از طرف دیگر هم بعضیها باورهای عجیب و غریبی دربارهی این گروه اقلیت در جامعه دارند. حالا بهمناسبت این روز به سراغ سه نویسنده و تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان رفتهام و از آنها پرسیدهام چپدستبودن برایشان چه مسائلی ایجاد کرده و چه مزیتهایی داشته؛ بهخصوص در نوشتن. دوست داشتم بدانم به نظرشان راستدستها و چپدستها چه فرقی با هم دارند؟ این سه نویسندهی چپدست، سالهاست در حوزهی کودک و نوجوان فعالیت میکنند و نکتهای جالب دربارهی آنها در این گزارش وجود دارد؛ اینکه هرکدام از یک دهه هستند: «مجید راستی» متولد ۱۳۳۳، «شهرام شفیعی» متولد ۱۳۴۹ و «هدا حدادی» متولد ۱۳۵۵.
هدا حدادی
نویسندهی کتابهای «دلقک»، «کفشهای گیلاسی» و «نان بربری کوچولو» و تصویرگر کتابهای کودک و نوجوان
اولین مشکلی که داشتم در مدرسه بود؛ چون ما معمولاً سهنفری در یک نیمکت مینشستیم و اگر سمت راست نیمکت مینوشتم، آرنجم موقع نوشتن به بغلدستیام میخورد. همیشه باید سمت چپ نیمکت مینشستم و دست چپم بیرون از نیمکت قرار میگرفت. موقع کنکور و امتحان ثلث آخر، صندلی تکی میگذاشتند و برای ما چپدستها هیچ فکری نشده بود. کاملاً به سمت میز میچرخیدم و امتحانم را میدادم. مسئلهی بعدی موقع خوشنویسی، معمولاً سر قلم نی را جوری میتراشیدند که برای راستدستها بود و موقعی که میخواستم با آن بنویسم، خیلی به مشکل برمیخوردم. معلمهای دبستان اهمیتی به این موضوع ندادند تا اینکه در راهنمایی، معلمی داشتیم که قلم را به جهت مخالف تراشید و توانستم خوشنویسی انجام بدهم. مسئلهی بعدی این است که به رسم ادب، قاشق را باید با دست راست بگیریم و وقتی من با دست چپ میگرفتم، بهم تذکر میدادند. یکبار هم وقتی بزرگ شدم به مالزی سفر کردم. مردم این کشور عادت داشتند با دست غذا میخوردند و من هم برای احترام خواستم با دست غذا بخورم که دیدم همه چپچپ نگاه میکنند و ناراحت شدهاند. گفتند توهین بزرگی است که با دست چپ غذا میخوری! گفتم لطفاً برای من قاشق بیاورید، چون با این شرایط نمیتوانم غذا بخورم!
در بازیهای توپی با بچهها معمولاً از زاویهای بازی میکردم که با دست چپ، توپ را میزدم و بقیه کنترلکردن توپ برایشان سخت بود. فکر نمیکنم راستدستبودن با چپدستبودن فرق چندانی داشته باشند. ما اقلیت هستیم و آنها اکثریت و معمولاً حقوق اقلیت نادیده گرفته میشود؛ مثلاً جهتی که دکمهی لباسها دارند، برای راستدستها طراحی شده است. نهایتاً مجبور شدهام خودم را با قوانین اکثریت تطبیق بدهم. مثلاً برای استفاده از کیبورد از دستراستم استفاده میکنم و موس را هم با همین دست میگیرم. میگویند چپدستها باهوشترند، حتی اگر باهوش باشیم و این هوش فایده نداشته باشد، خب نباشیم!
مجید راستی
نویسندهی کتابهای «دماغ مترسک»، «این سر دنیا، آن سر دنیا» و «دخترک موفرفری»
چپ دستبودن یا راست دستبودن... فکر نمیکنم باهم فرقی داشته باشد. بهنظر من تنها فرق در این است که وقت دستدادن، دست چپ آدم چپدست میتواند استراحت کند!
برای چپدست ها حرف در میآورند که از نیمکرهی راست مغزشان بیشتر استفاده میکنند و راستدستها از نیمکرهی چپ مغزشان. فکر کنم همهی این حرفها بهانهای بوده برای نامگذاری یک روز برای چپدستها! بد هم نیست برای شادکردن آدمها دنبال بهانه باشیم. برای جمعی هم که کارشان نامگذاری روزهای سال هست، کار جور میشود.
برای چپدستها و دوستان راستدستشان، خوبی و خوشی آرزو میکنم. دلم میخواهد آدمها در کنار هم آنقدر شاد باشند که دست چپ و راستشان را نشناسند!
شهرام شفیعی
نویسندهی کتابهای «عشق خامهای»، «قصههای من و بچههام» و «فرودگاه بیشعورها»
هیچوقت چپدستبودن برایم مشکلی ایجاده نکرده. در بچگی هم کسی اصرار نکرد با دست راست بنویسم. اغلب ساعت مچیام را به دست راست میبندم، چون موقع نوشتن، کمی مزاحمت ایجاد میکند.
شایعاتی دربارهی اینکه چپدستها آدمهای خاصی هستند وجود دارد. اما من با وجود خاصیتهای بسیار، آدم خاصی نیستم! بههر حال این بهانهای بوده که گاهی دوستان مرا تشویق کنند و چهکسی از تشویق بدش میآید؟
چپدستی امری وراثتی است. مادربزرگ من چپدست بود و پسرم هم چپدست است. دربارهی تفاوتهای چپدستها و راستدستها تحقیق نکردهام، اما فکر میکنم این موضوع نمیتواند علامت چیز خاصی باشد. آدمها به هزار و یک دلیل با هم تفاوت دارند و دستهبندی آنها به این سادگیها نیست. به همین شکل، تفاوت آدمها به علت ماه تولدشان را هم قبول ندارم.
نظر شما