فوران
با رسیدنت
فوران میکند شادیهایم
مثل آتشفشانی سالها خاموش
موج میزند خنده
روی لبهای اخم آلودم...
اینروزها
پسماندۀ غصههایم
میان دورریختنیهای گوشۀ اتاق
گموگور شده است
شعر شکفتن
هوا، هوای شکفتن
زمین برای شکفتن
تمام کوچه پر است از
صدای پای شکفتن
کنار پنجرهام من
تو در کجای شکفتن؟
نگو بهار نمانده
نمانده نای شکفتن
نگو نگو که نکرده
دلت، هوای شکفتن
بگیر سهم خودت را
ز دستهای شکفتن
شکوفه کن که خدا هم
شده خدای شکفتن
خداکند که بیایی
به خود، برای شکفتن
قانونهای ما
خوردن ممنوع!
نوشیدن ممنوع!
حرف زدن
یا فریادزدن ممنوع!
حرف بد زدن ممنوع!
تفکردن ممنوع!
لیلی کردن
یا ورجهورجهکردن ممنوع!
پوزخندزدن ممنوع!
هلدادن
یا تنهزدن ممنوع!
سرفهکردن ممنوع!
عطسهکردن ممنوع!
فینفینکردن ممنوع!
خسخسکردن ممنوع!
آوردن حیوان خانگی
و نوازشکردن ممنوع!
آوازخواندن
یا رقصیدن ممنوع!
سروصداکردن ممنوع!
وقتتلفکردن ممنوع!
و آخرین قانون طلایی:
مطالعه کردن ممنوع!
- البته با صدای بلند! -