از سوی دیگر هرگاه که شعور عمومی جامعه در مقابل یافتن راهحل معضلات ناتوان باشد، پریشانی دامنگیر جامعه میشود.
رعایت نکردن حقوق متقابل، بیقانونی اجتماعی، شرایط نامطمئن و سردرگمی در انتخاب روش و الگوی زندگی نیز در مسیر ناهنجاریهای اجتماعی قرار دارد.
تحقیقات در حوزه بیهنجاری اجتماعی نشان میدهد که هر اندازه پایگاه اقتصادی افراد قدرتمندتر میشود، میزان احساس بیهنجاری در آنها نیز بیشتر میشود؛ چرا که با بالا رفتن پایگاه اقتصادی، سطح انتظارات فرد نیز افزایش یافته و چون همه انتظارات و آرزوهای فرد در جامعه قابلیت برآورده شدن ندارد، احساس بیهنجاری و پریشانی به فرد دست میدهد.
سرگردانی، درخود فرورفتگی، خصومت، سرکشی و بیهدفی از علائمی هستند که با افسردگی در دوران نوجوانی و جوانی ارتباط دارند.
تحقیقات بیانگر این موضوع هستند که بهطور کلی و با توجه به افزایش میزان افسردگی در جامع حدود 25 درصد جوانان علائم افسردگی دارند. ناکامی در کنکور، ارزشگذاری شخصیت براساس تحصیلات، بحران کار و فشار روانی اطرافیان از جمله عوامل مهم در بروز افسردگی میان جوانان است. این درشرایطی است که در بین مراجعان به مطبهای روانپزشکی شکستهای تحصیلی و عاطفی مهمترین دلایل ایجاد افسردگی هستند.
بیاطلاعی خانوادهها از تحولات دوران جوانی مهمترین عامل ایجاد شکاف میان خانوادهها و نوجوانان است؛ «این شکاف خود پیامدهای مستقیم و غیرمستقیمی در پی دارد که مسائلی مانند اضطراب، ناشی از پیامدهای مستقیم بوده و از پیامدهای غیرمستقیم نیز میتوان کشیده شدن جوانان به سمت مسائل جانبی و عاطفی خارج از خانه را نام برد.»