یاسمن رضائیان: همه می‌گفتند «کالین» خیالاتی شده است. می‌گفتند چون در قصری به آن بزرگی زندگی می‌کند، داستان‌های عجیب به‌هم می‌بافد. البته شاید عجیب هم نبود. او فقط ۱۰سالش بود و هنوز در دنیای خودش زندگی می‌کرد.

ماجراهاي يك قصر ترسناك!

وقتی «جنیِ» ۱۷ساله برای مراقبت از کالین به «قصر ران‌نوک» آمد، به او گفتند نباید تحت‌تأثیر حرف‌های کالین قرار بگیرد. حتی برعکس، یکی از وظایفی که به عهده‌ی جنی گذاشته شده بود، این بود که کمک کند کالین از آن خیالات عجیب دست بردارد.
چیزی که بیش‌تر از خودِ آن خیالات ذهن جنی را به خود مشغول کرده بود این بود که اصلاً چرا کالین باید چنین خیالاتی داشته باشد؟ و او چه‌طور می‌توانست به کالین کمک کند؟ جنی در روزهای اول اقامت در قصر فکر می‌کرد شاید این موضوع زیاد هم مهم نباشد و پدر و مادر کالین بی‌دلیل روی آن حساس شده‌اند. اما وقتی یکی از شب‌ها، کالین آشفته و ترسان به اتاق جنی آمد معلوم شد ماجرا کاملاً جدی است.
کالین از بانوی سفیدپوشی گفت که آن‌شب هم مثل شب‌های دیگر از دیوار اتاق رد شده بود و سراغش آمده بود. جنی تلاش می‌کرد او را آرام کند و به او بگوید که این‌ها ساخته‌ی ذهن اوست و چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. اما وقتی بانوی سفیدپوش را با چشم‌های خودش دید همه‌چیز تغییر کرد.
جنی حرف‌های کالین را باور کرده بود، اما نمی‌توانست چیزی از آن ماجرا به آقا و خانم کمپل بگوید. اگر حرفی می‌زد می‌گفتند جنی تحت‌تأثیر حرف‌های کالین قرار گرفته و مثل او خیالاتی شده. بعد هم او را از قصر اخراج می‌کردند و دیگر نمی‌توانست به کالین کمک کند.
هرچه از زمان اقامت جنی در ران‌نوک بیش‌تر می‌گذشت، اتفاقات عجیب بیش‌تری در قصر می‌افتاد. اتفاقاتی که جنی نمی‌توانست حتی کلمه‌ای از آن‌ها با آقا و خانم کمپل صحبت کند. او باید زودتر راهی پیدا می‌کرد تا خودش و کالین را از آن شرایط وحشتناک نجات بدهد.

زندگی‌کردن در قصری مخوف و رازآلود
یکی از مکان‌های ترسناک در دنیا می‌تواند قصری باشد که در منطقه‌ای سرد و دورافتاده قرار گرفته است. قصری که آدم‌های زیادی در آن زندگی نمی‌کنند و بسیاری از اتاق‌های آن همیشه در سکوت فرو رفته‌اند. هیچ‌کس، حتی ساکنان خانه هم نمی‌دانند قصر دقیقاً چه راه‌ها و نقاط مخفی‌ای دارد. نیمه‌ای از قصر متروک شده است و کسی به آن‌جا رفت‌وآمد نمی‌کند. و آن پله‌های عجیب که از همه‌جای قصر ترسناک‌ترند. پله‌هایی که به پله‌های «لیدی جِین» معروف‌اند، چون خانم قبلی قصر از آن پله‌ها افتاده و جانش را از دست داده بود.
قصر ران‌نوک پر از راز و درد و ترس است. حتی روزهایی که خورشید بر فراز دریاچه می‌تابد و تلألوی آب منظره‌ای زیبا و آرام به‌وجود می‌آورد، حتی روزهایی که در دهکده جشن برگزار می‌شود و حتی در روزهایی که مهمانی تشریفاتی در قصر برگزار می‌شود، میان تمام شادی‌ها و خنده‌ها و آرامشی که جریان دارد، ران‌نوک هم‌چنان مخوف و رازآلود است.
پس اگر مانند جنی شجاع هستید و دوست دارید از رازهای یک قصر مخوف سر در آورید با او به ران‌نوک بیایید و مدتی در آن ساکن شوید، به اتاق‌های دورافتاده و عجیبش سرک بکشید، در جشن تشریفاتی شرکت کنید، خودتان را به دست مه سنگین جنگل اطراف قصر بسپارید، به حرف‌هایی که درباره‌ی قصر می‌زنند گوش بدهید و نشانه‌ها را دنبال کنید تا از راز قصر سر در آورید.
برای واردشدن به این قصر کافی است سراغ کتاب «قصری در مه» بروید. این کتاب را «اورزولا ایسبل» نوشته، «گیتا رسولی» آن را به فارسی ترجمه و نشر پیدایش آن را برای عرضه در بازار نشر آماده کرده است.

کد خبر 603478

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha