مشکل از اینجا آغاز شد که تعریف خوبی از آژانسهای مسافرتی صورت نگرفت و خود آژانسها هم حرفهای عمل نکردند.
البته این بحث دو جنبه دارد، یعنی باید تأثیر دولت در این قضیه را ببینیم و از سوی دیگر عملکرد خود آژانسها را نقد کنیم. این درحالی است که حتی اگر همین تعداد آژانس را در نظر بگیریم، خوراک خوبی برای این تعداد نمیتوانیم متصور باشیم.
اگر به بحث قبلی بازگردیم اشکال عملکردی آژانسها به این بخش بازمیگردد که در آژانسها این احساس بهوجود نیامد که آنها قرار است به «تور اپراتورهای بزرگ» یا برنامهنویسان و برنامهریزان گردشگری و مسافرت تبدیل شوند.
درواقع این نقش اصلی آژانس فراموش شده که آنها میتوانستند بهعنوان برنامهریزان و گردانندگان اصلی مسافرت، نقش بازی کنند.
در اینجا دولت و متولی بحث گردشگری نیز به این بحث دامن زد. این دامن زدن به تعریف نامناسب آژانسها در چند سال اخیر رنگ جدیتری بهخود گرفت، زیرا حمایت بیشتر متوجه کسانی بود که در حوزه زیرساختها و ساخت اماکن اقامتی سرمایهگذاری میکردند.
درواقع هنوز در این حوزه علم نرمافزاری مقبولیت نیافته بود درحالیکه اگر آژانسها میتوانستند برنامه خوبی را طراحی و به اجرا گذارند بهمراتب از ساخت یک مجتمع اقامتی مؤثرتر میبود.
اگر مجتمع اقامتی باشد ولی مسافر نباشد این سرمایه نیز بلاتکلیف میماند ولی وقتی مسافر باشد حضور آن مجتمع نیز معنا پیدا میکند.
درواقع در عرصه مسافرت و گردشگری این شرکتهای هلدینگ بزرگ و توراپراتورها هستند که نقش اصلی را بازی میکنند و کار جابهجایی مسافر در سطح کلان را به انجام میرسانند.
توراپراتورها حتی میتوانند بازار دنیا را تغییر دهند درحالیکه عملا در کشور ما از بازار کار گردشگری حذف شدهاند و اقامتگاهسازان، بها و ارج یافتهاند.
حال به این شرایط عملکرد غیرتخصصی برخی آژانسها را هم بیفزایید که یک آژانس بهجای آنکه روی یک نوع گردشگری یعنی تور داخلی یا تور خارجی یا تورهای خاص کار کند، روی همه آنها بهصورت عام و غیرتخصصی کار میکند و این برخلاف تعریف آژانسهای مسافرتی در دنیاست.
این عدمحرکت به سمت تخصصی شدن نیز ضربه بزرگی به پیکره برنامهسازی برای مسافرت در کشور ما وارد ساخته است که بهنظر میرسد پیش از هر بحثی باید در این زمینهها بحث و مشکل از این ناحیه مرتفع شود.