دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۷
۰ نفر

سجاد نوروزی: در باب سیره آیت‌الله طالقانی «رحمه‌الله علیه» آنچه که بیشتر از هر مؤلفه دیگری عیان است، احاطه تام آن مرحوم به اصل مبنایی «تبشیر و انذار» در سیره نبوی و اندیشه اسلام بود.

بدین‌معنا که آن مرحوم به فراست و به نیکی دریافته بود که در پروسه نهادی‌کردن دین، دعوت به خدا و هشدار دادن نسبت‌به عدول از فرامین او، جزو اصولی محسوب می‌شوند که از حیث برقراری رابطه با جامعه اهمیت شایانی دارند. حضرت آیت‌الله طالقانی در سلسله‌درس‌های خود در تفسیر قرآن  همین وجه را نمایان کردند؛ یعنی تأکید ایشان همواره بر آیات تبشیری و انذاری بود و از دل همین تأکید می‌کوشیدند که «جهان‌بینی اسلامی» را معرفی کنند. البته در این میان تأکید آن مرحوم بیشتر بر روی آیات تبشیری بود و در تفسیرهای ایشان نوعاً «بشارت» مؤلفه‌ای بود که بیشتر از هر عنصر دیگری رخ می‌نمایاند.

«اندیشه سیاسی» ایشان نیز بر همین اساس سامان می‌یافت. در هنگام تطورات و تحولات سیاسی، این تبشیرهای آیت‌‌الله طالقانی بود که نوید روزی نو و نیکو را می‌‌داد و انذارهای او بود که راه را بر نفسانیت لجام‌گسیخته می‌بست. معروف بود که در ذیل عبای او «همه» جا دارند، اما این «همه» تنها درصورتی این قابلیت را کسب می‌کردند که «نفس» را کنار می‌نهادند. این امر هرچند بعضاً موقتاً حادث می‌شد، اما همین موقت‌بودن نیز نشانگر خصلت شگرف متد تبشیری او بود.

در عین حال در اندیشه سیاسی مرحوم طالقانی «اصل‌گرایی» و التزام به اصول نیز واضح و عیان بود. او در عین حال که ملجأ «همه» بود، از نظر صائب خود نیز دست‌برنمی‌داشت و با تحولات سیاسی، نظرش متحول نمی‌شد. فی‌المثل او که سمبل رحمت و نگاهی سامح  بود، در باب قضایای کردستان چنان مواضع رادیکالی گرفت که جمله دوستان و دشمنان به شگفت آمدند.

برای حضرت آیت‌الله طالقانی، مسئله «حق و تکلیف» چنان پرارج و اهمیت بود که همواره مخاطب خود را به آن ارجاع می‌داد. در این بین او در سامان دادن به ارجاعات ابتدا از «تکالیف عقیدتی» و «حقوق ذاتی» سخن به‌میان می‌آورد تا بتواند وجه عملی این دو امر مهم را به نیکی تئوریزه کند. «حق‌گرایی» آیت‌الله طالقانی ابتناء بر مبادی فلسفی‌ای داشت که استحکام آن خلل‌ناپذیری مواضع اجتماعی- سیاسی را به ارمغان می‌آورد. «حق، در نظر او امری بود که باید از ذاتیات سرچشمه می‌گرفت نه عرضیات مستحدثه و این ذاتیات نیز اولا و بالذات باید منبعث از وجوه متونی دین می‌بود تا صبغه لایتغیربودنی را کسب کند که در حوادث روزمره خلل نیابد.

در باب «تکلیف» نیز آیت‌الله طالقانی ابتدا مبانی تئوریک تکلیف را منقح می‌کرد تا بر آن پایه رابطه فرد و خدا استحکام یابد و سپس به طرح تکالیف عملی‌ای که میان فرد و جامعه موضوعیت می‌یافت می‌پرداخت. بدین‌سان تکلیف درنظر او، نه فقط یک «قرارداد اجتماعی» که پیمانی الهی بود. این شکل پرداختن به مبانی اندیشه اسلامی در واقع چنان بنایی را استوار می‌کرد که تندبادهای ماتریالیستی توان متزلزل کردن آن را نمی‌یافتند. این تحکیم نظری مبانی تکلیف‌گرایی در اندیشه آیت‌الله طالقانی باعث شد که «حق مدنی» نیز در نظر او جایگاهی بی‌بدیل کسب کند.

هنگامی که او به اکمال، مبانی هستی‌شناختی تکلیف‌گرایی را تبیین می‌کرد، بستری مناسب جهت اعاده و برقراری حقوق مدنی فراهم می‌شد؛ چه در یک جامعه اسلامی تا تکلیف مبنایی استوار نیابد، امری برای حراست از «حق» پدید نخواهد آمد. برای آیت‌الله طالقانی، انسان به مصداق «لقد کرمنا بنی‌آدم» شایسته احترام بود. در نظر طالقانی حتی انسانی که از راه فلاح و صلاح هم منحرف شده، باید براساس موازین اسلامی، به طریقت نیکو رهنمون شود، چرا که «حق» او چنین ایجاب می‌کند و «تکلیف» ما نیز بر این امر دلالت دارد. به هر روی سیره آیت‌الله فقید طالقانی- که به نیکی توسط امام(ره)، ابوذر زمان نامیده شد- امروز هم می‌تواند برای ما مسیری اولی باشد؛ چه ابوذر نیز معلم تبشیر و انذار بود.

کد خبر 62781

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز