«تبرئه شده» در پی تحقیق 2 نویسنده کتاب درباره وضعیت افرادی تهیه شده است که به اشتباه در دستگاه قضایی ایالات متحده آمریکا مجرم شناخته شده و مدتی در زندان بهسر بردهاند و پس از اثبات بیگناهیشان، تبرئه و آزاد شدهاند. جسیکا بلنک و اریک جنسون که در سال 2000 در سفری به دور آمریکا به تحقیق میدانی وسیعی در اینباره دست زده بودند، سرانجام نمایشنامه «تبرئه شده» را با توجه به همین درونمایه و با دستاویزی از تجربه همین تحقیق به رشته تحریر درآوردند و جالب اینجاست که ساختار نمایشنامه آنها نیز مانند یک مستند تلویزیونی پیریزی و بهاجرا گذاشته شده است.
پس مستندگونگیای که در ابتدای این بحث بدان اشاره شد، 2 وجه دارد: نخست آنکه شالوده درونمایه و موضوع اثر بر پایه مستندات بنا شده است و دیگر اینکه ساختمان نمایشنامه نیز مستندگونه است. در این وضعیت معمولاً مخاطب با چند عامل پیشبرنده روبهروست:
نخست روایت .(Narration) در یک روایت مستند معمولاً شخص روایتگر، خارج از دایره افراد مورد بحث (سوژه یا سوژهها) قرار میگیرد و بخشی از روند تحقیق یا مسائل و پرسشهایی را که در آغاز و در حین اجرای طرح، سازنده یا سازندگان (در اینجا نویسندگان) درگیر آن بودهاند، یا در پی یافتن پاسخی برای آن، مطرح میکند. این وظیفه را در نمایشنامه «تبرئه شده» خود نویسندگان- یعنی جسیکا بلنک و اریک جنسون- بهعهده گرفتهاند (یا بازیگرانی با نامهای آنها).
عامل دوم شخصیتهایی هستند که با موضوع، رابطه مشترک دارند. در این بخش افرادی که سابقاً مجرم شناخته شده و پس از چندی در پی اثبات بیگناهیشان آزاد شدهاند، به شرح ماوقع میپردازند. سهم عمده درام برعهده این افراد است، چرا که بار اصلی پیشرفت داستان بر دوش آنها سوار میشود. در نمایشنامه «تبرئهشده» شاهد ورود و خروج شخصیتهای متعددی هستیم که هر یک از ابتدای درگیریشان در ماجرایی و اشتباه دستگاه پلیس و قضایی آغاز میکنند و تا روشن شدن قضیه و تبرئه شدنشان به روایت ادامه میدهند.
این گروه را (که جانشین مصاحبهشوندگان یک مستند تلویزیونی هم هستند) شخصیتهای متعددی همراهی میکنند که وظیفهشان اجرای دراماتیک طرحی است که نقل شده است. این افراد را میتوان شخصیتهای فرعی ماجراها نامید. پلیسها، وکیلها، خانوادهها، شاهدان و... از اینجملهاند. اما عامل سومی که معمولاً در مستندها بهچشم میخورد، تفسیر و تبیین ماجراست که در این بخش کارشناسان و منتقدان به اظهارنظر و دخالت در موضوع میپردازند و بعضاً زوایای نامشخص ماوقع را روشن میکنند یا تعبیر شخصی خود را از ماجرا بیان میدارند.
این عامل سوم در نمایشنامه «تبرئهشده» به «دل برت تیبز» واگذار شده که در خلال روایت یا شرح ماوقعهای شخصیتها هراز گاهی خودی نشان میدهد و نظری ابراز میکند و ناپدید میشود. اما نقش او به همین جا خلاصه نمیشود. دلبرت به جز آنچه گفته شد، لااقل 2 نقش دیگر هم دارد. از اواسط کار، مخاطب متوجه میشود که دلبرت خود نیز قربانی سوءتفاهمی است که منجر به دستگیری، حبس و حتی صدور حکم اعدام برای او شده است. با این حساب دلبرت را باید در گروه دوم (ناقلان و مصاحبهشوندگان) نیز بهحساب آورد. نقش دیگر دلبرت در نمایشنامه «تبرئهشده» نقشی میانجی است که در روایتهای دیگر نیز مداخله میکند. در این سطح دلبرت بهمثابه یک مشاور روانشناس یا گرداننده جلسه همدردان عمل میکند.
در جای جای اثر مخاطب حس میکند در جلسهای حضور دارد که افرادی از یک سنخ (مثلاً معتادان به مواد مخدر که حالا ترک کردهاند یا مبتلایان به سرطان که نجات یافتهاند) دور هم نشستهاند و درباره مشکلات مشترکشان یا شرح آنچه پشت سر گذاشتهاند یا عواقب و پیامدهای آن صحبت میکنند. نقش دلبرت در این میان درست همانند کسی است که در مرکز این جمع قرار گرفته و وظیفه رهبری بحث را برعهده دارد. او ناگهان دنباله روایت یک نفر را میگیرد و از احساس او خبر میدهد یا احساسی که قاعدتاً باید داشته باشد. به این قطعه توجه کنید:
«دیوید: هنوز نمیدونم با ترسهایم، چهجوری مقابله کنم؟
کری: باید یاد بگیرم که تنها بودن برام خیلی وحشتناک نباشه.
دلبرت: گاندی میگه: «وقتی تونستم خدارو بشناسم، موفق شدم با تمام ترسهام مقابله کنم. اگر قلبت پاک باشه، میتونی با مشکلات و ترس راحتتر کنار بیای.»
اما این دنیا واقعاً ترسناکه، چطوری مقابله کنم؟ باید قلبمرو از بدیها پاک کنم، شاید بتونم آرومتر به زندگی ادامه بدم...»(ص55).
نتیجه این که اگر در نمایشنامه «تبرئهشده» به عمل داستانی و روایت نمایش کمتر توجه شده و مخاطب شاهد حرکت چندانی نیست، این مسأله را باید بهحساب ساختار آن گذاشت؛ ساختاری که میکوشد هرچه بیشتر مستندگونه باشد تا نمایشی و نه از طریق به تصویر کشیدن درونمایه، بلکه از راه ارائه آنچه که هست با زبان یک مستند تلویزیونی حرف بزند و این شاید ویژگی اصلی نمایشنامه «تبرئه شده» باشد.