در مرحله نخست او گفت که مسکو اصول بنیادی قوانین بینالملل را رعایت میکند. در همین حال او اشاره کرد که وقایع اخیر کوزوو و آبخازیا و اوستیای جنوبی تضادهای قوانین بینالملل را نشان میدهد که به کشورهای قدرتمند بهانه هر اقدامی علیه ضعیفترها را میدهد.
بیانیه سال 1970 اصول قوانین بینالملل شامل 2 ماده انحصاری درباره حق کشورهاست. یکی از آنها حق کشورها برای تعیین سرنوشت خود است و دیگری حفظ حریم مرزهاست. طبیعی است که طرفهای درگیری در سراسر جهان معمولا اصولی را انتخاب میکنند که بیشتر به سودشان است. بدیهی است که اختلاف تعبیر در قوانین بینالملل نباید برای توجیه ایجاد شکاف در یک کشور بهدلیل منافع سیاسی دیگران استفاده شود. این همان چیزی است که در کوزوو استفاده شد. این اختلاف تعبیر همچنین نباید برای حفظ تمامیت ارضی یک کشور در شرایطی استفاده شود که این کشور علیه بخشی از جمعیت و مردم خود مرتکب جنایت میشود. نمونه این موضوع در گرجستان روی داد. این موارد از قوانین بینالملل تنها بهانهای است برای تامین منافع سیاسی و اقتصادی یک کشور.
در دنیای مدرن امروز، یک کشور نمیتواند بدون برقراری ارتباط با دیگر اعضا و اجزای قوانین بینالملل و وارد شدن در نهادهای بینالمللی، زندگی عادی داشته باشد. در همین حال سرزنش کشورها در تهاجم تحریک نشده بسیار آسانتر از تهاجم تحریک شده است.
از سوی دیگر اگر چه از قوانین بینالملل همچنان برای سرپوش گذاشتن بر خواست و اقدام دولتهای زیادهطلب استفاده میشود، اما همچنان این قوانین نقش مهمی در کنترل اقدامات غولهای ژئوپلیتیک دنیا و بیش از همه آمریکا دارد. واشنگتن در چندین مورد این قوانین را نادیده گرفته و هر بار به اعتبار خود در این زمینه آسیب زدهاست. در ماجرای کوزوو، قوانین بینالمللی نقش مثبت خود را ایفا نکرد زیرا میان حق کشورها برای تعیین سرنوشت خود از یک سو و تمامیت ارضی کشورها از سوی دیگر نوعی تضاد وجود داشت.
ناتو با جدا کردن کوزوو از صربستان، مجموعهای از اصول قوانین بینالملل را نقض کرد. ناتو حق وارد کردن نیروهایش به یوگسلاوی سابق و جداکردن کوزوو را نداشت. آمریکا و متحدانش بر حق تصمیمگیری درباره سرنوشت برای ملتها تاکید دارند. آنها ادعا میکنند که کوزوو یک مورد خاص است که مثلا با موضوع ولز در انگلیس فرق دارد.
اما قوانین بینالمللی عمومیت دارد و موارد خاص در آن بسیار نادر و استثناست. اما قوانین بینالمللی یک خاصیت دیگر دارد و آن واکنشی بودن آن است. قوانین، بسته به اتفاقاتی که روی میدهد واکنش دارد و تغییر میکند. اگر واقعه چرنوبیل روی نمیداد، قانونی جدی هم برای حفاظت از فعالیتها و تاسیسات هستهای تدوین نمیشد. منافع حیاتی کشورها ایجاب میکند که آنها هنجارهای مختلفی از قوانین بینالمللی را اتخاذ کنند.
به رسمیت شناختن استقلال آبخازیا و اوستیا نتیجه طبیعی استقلال کوزوو بود. روسیه پیش از این هم هشدار دادهبود که کوزوو نمیتواند یک استثنا باشد و پیامد بهدنبال خواهد داشت.
تضاد و اختلاف تعبیر در قوانین بینالملل مانع از آن میشود که این قوانین قادر به حل مشکلاتی مانند کوزوو، اوستیای جنوبی یا آبخازیا باشد.
نووستی- 2 سپتامبر 2008