به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، فرزند ۱۱ ساله شاه اسماعیل صفوی، پس از درگذشت پدرش در سال ۹۳۰ قمری (حدود ۹۰۱ شمسی)، بر اریکه قدرت تکیه زد و نام «شاه طهماسب صفوی اول» بدین گونه در تاریخ به ثبت رسید. او پایتخت را به قزوین آورد و شروع به آبادانی این شهر کرد. در نزدیکی قزوین، ۲شهر ورامین و تهران قرار داشتند که اولی، محل تأمین آذوقه مردم تهران بود و دومی، علاوه بر آب و هوای خوش و آب نسبتاً فراوان، در جوار شهر ری و حرم امامزادگان این شهر قرار داشت. چون صفویان ادعا داشتند از سلسله ساداتند، پادشاه نسبتاً مقتدر صفوی هر از چندی به زیارت این امامزادگان میرفت و لاجرم به شهر تهران نیز توجهی داشت و همین التفات، موجب شد تا در فکر کشیدن برج و بارویی به دور شهر تهران بیفتد. این مهم در سال ۹۶۱ قمری (۹۳۳ شمسی) به وقوع پیوست و برج و بارویی دور شهر کشیده شد. به عدد سورههای قرآن کریم، ۱۱۴ برج و بارو بر ۴ طرف شهر ساخته شد: دروازه شمالی که به دروازه شمیران شهرت یافت، در ابتدای خیابان پامنار فعلی، دروازه غربی قزوین، در محل فعلی میدان وحدت اسلامی (شاهپور سابق)، دروازه شرقی دروازه دولاب در مدخل بازارچه نایبالسلطنه (نایبالامام) در خیابان ری، دروازه جنوبی دروازه حضرتعبدالعظیم (ع) یا دروازه اصفهان در نزدیکی چهارراه مولوی یا بازار حضرتی.
اولین معمار «طهران»
آنگونه که مورخین نوشتهاند، نخستین« معمار طهران» و همین برج و بارو، پدر شاعر تهرانی حافظی طهرانی بوده است. او برای آنکه بتواند خاک و خشت مورد نیاز را تهیه کند، از ۵ محل مختلف شروع به خاکبرداری کرد و ۵ گود و چال معروف تهران را شکل داد؛ چال میدان در حوالی امامزاده سیداسماعیل (ع)، چال حصار در محله سنگلج (در نزدیکی چهارراه گلوبندک)، گود زنبورکخانه واقع در خیابان مولوی (کوچه شهید موسوی فعلی و ارامنه سابق)، گود دروازه محمدیه یا میدان پاقاپوق در ابتدای خیابان خیام و سرانجام فیلخانه در محله دروازه قزوین و بعد از بازارچه قوامالدوله فعلی. برج و باروی شاه طهماسبی که ۴۵۸ سال پیش ساخته شد، قریب به ۶ هزار گام طول داشت و گویا مساحت داخل شهر به ۱۲کیلومترمربع میرسید و بهمدت قریب به ۳۱۲ سال دوام داشت. سرانجام در دوران ناصرالدین شاه و در سال ۱۲۸۴ قمری (۱۲۴۶ شمسی) با توجه به رشد جمعیت و همچنین ساختوساز در خارج از حصار شهر، تصمیم گرفتند حصار و ۴دروازه- که بعدها به ۶دروازه رسیده بود- را تخریب کنند و به جای برج و بارو، دروازههای جدیدی بسازند.
دروازه اسدالدوله و دروازه محمدیه
حکومت صفویان، بهدست اشرف افغان منقرض شد و آنها با تسلط بر اصفهان، به شهر تهران نیز دست یافتند و ارک ساخته شده در قلب «طهران» آن روزگار را نیز متصرف شدند. آنها برای «روز مبادا»، دروازهای را رو به شمال شهر باز کردند و نامش را دروازه افغانها یا دروازه اسدالدوله گذاشتند و این دروازه بعدها، به نام دروازه ارک معروف شد و در کنار ۴ دروازه قدیمی قرار گرفت. در آخرین سال سلطنت محمدشاه قاجار (۱۲۲۵ شمسی)، در انتهای محله بازار و در نزدیکی بازار عباسآباد و پس از آنکه ۴دروازه شاه طهماسبی تخریب شد، این دروازه باقی ماند و به یکی از دروازههای درون شهر تبدیل شد.
عوارضیهای قدیمی
پس از تخریب ۴ دروازه شاهطهماسبی، دروازه محمدیه که نام آن را از محمدشاه قاجار گرفته بودند، در کنار ۸ دروازه درون شهر قرار گرفت. زیربنای بسیاری از این دروازهها، ۱۰۰ تا ۱۲۰ ذرع نوشته و دانسته شده است. یک دروازه ورودی و ۲ گوشواره که در داخل این گوشوارهها، ۲ اتاق به طول و عرض ۴×۶ ذرع ساخته و دروازهبان، در آن نگهبانی میداد و از مردم برای ورود و خروج عوارض میگرفت. عوارض دروازه از روزگار مرحوم میرزا تقیخان امیرکبیر وضع شده بود. از آنجا که میان خندق و دروازه همواره پلی تعبیه شده بود، هرگاه حشمدار نگونبختی، گیر مأمور سنگدلی میافتاد، بعید نبود بخشی از حشم و چهارپا و مال او را توقیف کند. اصطلاح «پل خربگیری» از همین عمل سرچشمه گرفته بود.
حصار شاه طهماسبی
اگر امروز گذرتان به میدان محمدیه و ابتدای خیابان خیام افتاد، در سمت شرقی، آنجا که مسقفسازی پیادهروی بازار به اتمام میرسد، ابتدای کوچه «دروازه نو» قرار دارد. چنانچه گام در داخل این کوچه بگذارید و از کوچه چراغ برق بگذرید، به کوچه دروازه نو میرسید و کمکم به آخرین بازمانده دروازههای تهران نزدیک میشوید. در سمت شرق سرای ماشاالله قراردارد؛ پاساژی که در آن فروشندگان نخ و الیاف بهکار مشغولند. به داخل پاساژ بروید و بعد از عبور از یک انحنا، در سمت جنوب، به چند پله میرسید و با طی کردن این پلهها، آخرین باقیمانده از حصار و باروی شاه طهماسبی را میتوانید مشاهده کنید. با اندکی دقت میتوانید دریابید این حصار، در امتداد دروازه محمدیه است و نزدیک دروازه قدیمی این ناحیه از شهر در روزگار صفویه قرار داشته. دیواری به قطر نزدیک به ۲ متر که بهرغم گذشت ۴۵۸ سال از زمان ساخت آن، با همان خشتهای خام، باقی مانده است و به ما میگوید: «من در کنار ۲ امامزاده اسماعیل (ع) و یحیی (ع)، شناسنامه شهر شما هستم و با آن که چهارونیمقرن را پشت سر گذاشتهام، با قدری مراقبت میتوانم محلی برای شناساندن قدمت تهران باشم».
نظر شما