به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، اوایل هفته گذشته مرد کارخانه داری به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مفقود شدن دختر ۲۷ سالهاش خبر داد. این مرد به بازپرس شعبه چهارم گفت که دخترش از زمانی که برای تعمیر گوشی موبایل از خانه بیرون رفته مفقود شده و هیچکس از او خبر ندارد. او ادامه داد: دخترم صبح زود از خانه مان که در شمال تهران است بیرون رفت و گفت میرود تا گوشی موبایلش را تعمیر کند. منتظر بودیم که او به خانه برگردد، اما برنگشت و هرچه با گوشیاش تماس گرفتیم خاموش بود. میترسیم بلایی بر سرش آمده باشد.
بهدنبال این شکایت بازپرس جنایی به مأموران پلیس آگاهی دستور داد در اینباره تحقیق کنند. مأموران ابتدا همه جاهایی را که گمان میکردند ممکن است دختر جوان در آنجا باشد جستوجو کردند و با دوستان نزدیکش تماس گرفتند، اما نتوانستند هیچ ردی از او پیدا کنند. در این شرایط نخستین فرضیه، گروگانگیری بود. کارآگاهان احتمال دادند دختر جوان بهدلیل وضعیت مالی خوب پدرش ربوده شده تا از این طریق از خانواده اش اخاذی شود. اگر این فرضیه درست میبود باید گروگانگیران با خانواده دختر جوان تماس میگرفتند، اما هرچه منتظر ماندند خبری نشد.
تماس از طریق تلفن ناشناس
۴ روز از مفقود شدن دختر جوان میگذشت و در شرایطی که هنوز هیچ ردی از او بهدست نیامده و او دچار سرنوشت نامعلومی شده بود، یکی از دوستان دختر جوان نزد خانواده او رفت و اطلاعاتی را در اختیارشان قرار داد که سمت و سوی تازهای به ماجرا داد. او گفت: دوستم از مدتی پیش با پسری در اینستاگرام دوست شده بود. این پسر گفته بود که پزشک است و مدت ها در آلمان اقامت داشته و به تازگی به کشور برگشته است. او به دوستم گفته بود قصد ازدواج دارد و میخواهد بعد از آغاز زندگی مشترک با دختر مورد علاقهاش دوباره به آلمان برگردد و زندگیاش را در آنجا ادامه دهد. در این مدت هم روزبهروز رابطه آنها با یکدیگر صمیمیتر میشد و آنطور که شنیده بودم وعده داده بود که بهزودی به خواستگاریاش میآید.
این، همه ماجرا نبود و دوستِ دختر گمشده اطلاعات دیگری را نیز به خانواده او ارائه کرد. او ادامه داد: بعد از این که شنیدم دوستم گم شده، نگران شدم و دعا میکردم که زودتر پیدا شود تا این که از یک خط ناشناس در واتساپ یک پیام صوتی برایم فرستاده شد. وقتی پیام را باز کردم صدای دوستم را شنیدم. باورم نمیشد که او پیام داده است. بیشتر نگران شدم و با دقت پیام صوتی را گوش کردم. دوستم در این پیام گفته بود که پسر جوان به او دروغ گفته و هیچ کدام از حرف هایش درباره پزشک بودن و زندگی در آلمان صحت نداشته است. او که در این پیام صوتی خیلی با عجله صحبت میکرد، گفت که صبح روزی که به بهانه درست کردن گوشیاش از خانه بیرون رفته با پسر جوان قرار داشته و او با خوراندن نوشیدنی مسموم او را بیهوش کرده و به باغی در کرج منتقل کرده است. آنطور که او میگفت پسر جوان او را به گروگان گرفته و جانش در خطر است. دوستِ دختر ربوده شده همچنین گفت بعد از دریافت این پیام هرچه با خط ناشناس تماس گرفته و پیام داده به نتیجهای نرسیده است.
ردپای یک قاتل فراری
اطلاعاتی که دختر جوان از وضعیت دوستش ارائه داد تا حدودی ماجرا را برای کارآگاهان پلیس آگاهی روشن کرد. آنها با شناسایی پسر جوان به اطلاعاتی دست پیدا کردند که نشان میداد او فرد خطرناکی است. سوابقی که از او بهدست آمد حاکی از آن بود که او مدتی قبل در یک پرونده قتل در کرج دست داشته و به اتهام معاونت در قتل تحت تعقیب قرار دارد و فراری است. این اطلاعات همچنین نشان میداد که دختر جوان متوجه شده که همه حرف های خواستگارش دروغ و او یک متهم تحت تعقیب است و قصد داشته این ماجرا را برای پلیس بازگو کند و به همین دلیل ربوده شده است.
عملیات رهایی
با وجود به دست آمدن این اطلاعات اما هنوز معلوم نبود که پسر شرور دختر جوان را در کجا زندانی کرده و او در چه شرایطی به سر میبرد. حفظ جان دختر جوان برای پلیس مهمتر از همهچیز بود. به همین دلیل مأموران با احتیاط زیادی به تحقیقات خود ادامه دادند. با این که هیچ نشانی از مخفیگاه متهم وجود نداشت، اما با ادامه بررسیهای فنی پلیس، مأموران توانستند مخفیگاه متهم را در حوالی کرج شناسایی کنند. آنها این باغ را به محاصره درآوردند و درحالیکه پسر جوان فکرش را هم نمیکرد دست پلیس به او برسد در عملیاتی غافلگیرانه، او دستگیر و گروگان ۲۷ سالهاش آزاد شد.
براساس این گزارش دختر جوان که شبها و روزهای سختی را در اسارتگاه قاتل فراری گذرانده بود به خانوادهاش تحویل داده شد و هماکنون متهم در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات در اینباره ادامه دارد.
نظر شما