میشویم. باید پاسخگوی همهچیز باشیم که چرا گوشتها در یخچال مانده، چرا شیر و پنیر فروش نرفته؟ گوشتهای چرخکردهای میآید که ۳مدل قیمت دارند، مشتریها دائم از علت تفاوت نرخها میپرسند. این روزها فروش نسبت به قبل خیلی کمتر شده و ما باید پاسخگو باشیم که چرا فروش پایین بوده، چرا این همه بسته مرغ و گوشت مانده؟ ما که مسئول جیب مردم و کاهش قدرت خرید آنها نیستیم، ولی مگر جرأت داریم عذر و دلیل بیاوریم؟ گاهی حاضریم بسته مرغ ۱۰۰هزار تومانی را به قیمت ۸۰هزار تومان بفروشیم و باقیمانده را از جیب خودمان بدهیم تا زودتر فروش بروند، ولی آخر وقت حرف نشنویم. اگر میزان گوشت یا مرغ مانده و فروش نرفته زیاد شود و امکان مرجوعی هم نباشد، باید با مواد خاص و شویندهها آنها را معدوم و غیرقابل استفاده و راهی سطل زباله کنیم که این کارمان را چندین برابر سختتر میکند. از آن طرف اگر اجناس را خوب بفروشیم به ما کارگرها، پورسانتی تعلق نمیگیرد و تشویق نمیشویم. روی هم رفته فشار کاری از بالا به پایین بسیار زیاد است و تنها صحبت از کار کردن در یک سوپرمارکت بزرگ نیست. برای من پیش آمده که شبها بگویم که از فردا سرکار نمیروم، اما صبح میبینیم که مجبورم و برمیگردم سر نقطه اول.»
لیلا میگوید مردها در این کار نمیمانند؛ چون کار و استرسش زیاد است و حقوقش ناچیز. پس سوپرمارکتهای زنجیرهای پر شده از کارگران زن که باید همه کارها را یک تنه انجام دهند، اما از یک مرد کمتر حقوق بگیرند؛ «شما بروید به این هایپرمارکتها و سوپرها که تازه راه افتاده، سر بزنید. ببینید در هر کدامشان چند کارگر مرد و زن کار میکنند؟ مردها یک ماه، ۲ ماه میآیند و بعد میگویند که برایمان صرفه ندارد و میروند. یک آقایی چند وقت پیش میگفت من با موتور خودم کار کنم، درآمدم از اینجا بیشتر است و رفت. یکی دیگر آمد و گفت پادرد و کمردرد گرفتم و میروم روی ماشینم کار میکنم و رفت. بعد ما زنها اینجا یکتنه از مدیریت تا نظافت و تخلیه بار بر عهده خودمان است، اما پای حقوق و مزایا که میرسد از یک مرد که در بقالی کارگر است، کمتر حقوق میگیریم.»
لیلا دستها و کمرش درد میکند. دکتر گفته باید برود فیزیوتراپی، اما نه پولش را دارد و نه وقت و بیمهاش را؛ «پس میسوزم و میسازم.»
روایت چهارم: زندگی نداریم
شکیبا از صبح بالای چهارپایه، مشغول نظافت و چیدن اجناس جدید است. هیچ قفسهای حتی برای یک ربع نباید خالی بماند. هیچ قفسهای حتی بعد از رفتن مشتری نباید بهم ریخته و نامرتب جلوه کند. تنوع اجناس باید رعایت شود و آنها که موردنظر مدیر فروشگاه است، باید در جای چشمگیری جاسازی شوند. تخطی از این اصول یعنی گرفتن تذکر در نخستین مرحله و بعد هم کم شدن حقوق و شاید هم اخراج در آخرین اشتباه.
از چهارپایه که پایین میآید، دستانش را ستون کمری که صاف نمیشود، میکند. ساعت ۸ صبح کجا و ۱۲ و ربع ظهر کجا؟ تازه بعد از این نوبت انبارگردانی است و در آخر هم باید به مدیر فروشگاه برای حسابرسی کمک کند.
او ۶ سال است که کارگر یکی از هایپرمارکتها است و سابقهاش نسبت به کارگران دیگر فروشگاه بیشتر؛ «خودتان میبینیدکه هیچکدام از بچهها ننشستهاند. همه صبح تا شب سرپاییم؛ یعنی ۸ تا ۹ساعت سرپا و در حال کارکردن هستیم. تمام کارهای مردانه را باید انجام دهیم. مشکلی هم نداریم، اما واقعا نباید از زنها توقع داشته باشند که بار سنگین بلند کنند یا چرخهای پر از جنس را از این طرف به آن طرف بکشانند. ۸۰درصد فروشگاهها همین است؛ چون اگر یک مرد کارگر بیاورند بایددوبرابر ما به او حقوق بدهند که برایشان نمیصرفد، اما ما با دستمزد کمتر همه این کارها را انجام میدهیم. خدا خدا میکنیم که کارگرهای مردی که میآیند، بمانند و نروند.»
شکیبا دیپلمه است. دانشگاه نرفته و بعید است که بخواهد برود. اما اینکه بتواند ۲۰ یا ۳۰سال در سوپرمارکتها دوام بیاورد را هم نمیتواند تصور کند؛ «سخت است. زندگی نداریم. هر هفته نوبت کاریمان عوض میشود. اگر این هفته ۸ تا ۵بعدازظهر نوبتمان است، هفته دیگر ۵ تا ۱۱، ۱۲ شب باید بمانیم. بهترش این است که بگویم تا هر وقت مشتری بیاید باید بمانیم. بعضیهایمان بیمه هستیم اما کف وزارت کار را میگیریم. حقوقمان بین ۲.۵ تا ۳.۵میلیون بیشتر نیست. مگر مدیر فروشگاه شویم که ۴میلیون حقوق به ما بدهند، مزایا نداریم، مرخصی نداریم و عید و تعطیلات هم نداریم. همه فکر میکنند کارگر یعنی آن که در معدن یا کارخانه بزرگ کار میکند؛ درحالیکه ما هم کارگرهای زحمتکشی هستیم که هیچ وقت کسی نخواسته صدای ما را بشنود. وزارت کار هیچ کاری با کارفرمایی که اضافه کار به من نمیدهد و بیشتر از موظفی از من کار میکشد، ندارد. اصلا هیچ قانونی نیست که وظایف کارگرهای فروشگاهها و سوپرمارکتهای بزرگ را تعریف کند. ما در شهرها جلوی چشم همه در حقمان ظلم میشود و کسی نمیبیند؛ وای به حال بقیه کارگرهای زن.» نزدیک نیمهشب است، آخرین مشتری رفته و ۲کارگر زن و مرد مشغول تی کشیدن و ۲نفر دیگر مشغول جمع کردن میز تخفیف هستند. بعضی مواد پروتئینی مانند گوشت فروش نرفتهاند و فردا باید علی آقا و یکی دیگر از خانمها پاسخگو باشند.
مکث | بازار کار نامتقارن جنسیتی به روایت آمار
مشاور وزیر و مدیرکل دفتر سیاستگذاری و توسعه اشتغال وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دیماه سال گذشته آمارهایی از وضع اشتغال زنان در کشور به رسانهها اعلام کرد که نشان میدهد بازار کار در کشور با درنظرگرفتن شاخص جنسیت بههیچ عنوان متقارن نیست و اصولا ورود مردان به بازار کار بسیار بیشتر از زنان است. براساس آمارهای اعلامی علاءالدین ازوجی که مبنای آن طرح آمارگیری نیروی کار مرکز آمار طی سالهای۱۳۹۲تا۱۳۹۸ بوده است، جمعیت فعال مردان از ۱۹.۹میلیون نفر در سال۱۳۹۲ به ۲۲میلیون نفر در سال۱۳۹۸ رسیده؛ حال آنکه طی دوره مذکور جمعیت فعال زنان از ۳.۹میلیون نفر به ۵.۳میلیون نفر رسیده است. اگرچه شاهد افزایش جمعیت زنان فعال در این بازه زمانی هستیم اما همچنان شکاف بسیار بزرگی میان نیروی کار مرد و زن در ایران وجود دارد و عرضه نیروی کار مرد تقریبا چهاربرابر نیروی کار زن است.
بر اساس اعلام مرکز آمار، در سال۱۳۹۸ از کل شاغلان کشور ۲۰میلیون نفر مرد و ۴.۳میلیون نفر (معادل حدود ۱۷.۸درصد) زن بودهاند. همچنین با مشاهده آمار نرخ بیکاری مشاهده میشود که نرخ بیکاری زنان حدود دوبرابر مردان بوده و حدود ۳۲درصد کل بیکاران کشور را زنان تشکیل میدهند. این در حالی است که زنان از نظر تحصیلات کمبودی نسبت به مردان ندارند. این امر نشاندهنده شکاف بزرگ تقاضای نیروی کار بین مرد و زن در بازار کار ایران است؛ لذا نرخ مشارکت پایین زنان در بازار کار و نرخ بالای بیکاری آنها نشان میدهد که موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فراوانی بر سر راه اشتغال زنان وجود دارد. زنان کارگر، علاوه بر اینکه سهم کمتری از بازار کارکشور دارند، از قضا در معرض آسیبپذیری بیشتری هم از تکانههای اقتصادی هستند. بهعنوان مثال براساس اعلام مدیرکل دفتر سیاستگذاری و توسعه اشتغال وزارت رفاه، در نیمه اول سال۱۳۹۹ که مصادف با شیوع کرونا در کشور بود، نسبت به دوره مشابه سال قبل حدود ۷۱۷هزار نفر از جمعیت اشتغال زنان کاهش یافته است، درحالیکه رقم مذکور برای مردان حدود ۶۳۷هزار نفر است. بنابراین، ریزش اشتغال در فصول بهار و تابستان سال۹۹ نسبت به فصول مشابه سال۹۸ بین زنان بیشتر از مردان بوده و با توجه به سهم بهمراتب کمتر اشتغال زنان از کل اشتغال کشور، کاهش اشتغال زنان خیلی بیشتر از مردان است و این امر نشانگر تأثیرات بسیار شدید شیوع کرونا بر اشتغال زنان است.
دلایل مختلفی بر این مسئله مترتب است. از سویی زنان عمدتا در مشاغل کلیدی و اصلی بنگاههای اقتصادی فعالیت نمیکنند و خروج آنها تأثیرات منفی زیادی بر بنگاه وارد نمیکند و افزون بر آن، چون از نظر فرهنگ مسلط در کشور زنان، مسئول تأمین معاش خانواده تلقی نمیشوند، کارفرماها در مواقع بحران عمدتا ترجیح میدهند ابتدا نیروی کار زن را تعدیل کنند. از سوی دیگر، تراکم زیاد زنان در بخش خدمات و آسیبپذیری بیشتر این بخش در شرایط کرونا، موجب شده کاهش اشتغال زنان بیشتر از مردان باشد.
دیگر مسئله مهم در زمینه اشتغال زنان، فعالیت شمار قابل توجهی از آنها بهصورت پاره وقت است. به گواه دادههای طرح آمارگیری نیروی کار مرکز آمار، طی سالهای۱۳۹۲تا۱۳۹۸ تقریبا ۴۷درصد از نیروی کار زنان کمتر از ۳۳ساعت در هفته فعالیت کردهاند که نشانگر آن است که کار پارهوقت میان زنان گسترش بیشتری دارد و بهنظر میرسد این دسته از شاغلان عمدتا در بخش غیررسمی فعالیت دارند. اشتغال زنان در بخش غیررسمی همواره آسیبپذیری بیشتری نسبت به بخش رسمی دارد. ضمن اینکه قواعد مشخصی برای بهکارگیری نیروی کار زنان در قالب پارهوقت، نیمهوقت و با مشاغل مشارکتی دیده نمیشود.
نهایتا اینکه از هر ۱۰۰نفر زن شاغل در کشور، تقریبا ۵۳نفر در بخش خدمات، ۲۶نفر در بخش صنعت و ۲۰نفر در بخش کشاورزی مشغول بهکار هستند که این موضوع عدمتعادل در توزیع اشتغال زنان در بخشهای مختلف را نشان میدهد بهطوری که بالاترین تراکم اشتغال زنان در بخش خدمات به ۵۳.۱درصد در سال۱۳۹۸ رسیده است.
نظر شما