چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۶:۲۸
۰ نفر

سهند صادقی بهمنی: نیایش گاه مایه تقرب پرهیزگاران به محضر باریتعالی به شمار آمده است:«الصلاه‌قربان کل تقی.»

و گاه مایه آرامش دل مومنان«الا بذکرالله تطمئن القلوب» گاه موجبات طول عمر با برکت را فراهم می‌آورد و گاه مایه منقصت است از گناهان. از این دست فوائد و نتایج نیایش از حد احصاء خارج است.

 هرچند ترتیب همه این فوائد مانع از آن نخواهد بود تا نیایش را در معنای حقیقی خویش یعنی ارتباط با خداوند به کار بریم. نیایش اما به فراخور زمان نیز، کار بست‌های گونا‌گونی یافته است. در لسان ائمه و به خصوص امام زین‌العابدین اما سلاحی است بر مقاومت تغییر شکل یافته. مشهور بل مسلم است که چون موضوعات تغییر می‌یابند به تبعشان احکام نیز مبدل می‌گردند و این حکم زمانه نیز هست. 

پس از کربلای سال شصت و یکم هجری که آل رسول به سبعانه‌ترین وجهی به شهادت رسیدند، طبیعی بود که دیگر آن گونه مقاومت مسلحانه که ابتناء تام داشت بر تحریض مردم و جنبانیدن ایشان بر حکومت حاکم، میسور نباشد. از این‌رو مقاومت و پایداری مسیر و مصار دیگری می‌یافت. این اما از ذکاوت لدنی و علم‌الهی امام سجاد(ع) بود که دعا را به مثابه مقاومت به کار برد، چرا که احدی را یارای ایستادگی در برابر آن نبود.

دعا حتی در این کار بست نیز در همان معنای حقیقی خویش به استعمال درآمده اما متکلم قرائن و شواهدی را به کار بسته تا علاوه بر معنای مطابقی که همان ارتباط با خداست، التزاما بر مراد و مقصود او نیز دلالت کند. مانند تاکید زیاده بر امری خاص؛ مثل درود و صلوات فراوان فرستادن بر آل رسول و یا پرهیز از هنجاری که جامعه به ناچار با آن مأنوس گردیده است مانند آغاز خطب و مناجات‌ها با نام خلفای جور.

صحیفه سجادیه حاصل همین نگاه خاص امام است به نیایش و به کارگیری آن در معنای ایستادگی و پایداری. صحیفه از سوی دیگر نیز اما موفق می‌نماید و آن بلاغت و فصاحت بی‌نظیری است که در قالب مناجات‌های عارفانه و عاشقانه،‌ دستمایه همسنگ بل فراتر دانستن آن را از زبور داوود فراهم آورده است. با این مقدمه و به مناسبت سالروز میلاد امام علی‌بن‌الحسین (ع) در پنجم شعبان سال 38هجری می‌کوشیم تا با واکاوی زمینه وزمانه حیات فرهنگی و سیاسی امام فرآیند به کار بستن دعا و نیایش به منزله مقاومت و ایستادگی را وضوح بیشتری بخشیم.

گزارش شیخ مفید در الارشاد، ص284 و پس از آن شیخ طوسی در التهذیب،‌ج6، ص77 که نهایتا منجر به قول مشهور گردیده حاکی از آن است که میلاد امام سجاد در سال 38هجری قمری بوده است. درباره روز آن البته اتفاق نظر بر روز پنجم شعبان استوار گردیده است. از این‌رو امام در کربلا جوانی 23ساله بوده است.

پس از کربلا اما اوضاع سیاسی و مذهبی به کلی تغییر کرد. به جز امویان که قدرت مسلط حاضر در صحنه بودند،‌در میان بنی‌هاشم لااقل‌2شخصیت دیگر نیز به استثنای امام وجود داشتند که دارای تاثیر بودند. یکی محمدبن حنفیه فرزند امام علی(ع) از غیر فاطمه(س) و دیگری عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که عموما شهرتش را وامدار تفسیر قرآن و نقل احادیث فراوانی بود که از پیامبر نقل می‌کرد و این دو برایش لقب دانشمند امت را به ارمغان آورده بودند. او البته به جهت سیاسی چندان نقشی نداشت هرچند نوادگان او پس از آن مایه انقراض سلسله امویان شدند.

محمدبن حنفیه گرچه از فرزندان فاطمه نبود اما به دلیل سن بالایش در میان شیعیان از موقعیت مناسبی برخوردار بود. درباره محمد هرچند نمی‌توان با قاطعیت نظر داد و او را فردی به دنبال قدرت سیاسی- مذهبی معرفی کرد، اما این امکان را نمی‌توان نفی کرد که او احتمالا زمینه را برای بهره‌برداری دیگران از رهبری خود ایجاد کرده بود. یکی از این افراد  مختار ثقفی است که در کوفه و به نام ابن‌حنفیه پرچم مخالفت با امویان را بر افراشته بود‌.

موضع ابن‌عباس و ابن‌حنفیه درباره جریان‌هایی که در مکه اتفاق افتاد و منجر به تسلط ده‌ساله ابن زبیر بر حجاز شد، تقریبا مشابه بود؛ آنها از یکدیگر حمایت می‌کردند و در مقابل، ابن‌زبیر را مذمت می‌کردند. این رفتار ابن‌عباس چنان بر عبدالله سخت آمد که او را به طائف تبعید کرد و سرانجام در سال 68 در همان‌جا فوت کرد. ابن حنفیه نیز بر او نماز گزارد و گفت: «الیوم مات ربانی هذه‌الامه رحمه‌الله تعالی؛ ‌امروز دانشمند ربانی این امت وفات کرد؛ خدایش رحمت کناد» (تذکره الحفاظ، ذهبی، ج1، ص41).

در اینکه آیا ابن عباس حبرالامه، به امامت عموزادگان طالبی‌اش گردن می‌گذاشته، البته تردید جدی وجود دارد یا لااقل هیچ‌گونه شاهدی در این باره وجود ندارد؛ درست برخلاف ابن‌حنفیه که می‌دانیم نسبت به امام حسن و امام حسین علیه‌السلام احترام فوق‌العاده‌ای قائل بوده است؛ هرچند درباره او نیز همین شک وجود دارد، چنان‌که موضع او نسبت به امام سجاد نیز چندان واضح نیست. در هیچ‌یک از متون تاریخی این دوره  اثری نمی‌یابیم که حاکی از اعتقاد ابن‌حنفیه به امر امامت باشد.

در هر صورت امام در چنین دوره‌ای و با چنین مشخصاتی کار فرهنگی طاقت‌فرسای خویش را که در واقع بیان معارف الهی در قالب مناجات بود آغاز کردند و در این میان البته از تربیت شاگردان فراوان غافل نبودند؛ چنان‌که محمدبن‌سعد مورخ برجسته در کتاب گرانسنگ خود «طبقات الکبری» که در شرح حال بزرگان اصحاب و تابعان به نگارش درآمده است، درباره ایشان می‌نویسد: «کان علی‌بن الحسین ثقه مامونا کثیرالحدیث عالیا رفیعاً ورعاً؛ او موثق، مطمئن، دارای احادیث فراوان و نیز دارای مقام بسیار بلندی بود و در عین حال تقوای فراوانی داشت» (طبقات، ابن‌سعد، ج5، ص222.)

محمدبن شهاب زهری که در واقع اولین پدیدآورنده یک مجموعه حدیثی اهل سنت و حتی مسلمانان است، از شاگردان ایشان به حساب می‌آید. این درواقع حاکی از گستردگی و جذابیت فوق‌العاده مدرسه فقهی ایشان است. امام با این مدرسه موفق شد تا بقایای فقه شیعی را که بعد از حادثه کربلا به سوی نابودی کامل در حرکت بود، نجات دهد.

به این صورت شیعه اولین گام‌های  خود را در مخالفت با انحرافات پدید آمده برداشت. هرچند بخش اعظم آن در دوران امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام انجام شد. حتی امام سجاد به وقت گفتن اذان جمله «حی علی خیر العمل»، «بشتابید به سوی بهترین کارها» را نیز می‌آورد و وقتی با پرسشی درباره آن مواجه می‌شد، پاسخ می‌گفت: «هو الاذان الاول» این همان اذان اولیه است. (المصنف، ابن ابی شیبه، ج 1، ص 215.)

بنابراین شرایط بسیار سهمگین و هولناک بود. امام می‌دانست اگر کوچکترین سوءظنی در حکومت عبدالملک بن مروان (86-65) به او برده شود کوچک‌ترین بهای آن نابودی است. یکی از شواهد و دلایل این چنین نگرشی، زمانی رخ می‌دهد که مسلم بن عقبه، معروف به مسرف، حرکت مردم مدینه را سرکوب می‌کند و یکی از بزرگترین جنایات عصر اموی را مرتکب می‌شود.

اما در همین سرکوب امام به‌علت مشی سیاسی خاص خود، جان به در می‌برد. از این‌رو باید دید معادله سیاسی امام بر چه ارکانی استوار است. از سویی امر به معروف و نهی از منکر بی‌شک نسبت به امویان واجب و لازم بوده است. خود امام نیز در روایتی که ابن سعد آن را در طبقات، ج 5، ص 214 نقل کرده می‌فرماید: «کسی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند، همچون کسی است که کتاب خدا را پشت سر نهاده است.» از سوی دیگر اجرای این فریضه منوط به شرایطی است که از جمله آن حفظ جان است.

امام در همین حدیث به معیارهای تقیه نیز اشاره کرده‌اند و در پاسخ به این پرسش که «ما التقیه»، «تقیه چیست؟» می‌فرمایند: «یخاف جباراً عنیداً، یخاف أن یفرط علیه او أن یطغی» «اینکه آدمی از زورگوی سرسختی می‌ترسد، می‌ترسد که نسبت به او زیاده‌روی یا طغیان کند.» امام البته جز این معیارهای قرآنی تقیه را نیز مدنظر قرار می‌داد. از جمله این موارد یکی استناد ایشان است به (نحل / 106) بنابراین از جمع میان فریضه الهی امر به معروف و تقیه می‌توانیم به نتیجه‌ای برسیم که امام بدان رسیده بود: اعتراض در قالب دعا و به کارگیری نیایش به مثابه مقاومت.

در بیشتر دعاهای پنجاه‌وپنج گانه صحیفه که حاصل جمع جبری تقیه و امر به معروف و نهی از منکر است، عبارتی وجود دارد که بسیار تکرار شده است و کمتر دعایی در این نگاشته یافت می‌شود که از آن خالی باشد. این عبارت «صلوات بر محمد و آل محمد است» یا عبارت «محمد و آله الطیبین الطاهرین الا نجبین الاخیار.» تکیه بیش از حد امام بر این عبارات نشانگر ارزش این خاندان است نه تنها از جهت انتساب به رسول خدا بل این تأکیدها نشان از ارتباط وثیق و غیرقابل انکار معارف الهی اعم از فقه و عقاید و اخلاق با این خاندان دارد.

در واقع امام سعی دارد از درون مضامین این ادعیه و مناجات‌ها به لزوم تبعیت از اهل‌بیت در احکام و معارف الهی برسد. گاه همین محتوا را   البته امام با صدای رساتری مطرح ساخته‌اند: «پروردگارا! بر پاکان از اهل‌بیت محمد(ص) درود فرست. کسانی را که برای حاکمیت امر خودت برگزیدی و آنان را گنجینه‌های علوم و حافظان دین و خلفای خودت روی زمین و حجت بر بندگان قرار دادی، آنان را با اراده خودت پاک و مطهر ساختی و وسیله‌‌ای برای رسیدن به‌خودت و بهشت...» (صحیفه سجادیه، دعای 47، بخشی از فقره 56)

کد خبر 59962

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز