این جنگ علاوه بر اروپا، در بخشهای گستردهای از قاره آسیا و آفریقا تأثیرات مخرب عمدهای برجای گذاشت و کشورهای اسلامی، از جمله ایران را درگیر خود کرد.
علل اصلی جنگ جهانی دوم عبارت بود از اشتباهات عهدنامه ورسای (۷ مه ۱۹۱۹) که ظاهراً به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنین پیامدهای بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموکراسیهای غربی و مارکسیسم. عامل اخیر چنان مؤثر بود که نبرد میان کشورهای درگیر، به شکل بیسابقهای، عموم مردم را به قلمرو جنگ کشاند، به طوری که در پایان جنگ تعداد کشتهشدگان نظامی و غیرنظامی تقریباً با هم برابری میکرد.
این جنگ، که بین دو بلوک متحدین (آلمان و ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلیس و فرانسه و آمریکا و شوروی) درگرفت، به لحاظ گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی و طبیعی، بیهمتا بوده است.
وضع اسفبار زندگی مردم آلمان به دنبال شکست در جنگ جهانی اول و الزام دولت آلمان به پرداخت غرامت جنگی سنگین، ظهور آدولف هیتلر را که عامل اصلی شروع جنگ جهانی دوم بود، تسهیل کرد.
وی که شکست آلمان را نتیجه توطئه یهودیان و کمونیستها میدانست، نه تنها خواستار تجدیدنظر در عهدنامه ورسای شد، بلکه با طرح شعار پان ژرمنیسم و با اعلام برتری کامل نژاد ژرمن، حق گسترش قلمرو آلمان تا سرزمین ملتهای اسلاو در اروپای مرکزی و شرقی را مسلّم انگاشت و تبعیض نژادی را اساس جهانبینی خود قرار داد و به همین شکل در صدد گسترش نفوذ خود در دیگر نقاط جهان برآمد.
از سوی دیگر جامعه ملل، ایتالیا را به سبب اشغال اتیوپی در سال ۱۹۳۵، تحریم اقتصادی کرد و این امر به ایجاد محور رُم ـ برلین در سال ۱۹۳۶ انجامید.
پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریکا، حدود ۷۸ میلیون کیلومتر مربع از خاک کره زمین (بیش از نیمی از خشکیهای جهان) را در اختیار داشتند. در مقابل، سرزمینهای متعلق به آلمان، ایتالیا و ژاپن مجموعاً به حدود ۶/۲ میلیون کیلومتر مربع میرسید.
این تفاوتها بیانگر چرایی عزم کشورهای کامیاب (بریتانیا، روسیه، فرانسه و آمریکا) در حفظ مرزهای موجود و اجتناب آنها از جنگ و در عین حال دلیل تداوم ناخرسندی فزاینده آلمان، ایتالیا و ژاپن بود. این امر ۳ کشور اخیر را در طول ۲۰ سال ترک مخاصمه (۱۹۱۹ـ ۱۹۳۹)، به سوی توسعه ابزارهای جنگی کشاند و آنها را به گسترش سرزمینهایشان واداشت و ستیزهجوییهای آنها اسباب جنگ جهانی دوم را فراهم آورد.
اشغال پراگ، پایتخت لهستان، به دست ارتش آلمان برای متفقین تحملپذیر نبود. اتحاد جماهیر شوروی، که به قدرت مقاومت دولتهای غربی در برابر آلمان اطمینان نداشت، ترجیح داد به آلمان نزدیک شود. پیمان عدم تعرض آلمان و شوروی در ۲۳ اوت ۱۹۳۹، نگرانی هیتلر را از جنگ در دو جبهه زدود.
در اول سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و در ۳ سپتامبر انگلیس و فرانسه به رایش آلمان اعلام جنگ کردند. لهستان در کمتر از یک ماه از ارتشهای آلمان و شوروی شکست خورد و زمینه برای حمله به دیگر مناطق فراهم آمد.
در آغاز، آلمان و متحدانش در تمام جبهههای مغرب و مشرق اروپا و خاورمیانه و خاور دور به پیروزیهای گستردهایدست یافتند. از پاییز ۱۹۴۲، اوضاع تغییر کرد و اولین نشانههای شکست متحدین پدیدار شد.
اشغال سرزمینهای شوروی باعث اتحاد متفقین با این کشور شد و زمینه را برای تصرف سرزمینهای از دست رفته فراهم کرد. در اواخر نوامبر ۱۹۴۲، ارتش سرخ شوروی در جبهههای مشرق، ضدحمله گسترده خود را در حوضه ولگا در شمال و استالینگراد در جنوب آغاز کرد و تا ۲ فوریه ۱۹۴۳، کلیه قوای آلمان را سرکوب کرد.
ارتش سرخ شوروی، بهرغم مقاومتهای سرسختانه قوای آلمانی در سایر نقاط شوروی، به پیشروی ادامه داد و توانست همه سرزمینهای تصرف شده را پس بگیرد. بدین ترتیب در اوایل سال ۱۹۴۳، دولتهای محور، ابتکار عمل را در کلیه جبههها از دست داده بودند.
پساز گردهمایی سران انگلیس و آمریکا و شوروی در اجلاس تهران (۲۸ نوامبر ـ اول دسامبر ۱۹۴۳)، آمریکا و انگلیس مشغول تدارک حملهای شدند که بزرگترین عملیات نظامی جنگ جهانی دوم به شمار میرفت.
روسها نیز در بهار ۱۹۴۴، همزمان با حمله نیروهای مشترک آمریکا و انگلیس در شمال نورماندی، تهاجم بزرگ خود را در حوضه دنیپر آغاز کردند و از آنجا به رومانی و بلغارستان و سپس آلمان حملهور شدند.
در جبهه غرب، سپاه مشترک آمریکا و انگلیس پس از پس گرفتن پاریس در ۲۵ اوت، به سوی مرزهای آلمان پیشروی کرد و به این ترتیب، از فوریه ۱۹۴۵ از مشرق و مغرب به خاک آلمان هجوم بردند.
هیتلر که از قرارگاه زیرزمینی خود در برلینِ تحت محاصره، ناامیدانه به مقاومت ادامه میداد، وقتی خبر مرگ موسولینی را شنید، در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد و دولت جدید آلمان را دونیتس، فرمانده نیروی دریایی، در ایالت شلسویگ تشکیل داد و از متفقین تقاضای ترک مخاصمه کرد.
در ۸ مه، سند قطعی تسلیم بیقید و شرط آلمان در برلین امضا شد و براساس تصمیماتی که روزولت، استالین و چرچیل در اجلاس یالتا در فوریه ۱۹۴۵ گرفتند، این کشور به مناطق اشغالی تقسیم شد.
اما جنگ در خاور دور تا چند ماه دیگر ادامه داشت. ژاپن که هنوز اندونزی، هندوچین، بخش مهمی از خاک چین و تعداد زیادی از جزایر اقیانوس آرام را در اشغال داشت، با مقاومت سرسختانه خود، موجب ترس متفقین از ادامه جنگی طولانی شده بود.
از همینرو، آمریکا مسئولیت پرتاب ۲ بمب اتمی را بر شهرهای هیروشیما و ناگازاکی (به ترتیب در ۶ و ۹ اوت ۱۹۴۵)، پذیرفت و به این ترتیب سند تسلیم بیقید و شرط نیروهای مسلح ژاپن در ۲ سپتامبر همان سال بر عرشه رزمناو آمریکایی میسوری به امضا رسید و جنگ کاملاً خاتمه یافت.
شمار تلفات نظامی این جنگ بیش از ۲۳ میلیون تن و تلفات غیرنظامی آن بیش از ۲۶ میلیون تن بوده است. در مورد میزان خسارات مالی و هزینههایی که طرفین درگیر متحمل شدهاند نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. با این حال، این جنگ از لحاظ هزینه به جنگ چهار تریلیون دلاری و از لحاظ تلفات انسانی به جنگی با تلفات چهل میلیون تن نیز موسوم شده است.
جنگ جهانی دوم بر سراسر جهان و نیز جهان اسلام تأثیرات گستردهای داشت که برخی از آنها عبارتاند از:
- فروپاشی نظام چند قطبی و شکلگیری نظام دو قطبی شرق و غرب به رهبری شوروی و آمریکا،
- رنگ باختن نفوذ قدرتهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان در سیاستهای بینالمللی،
- شروع جنگ سرد به عنوان صحنه رقابت دو بلوک در قالب اتحادیهها و پیمانهای خاص،
- تحریک جنبشهای ضداستعماری و متعاقب آن استقلال مستعمرات و ایجاد چند کشور جدید.