نام دکتر مینو محرز را پیش از ایام شیوع کرونا، به واسطه فعالیت در حوزه ایدز فراوان شنیده بودیم. اما این پزشک کارکشته در این دو سال، به اندازه سلبریتی‌های حوزه هنر و ورزش و تلویزیون برای مردم شناخته شد.

مينو محرز

همشهری- عیسی محمدی: کرونا که آمد، خیلی چیزها را عوض کرد؛ خیلی زندگی‌ها و باورها و رویه‌ها و عادت‌ها و چیزهای دیگر را. روزهای اول البته اضطراب زیادی درباره این ویروس و شیوع آن وجود داشت. اکنون البته مردم درباره آن بیشتر می‌دانند، هرچند که هنوز هم با آن درگیر هستیم. کرونا در ایران، قهرمانان خودش را هم داشت؛ شهدای مدافع سلامت و پزشکان و پژوهشگران این حوزه و... .

نام دکتر مینو محرز را پیش از ایام شیوع کرونا، به واسطه فعالیت در حوزه ایدز فراوان شنیده بودیم. اما این پزشک کارکشته در این دو سال، به اندازه سلبریتی‌های حوزه هنر و ورزش و تلویزیون برای مردم شناخته شد.

محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران و متخصص بیماری‌های عفونی است. ضمن این که عضو ستاد ملی کروناست. البته چیزی که این روزها او را شهره کرده، واکسن ایرانی کووبرکت است که این چهره شاخص پزشکی کشور عضو هیات علمی تحقیقات و نظارت بر آن است. گپ‌وگفتی غیرپزشکی با این چهره شاخص این روزهای مبارزه با کرونای کشور انجام داده‌ایم.

  • پزشکان کمی هستند که به شهرت اجتماعی می‌رسند؛ یعنی مردم عموما صدا و تصویر آنها را می‌شناسند. شما هم الان جزو این دست پزشکان هستید. این شهرت اجتماعی، برای پزشکان خوب است یا بد؟

شهرت من اصلا مطرح نیست و چیزی که مطرح است، سلامت مردم است. به همین دلیل رفتم و این رشته را خواندم تا بتوانم برای سلامت مردم بیشتر کار کنم. وگرنه من که در این سن و سال نیازی به شهرت ندارم دیگر.

  • منظورم این است که گاهی شهرت ناخواسته سراغ پزشکان می‌آید. آیا این مشهور شدن، در کار و زندگی‌شان مانعی هم ایجاد می‌کند؟

البته جدا از این شهرت، چیزی که در زندگی پزشکان خلل ایجاد می‌کند، آن است که بالاخره باید وقت بگذارند، چون کارشان اقتضا می‌کند. طبیعی است که این کار وقت و انرژی بیشتری از آدم می‌گیرد و شما کمتر فرصت می‌کنید به خانواده‌تان برسید. چون من پزشکی هم بودم که به‌عنوان نخستین پزشک روی ایدز و بیماران این بیماری کار کردم، غالبا سرم به قدری شلوغ بود که از شوهر و بچه‌هایم کم می‌گذاشتم. واقعا هم خودم و هم خانواده‌ام، گذشت کردیم که بتوانم چنین کارهایی انجام بدهم. ولی در نهایت هدف، حفظ سلامت مردم است و از باقی موارد می‌شود تا حدی گذشت.

  • این مثلث کار و خانواده و رسیدگی به‌خودتان را چطور در این میانه مدیریت می‌کنید که به تعادلی نسبی هم برسید؟

شوهر من پزشک و جراح است و چنین شرایطی را درک می‌کند. صبح‌ها ما صبحانه‌ را با سرعت می‌خوریم و به کارمان می‌رسیم. شب‌ها هم اگر فرصتی دست بدهد، شامی دور هم می‌خوریم. البته بچه‌ها که کوچک‌تر بودند واقعا سخت‌ بود. آدم ناچار بود که برای بچه‌ها وقت بگذارد. از این بابت عذاب وجدان هم داشتم؛ چون باید در کنفرانس‌ها و رویدادها و فعالیت‌های مرتبط با ایدز شرکت می‌کردم و چون هنوز جا نیفتاده بود، باید غالبا یک‌تنه کارها را انجام می‌دادم. به همین دلیل با یک روانشناس کودک صحبت کردم تا از این عذاب وجدانم بگویم.

  • یعنی در ابتدای دهه ۹۰ شمسی؟

نه، خیلی قبل‌تر از آن. من الان ۴۰ سال است که روی ایدز کار می‌کنم. این روانشناس گفت که لزومی ندارد که دائم کنار بچه‌ها باشید؛ همین‌که برایشان زمان مفید بگذارید کفایت می‌کند. همین توضیحات این روانشناس باعث شد کمی از عذاب وجدانم کم بشود و مسیرم را دنبال کنم. الان سنی از من گذشته و شاید خیلی‌ها در این سن و سال دیگر خطر نکنند و به کارهای جدید نپردازند؛ اما من عاشقانه دنبال مأموریت حفظ سلامت مردم هستم.

  • آدم‌ها یک عمر کار می‌کنند تا در ایام سالمندی فراغتی داشته باشند و استراحت کنند. الان زندگی شما مخصوصا در این دو سال اخیر برعکس نشده؟

۲ سال اخیر که خیلی وضعیت عجیبی داشت. من اپیدمی‌های زیادی در عمرم دیده‌ام، اما هیچ‌کدام به این شکل نبوده است. خیلی برای پزشکان سخت است که مریض‌هایی را که تحت نظر داشته‌اند از دست بدهند. وقتی که فراگیری کووید- ۱۹ شروع شد، من مصاحبه‌هایی با رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها داشتم. احساسم این بود که مردم خیلی اضطراب دارند و نیاز دارند تا از افرادی مثل من پاسخ مسائل‌شان را دریافت کنند، تا اینکه از سیستم دولتی جواب بشنوند. به همین دلیل است که وظیفه خودم دانستم که این مسیر را دنبال کنم. متأسفانه فضای مجازی هم به اضطراب مردم اضافه می‌کرد و همین امر، مرا بیشتر ترغیب کرد که در این مسیر باشم.

  • برای بازیابی انرژی جسمی و روانی خودتان در این شلوغی‌هایی که دارید، چه کار می‌کنید؟

ورزش می‌کنم. من قبلا ورزشکار حرفه‌ای بودم و به همین دلیل است که تا الان سرپا مانده‌ام.

  • چه ورزش‌هایی؟

قبلا والیبال و بسکتبال کار می‌کردم و عضو تیم دانشکده علوم‌ پزشکی بودم. همچنین قهرمان دوم تنیس دانشگاه هم بودم و البته اسکی هم کار می‌کردم. الان هم تنیس و اسکی را دنبال می‌کنم. ورزش واقعا خیلی آدم را سرپا نگه‌ می‌دارد.

  • شما با این وضعیت سرشلوغی، اصلا چیزی به اسم اوقات فراغت هم دارید؟

در ۲ سال اخیر که درگیر کووید- ۱۹ بوده‌ایم، اصلا فراغت نداشته و همه‌اش درگیر کار بوده‌ام. به خانه هم که می‌رسم خسته‌ام و فقط فرصت می‌شود کمی مطالعه کنم. بعدش هم که می‌خوابم و فردا صبح دوباره همه‌چیز از اول شروع می‌شود. در قضیه پروژه واکسن ایرانی کرونا- کووایران برکت- هم که انرژی زیادی از ما گرفته شد. ولی این کار لازم بود و واکسن خوبی هم شده است. به هر حال مردم به من و امثال من اعتماد کرده‌اند و باید به همین دلیل حقایق علمی را برای‌شان بگوییم. در کل هر قدم مثبتی که برای سلامت مردم برداشته شود و من هم از عوامل این حرکت باشم، به من انرژی زیادی می‌دهد.

  • این که می‌گویید شعار است یا واقعیت؟

واقعیت است. ما تحت نظر استاد یلدا تربیت شده‌ایم که به ما آموخت با عشق درس بخوانیم، با عشق طبابت کنیم، با عشق بیمار را ببینیم و با عشق کار کنیم. از همان ابتدا که رزیدنت دکتر یلدا بودیم، اینها سرمشق زندگی‌مان بود.

  • فرزندان شما کنایه نمی‌زنند که‌ ای بابا، برای ما اصلا وقت نگذاشتید؟

وقتی بچه‌ها کوچک‌تر بودند، دخترم کمی حساس بود و دوست داشت که بیشتر مرا در خانه ببیند. به آنها می‌گفتم که خیلی متأسفم و ناراحت که نمی‌توانم وقت زیادی برایتان بگذارم. یک‌بار دخترم به من گفت «مامی، نگران نباش و دنبال کارهایت باش و ما تحمل می‌کنیم.»

  • آخرین باری که سفر رفتید؟

قبل از شیوع کووید- ۱۹.

  • آخرین باری که رستوران رفتید؟

خیلی قبل‌تر از شیوع کووید- ۱۹. البته من اعتقادی به رستوران رفتن ندارم، هرچند که گاهی سفارش غذا از رستوران می‌دهم که بیاورند. بالاخره گاهی غذاهای خوشمزه‌ای دارند و هوس می‌کنیم که سفارش بدهیم دیگر.

  • آخرین کتاب غیرتخصصی و غیرپزشکی که خوانده‌اید؟

البته هنوز کتاب نشده؛ ولی ناچار شدم اخیرا بخش زیادی از صفحات کتابی که درباره خودم بوده را بخوانم. این کتاب را کسی می‌خواهد درباره زندگی من بنویسد؛ نویسنده‌ای که سابقه نگارش بیوگرافی سیمین بهبهانی را هم داشته.

  • کی منتشر خواهد شد؟

نمی‌دانم. پیشنهاد کتاب هم از طرف خود نویسنده بوده.

  • شده که تا حالا به‌خودتان بگویید کاش این مسیر را نمی‌آمدم؟

نه، ‌هرگز. چون واقعا عاشق شغلم هستم. اگر دوباره متولد می‌شدم پزشکی را دنبال می‌کردم. اما خوشحالم که بچه‌هایم پزشک نشدند.

  • واقعاً؟ چرا؟

خیلی سخت است. اگر بخواهید واقعا و درست و حسابی خدمت پزشکی کنید، زندگی سنگینی خواهید داشت.

  • چه نیازی مدام شما را به سمت حوزه‌های بحرانی مثل ایدز و کووید- ۱۹ و... کشانده؟

اقتضای رشته‌ام بوده. من از نظر قانونی البته بازنشسته‌ام، ولی اعتقاد دارم تا جایی که توانم باشد، باید در این حوزه برای مردم کار کنم.

  • الگوی شما در پزشکی، چه‌کسی بوده؟

من از همان ابتدا پزشک شدن را دوست داشتم. دایی من پزشک بود و جزو نخستین جراحان متخصصی بود که از آمریکا تخصص‌اش را گرفته و به ایران بازگشته بود. الگوی بزرگ دیگرم نیز مرحوم دکتر یلدا بود که انسانیت را یادم داد. به همین دلیل رشته عفونی را انتخاب کردم که رشته‌ای جامع‌نگر بود و امکان بیشتری به من می‌داد تا به سلامت جامعه خدمت کنم.

  • و شیرین‌ترین خاطره‌تان در این چهل، پنجاه سالی که کار پزشکی کرده‌اید؟

زمانی که شروع به‌کار در زمینه ایدز کردیم، نه کسی اطلاع داشت و نه درمانی وجود داشت و بیماران را از دست می‌دادیم. بعدها که قابل درمان شد و حتی توانستیم امکان بچه‌دار شدن زوجین مبتلا را فراهم آوریم، الان که همراه بچه‌شان می‌آیند و سر می‌زنند، خیلی خاطره خوبی است. در حوزه‌هایی مثل آنفلوآنزا و کووید- ۱۹ و...، وقتی که بیماران درگیر با آن از حالت مراقبت ویژه خارج شده و نجات پیدا می‌کنند، آن حالت چشم‌های درخشانی که انگار با آن می‌خواهند بهترین تشکرهای دنیا را از ما بکنند، برایم خیلی خاطره‌انگیز است.

کد خبر 611430

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha