که در دنیای خاطرههایی چون دوران دفاع مقدس جمهوری اسلامی ایران ماندگار میشود.
خاطره از جانگذشتگان که راهی میشدند با نگاهی که میگفت این شاید فصل آخر دیدار باشد. خاطره مادرانی که کولهبار سفر میبستند تا پسران را برای دفاع از کیان وطن راهی کنند. چون دوران دفاع مقدس بود. دفاع از همه چیزهایی که به یک ملت هویت میدهد. درها باز میشد تا مدافعان پدیدار شوند. کوچهها به بدرقه دلاورانی میایستادند که راهی سفر بیبازگشت بودند. دوران صبوری و مقاومت پدران، مادران و همسران بود که بار زندگی را بر دوش میکشیدند تا خیالشان باری بر دوش مدافعان نباشد. دوران شجاعدلانی بود که تنها به ارزش باورها تکیه میکردند تا حماسههایی جاودانه بسازند.
میدانهای مین دلاورانی را دیدهاند که اگر لازم میشد برای پاکسازی یک میدان مین در مسیر آزادی بخشی از خاک وطن، روی خاک پر از مین میغلتیدند. دلاورانی که اگر لازم بود روی سیمهای خاردار میخوابیدند تا پلی باشند برای عبور یاران. دوران مردانِ مردی بود که هر لحظه آماده جانبازی بودند. دوران شجاعتها و قهرمانیهای واقعی جانهایی بود که بیهیچ ادعایی در جبههها، یا در میدانهای کار و تلاش پشت جبههها، برای دفاع از دین و وطن، جان خود بر کف اخلاص می نهادند.
آرامش و استقلال امروز ما یادگار آنهایی است که جان برکف نهادند و در خانه نماندند. آنهایی که در میان معرکه خون و آتش، در میان رگبار گلولهها و زیر بارش آتش خمپاره، به خود فکر نکردند تا برای همه ما بجنگند؛ برای همه نسلهای ایرانی که در راهند. این روزها یادآور خاطره نگهبانان خاک و عقیده است.