پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۹:۳۳
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: مراسم چهاردهمین سالگرد درگذشت احمد فردید در بزرگداشت او با عنوان «در مسیر مصیر ظهور» شامگاه گذشته (چهارشنبه، 23 مرداد) در بنیاد فردید برگزار شد

به گزارش خبرنگار بخش حکمت و فلسفه‌ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این مراسم که برخلاف عنوان آن، بیش‌تر به مباحث دیگری بخصوص نگاه فردید به غرب پرداخته شد، رضا داوری اردکانی با تبریک اعیاد شعبانیه، بویژه میلاد امام زمان (عج)، گفت: عنوانی که برای مطالب امروز انتخاب شده، ظاهراً با این میلاد نسبت دارد؛ ولی خوب مطرح کردن این مطالب قدری دشوار است. بی‌مقدمه نمی‌شود به این مطالب پرداخت و من پروا دارم که به مطالب فلسفی که ممکن است با جامعه‌شناسی و سیاست اشتباه شود، بپردازم. من و جمع دیگری از دانشجویان از محضر استاد فردید فلسفه آموختیم و فلسفه و سیاست بی‌تردید با هم نسبت دارند.

این شاگرد احمد فردید در ادامه به تبیین نسبت فلسفه و سیاست پرداخت و گفت: فلسفه مستقیماً از سیاست ناشی نمی‌شود و درواقع از فلسفه نمی‌شود سیاست را استنباط کرد. به عبارت دیگر، پیوند مستقیمی بین سیاست و فلسفه وجود ندارد. هر فیلسوفی می‌تواند نظر سیاسی خودش را داشته باشد. حساب دیدگاه سیاسی فلاسفه با فلسفه‌ی آن‌ها جداست و نباید آن‌ها را با هم مخلوط کرد. به زبان فلسفی بگویم فلسفه بحث معقول ثانی است و مسائل فلسفه، معقولات ثانیه است؛ در حالی‌که مسائل علم، معقولات اولیه است. این مسائل از هم جداست و علم با فلسفه خلط نمی‌شود؛ چنان‌چه فلسفه و شعر با هم جمع نمی‌شوند. مسائلی است که وقتی عنوان می‌شود، حتا اگر با عنوان معقول ثانی بیان شود، مخاطب آن را با عنوان معقول اول تلقی می‌کند، که این سبب سوء تفاهم می‌شود.

استاد فلسفه‌ی دانشگاه تهران متذکر شد: وقتی می‌گوییم غرب و کسی از غرب‌زدگی حرف می‌زند، اگر به معقول ثانی نظر نداشته باشد، سخن فلسفی نمی‌گوید؛ اما هرچه بگوید و چنان‌چه نظر هم به معقول ثانی داشته باشد، مستمع نظرش به غرب جغرافیای امروز می‌رود؛ غربی که در عالم سیاست از آن حرف می‌زنیم و بلافاصله وقتی گفته می‌شود غرب، ذهنش به جغرافیای غرب می‌رود و وقتی که غرب‌زدگی گفته می‌شود، معنی می‌شود به تقلید از آداب موجود در غرب. آیا غرب در زبان فلسفه عین موجودی است که الآن به آن نظر می‌کنیم؛ یا غیر این موجود است؟ هم عین و هم غیر است. درواقع، وقتی گفته می‌شود غرب و از غرب پرسش می‌شود، از غرب‌زدگی تفسیر سیاسی می‌شود، بخصوص اگر لحن صحبت گوینده ایدئولوژیک باشد و از آن‌چه در وضع موجود غرب می‌گذرد، ناراضی باشد و از اوصافی که برای غرب قائل است، خشنود نباشد. آن وقت گفته می‌شود که فردید غرب‌ستیز است. من نمی‌دانم شاید برخی از دوستان و شاگردان فردید قبول دارند که او غرب‌ستیز بوده است؛ اما ستیز در معقول ثانی نیست. درست بگویم ستیز در همه‌جاست. هرچه شما بالا بروید، ستیزه نیست نمی‌شود؛ اما ستیزه به معنایی که ما در زبان می‌فهمیم، متعلق به عالم معاش و زندگی هرروزی است. در فلسفه، جدال است و به قول یاسپرس، شاید جدال و نزاعی عاشقانه باشد؛ اما ستیزه به معنای خصومت و دشمنی و از میان بردن نیست و چنین چیزی در فلسفه وجود ندارد.

رییس فرهنگستان علوم تأکید کرد: فلسفه مجال بحث است. گفته می‌شود که دکتر فردید غرب‌ستیز است. فردیدی که من یادم می‌آید، هم‌زمان با بزرگان غرب به صراحت پرسش از غرب را مطرح کرده است؛ او پرسید غرب چیست؟ جوابی داده است و این جواب سیاسی نیست؛ چنان‌چه پرسش هم سیاسی نیست. هرچند نتایج سیاسی بر این پرسش فلسفی مرتبط است؛ اما تا زمانی که در مقام فلسفه این پرسش را مطرح می‌کنید، اهل ستیزه نیستید و اگر این پرسش را مطرح کنید، درواقع، جدال فلسفی می‌کنید.

این استاد فلسفه خاطرنشان کرد: مراد فردید از غرب و غرب‌زدگی چیست؟ درواقع با طرح این پرسش با خود جدال می‌کنیم و این جدال چیز بدی نیست. البته من نمی‌گویم ستیز هم بد است. بالأخره جهان، جهان چالش است. کسانی در مقام ملامت می‌گویند فردید غرب‌ستیز بود، که مرادشان این است که در ستیز با مقام آزادی، رفاه و بهبودی زندگی انسان است و ستیزه با این مقام، ستیزه با انسان است. می‌گویند غرب اومانیست است و همچنین غرب عقلانیت است و ستیزه با غرب، ستیزه با عقلانیت و اومانیسم است و ستیزه با عقلانیت و خوبی‌ها و اومانیسم خوب نیست. فکر نمی‌کنم کسی به نام متفکر در مقام یک اندیشمند با انسان، عقل و خوبی‌ها نزاع داشته باشد؛ پس سعی کنیم وقتی سخنی را می‌شنویم، ببینیم مراد گوینده چه است و بفهمیم و اصلاً اگر به مرگ مؤلف و مرگ گوینده معتقدید، ببینید چه می‌فهمید. می‌گویند که ما این را می‌فهمیم که فردید با غرب و آزادی ستیزه کرده است. خوب حالا کرده است؛ هرکسی نظری دارد و چیزی گفته است. می‌گویند که نه، دیگران از او یاد گرفته‌اند. خوب اگر این‌طور بود، می‌بایست از این‌جا (محل برگزاری برنامه)، تا دامنه‌ی کوه دماوند جمعیت ایستاده باشد و به سخن من گوش کند. اگر فردید بنیان‌گذار ستیزه‌گری با غرب بود، مستمعان به جمع دانشجویان محدود نمی‌شد.

داوری اردکانی متذکر شد: کشور ما با غرب ستیزه کرده است؛ اما آیا رهبری این ستیزه‌گری با فردید بوده است؟ او چیزی از غرب گفته و هرکس چیزی فهمیده است. مرحوم جلال آل احمد چیزی فهمیده است، بنده و دیگر شاگردان وی هم چیزی فهمیده‌ایم. در حالی‌که نظر فردید به وضع موجود غرب نبود، او معتقد نبود که شرقی در برابر غرب وجود دارد؛ یعنی این‌که اروپا را رها کنیم و به هند، پاکستان، چین و مالزی بپردازیم. اصلا چنین چیزی نمی‌گفت. ایشان در مقاله‌ای که درباره‌ی غرب نوشته، غرب را حجاب شرق خوانده؛ شرق پوشیده است،‌ شرق هست؛ اما حاضر نیست؛ شرق غایب است و پوشیده؛ در کجا پوشیده است؟ به نظر فردید، در حجاب یونان باستان، قرون وسطا و مدرنیته پوشیده است؛ یعنی شرق در حجاب تاریخی غربی پوشیده است. این توهین و رد و نفی هم نیست. کسی شاید می‌گفت این پوشش خوب بوده است.

این شاگرد احمد فردید خطاب به منتقدان استادش گفت: سعی کنیم بفهمیم این که می‌گوییم فردید غرب‌ستیز بوده است، یعنی چه؟ کسانی می‌گویند فردید بنیاد چیزی را گذاشته است که به توجیه خشونت منتهی شده است و می‌گویند فردید معلم خشونت است؛ اما من می‌گویم که فهم شما این‌طور است. در این بین، کسانی که فرق غرب را با آب‌گوشت نمی‌دانند و شعار ضدغربی می‌دهند، تا می‌گویی منظور از غرب چیست، می‌گوید، غرب فساد و فحشاست و وقتی که می‌گویی پس علم و تکنولوژی چه، می‌گوید علم جهانی است. و آن وقت این فرد می‌گوید فردید غرب‌ستیز است. حالا آن کسانی که می‌گویند غرب علم و عقلانیت است، آن یک چیزی است، می‌شود با آن بحث کرد و با هم نزدیک شویم. گفته می‌شود، فردید غرب‌نواز نبوده و از هیچ صورتی از صورت‌های غرب‌زدگی هم استقبال نکرده؛ معنی‌اش این نیست که ایشان را به یک نوع قشریت متهم کنیم و این‌طور نبوده است که سیاستی را تعلیم می‌کرده که هرچه در غرب بوده است، نفی کنیم. کسی که کانت، هگل،‌ هوسرل، هایدگر و قبل‌تر از آن، لایب‌نیتس و افلاطون و ارسطو می‌خوانده، غرب‌ستیز است؟ اصلا چنین وجودی اگر باشد، یک وجود متناقض است. من اگر همه‌ی عمرم را صرف فلسفه‌ی غرب کرده‌ام، غرب‌ستیزم؟ می‌گویند خوب خواسته‌اید بشناسید و ستیزه کنید. نمی‌دانم؛ اگر این هم هست، این عقل است. ما معمولاً عادت کرده‌ایم که جاهلانه نفی می کنیم و هگل و کانت را بدون آن‌که بشناسیم، رد می‌کنیم.

داوری اردکانی این ایرادها را ناشی از مشکل داشتن جمعی با فلسفه دانست و گفت: مشکل کار در این است که ما با فلسفه مشکل داریم. زندگی انسان بدون معقول اول نمی‌شود؛ اما ما یک معقول ثانی هم داریم. ما موجودی نیستیم که عقل معاش و توان درک معقول اول را داشته باشیم. معقول اول را درک می‌کنیم؛ زیرا با معقول ثانی در ارتباط هستیم و تمام علم جدید ریشه در فلسفه‌ی جدید دارد. بر مبنای دکارت و کانت است که مدرنیته تأسیس شده است که هیچ‌کدام هم به سیاست نپرداخته‌اند. کانت آموزگار مدرنیته است و البته هگل هم شریک کانت است. او هم به سیاست نپرداخته است. به جز سیاست نظری، ما واجد سه عقل هستیم که مولانا آن را به عنوان عقل،‌ عقل عقل و عقل عقل عقل تبیین می‌کند. خوب حالا اگر کسی از عقل عقل عقل بگوید و حرفش در مرحله‌ی اول تفسیر شود، اصلاً فهمیده و درک نمی‌شود و مشکل ایجاد می‌کند. به نظرم، یکی از مشکلات زمانه‌ی ما این است که فلسفه به صورت تکنولوژی و فن‌آوری محقق شده و برای ما دشوار است که خود را آزاد کنیم و وارد ساحت فلسفی شویم و سخن فلسفی را که می‌شنویم، از آن تفسیر سیاسی و اجتماعی کنیم.

این پژوهشگر فلسفی با انتقاد از وضعیت نقد در سطوح مختلف جامعه اذعان کرد: ما اهل قبول و رد هستیم، ما اهل نقد نیستیم. نقد به عقل دوم نیاز دارد. ما وقتی هم که می‌گوییم نقد می‌کنیم، مقصودمان رد و قبول است. البته ممکن است دلایلی هم ارائه کنیم؛ اما ما نقد نداریم. اگر داریم، بگویید کدام فلسفه را نقد کرده‌ایم؟ اصلا نه؛ نقد فلسفه ادعای بزرگی است؛ کدام کتاب را نقد کرده‌ایم یا کدام فیلم را درست نقد کرده‌ایم؟ می‌پسندیم، نمی‌پسندیم، موافقیم، مخالفیم. این‌ها که عادی است و کمالات نیست.

او با بیان این‌که غرب در نگاه فردید یک حادثه بود، تصریح کرد: غرب برای فردید حتا یک فرهنگ نیست. وقتی یک حادثه است؛ یعنی یک تاریخ است. وقتی یک تاریخ است، بین معقول اول و ثانی اشتباه می‌شود. برای این‌که تاریخی که این‌جا گفته می‌شود، نقل حوادث نیست. من نمی‌دانم؛ سعی کرده‌ام بفهمم که این حادثه چیست و این پیشامد چیست. مطلبم این است وقتی عنوان امروز را دیدم، فکر کردم به هرحال این‌جا حرف می‌زنم، ممکن است برخی آن را بشنوند و در جاهایی در بیرون هم منعکس شود و حرف‌هایی که زده می‌شود، ممکن است حمل بر تأیید یا رد سیاستی شود. این را رد نمی‌کنم که فردید با سیاست‌هایی موافق بود یا با سیاست‌هایی مخالف؛ اما کار ایشان در جای دیگری بود. کسانی که به او علاقه دارند و به او احترام می‌گذارند، درس سیاست نیاموخته‌اند؛ درس فلسفه آموخته‌اند و این فلسفه هم هرچه باشد، به خشونت منجر نمی‌شود.

داوری اردکانی در پایان متذکر شد: هرچند در حضور فردید، بحث کردن مشکل بود؛ اما با افکار او می‌شود بحث و آن‌ها را نقد کرد. اما به مردی که همه‌ی عمر به فلسفه پرداخته، توهین کردن و نسبت‌های ناروا دادن، با آزادی و آزادگی منافات دارد. ما که نباید به بهانه‌ی آزادی، صاحب‌نظری را توهین کنیم و اگر صاحب‌نظر نبوده است، چرا بحث می‌کنیم؟ ضمن این‌که کسی با چند شعار سیاسی، سیاسی نمی‌شود و مرجعیت پیدا نمی‌کند؛ سیاست هم با عمل و مجاهدت است. فردید فیلسوف بود و اگر هم به سیاست پرداخت، کاری فرعی بود. من از ایشان چیزهایی یاد گرفته‌ام که در تفسیر فیلسوفان غرب، حرف‌های نو و بدیع بود و به این جهت به ایشان احترام می‌کنم و مسأله‌ی غرب و غرب‌زدگی را یکی از مهم‌ترین مسائلی می‌دانم که باید درباره‌ی آن بیاندیشیم. صحبت از پیروی خام نیست؛ ما باید بیاندیشیم که موضع‌مان را در جهان امروز، بهتر از آن چه که هست، روشن کنیم.

همچنین محمد رجبی - دیگر شاگرد احمد فردید - از «در مسیر مصیر ظهور» با عنوان تکیه کلام سیداحمد فردید یاد کرد، که در سلسله گفتارهای تلویزیونی به آن‌ها پرداخته است.

او در ادامه به تبیین این معنا بر اساس نوع نگاه و آموزه‌های احمد فردید پرداخت و گفت: نکته‌ای که جناب فردید در مورد این مسأله بیان می‌کرد، از ساحت حکمت انسی بود؛ به این معنا بود که گشایش افق پس‌فردا، افق مهدویت است؛ یعنی گشایش افق وجود است و برطرف شدن حجاب تاریخی که بر ما قرار گرفته است.

رجبی با رویکردی فلسفی به طرح معنای غرب نزد احمد فردید پرداخت و گفت: وجود ما مانند زمین شرقی دارد و غربی، که در حکمت خسروانی با تعابیر دیگر از این شرق و غرب وجود انسان یاد شده و کلمه‌ی اشراق نیز از همین شرق وجود انسان مستفاد شده است.

او بخش پایانی صحبت خود را با استناد از کلام وحی به بسط معنای شرق و غرب وجود انسان اختصاص داد.

مهدی صادقی - دیگر شاگرد احمد فردید - هم با عنوان روزهای آخر فردید به شرح خاطرات روزهای پایانی زندگی استادش پرداخت.

در این مراسم، حجت‌الاسلام مظفری - رییس خانه‌ی فلسفه‌ی سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران - نیز برای برگزاری برنامه‌های مختلف در خانه‌ی فلسفه‌ اعلام آمادگی کرد.

در مراسم چهاردهمین سالگرد درگذشت احمد فردید که قرار بود با سخنرانی غلامحسین ابراهیمی دینانی و غلامرضا اعوانی همراه باشد، احسان شریعتی، نصرالله پورجوادی، حسین کلباسی و جمعی از دانشجویان و علاقه‌مندان فلسفه حضور داشتند.

کد خبر 60617

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز