چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۴
۰ نفر

ترجمه - کیکاووس زیاری: «معجزه در سن آنا» تازه‌ترین فیلم اسپایک‌لی، یک درام جنگی درباره حوادث و اتفاقات دوران جنگ جهانی دوم است.

این اثر حماسی وقایع‌نگاری سرنوشت چهار سرباز رنگین پوست عضو ارتش آمریکاست که در یکی از گردان‌های ویژه نظامی خدمت می‌کردند. محل ماموریت این گردان شهر توسکانی ایتالیا در قاره اروپا بود. آنهاهمراه گردان خود، در پشت خطوط دشمن در دام افتادند.

این سربازان سیاهپوست که از گردان خود جدا افتادند با چند نفر از اهالی بومی آشنا و همراه می‌شوند و یکی از آنها برای نجات جان یک پسر بچه ایتالیایی، جان خود را به خطر می‌اندازد. فیلمنامه فیلم را جیمز مک براید براساس قصه کتاب پرخواننده و معروف خودش به همین نام نوشته است. تهیه‌کنندگان ایتالیایی نیز در تولید فیلم مشارکت داشته‌اند، زیرا کل قصه در توسکانی رخ می‌دهد. بخش مهمی از عوامل تولید فیلم (صحنه و پشت صحنه)  هم هنرمندان ایتالیایی هستند. با این وجود نمی‌توان «معجزه در سن آنا» را فیلمی کاملا ایتالیایی دانست.

  • هدف خاصی داشتید که به سراغ یک فیلم جنگی رفتید؟

خیر، قصه مک براید را دوست داشتم و دلم می‌خواست آن را بسازم. مهمترین نکته این بود که می‌خواستم مشارکت سیاهپوستان را در اتفاقات جنگ و جان فشانی‌هایشان  به تصویر بکشم. قصه فیلم درامی درباره جنگ جهانی دوم و مثل یک اتفاق مرموز، خشن و بی‌رحم است که با حوادث واقعی تاریخی سر و کار دارد. با این فیلم می‌خواستم واقعیت‌های جنگ را به نمایش بگذارم. اما در عین حال، این قصه شاعرانه هم هست که در خودش رمزوراز، عشق و احساسات را دارد.

  • با مک براید صحبت زیادی بر سر این قصه کردید؟

او قصه‌ها و خاطرات دوران کودکی‌اش را در این قصه تصویر کرده است. البته قبل از نگارش کتاب ، تحقیق زیادی در این باره کرد و برای نوشتن فیلمنامه هم زحمت زیادی کشید تا قصه، زبانی سینمایی پیدا کند. قصه‌ای که در پشت «معجزه در سن آنا» وجود دارد، ریشه‌اش در شهر برومکین است. عموی مک براید کمک زیادی به او در کار نوشتن قصه کرد. او در دوران جنگ در نبردهایی که در ایتالیای رخ داد حضور داشت. آن زمان که مک براید نوجوان بود این قصه‌ها را به عنوان خاطراتی شیرین شنید و سال‌ها طول کشید تا اهمیت و ارزش تاریخی آنها را درک کرده و تشخیص دهد.

  • یعنی اصل قصه متعلق به کس دیگری است؟!

بله، مک براید تعریف می‌کرد که عمویش می‌گفت ایتالیایی‌ها مردم مهربان و بزرگی هستند. او قصه‌های جنگ را برای مک براید نوجوان و دیگران تعریف می‌کرد و مک براید همیشه هم مشتاق شنیدن این قصه‌ها نبود. سال‌ها پس از مرگ عمو هنری بود که مک براید به مغزش فشار آورد تا آن قصه‌ها و خاطرات را دوباره به یاد بیاورد. عمو هنری گفته بود ایتالیایی‌ها
بخصوص سربازان سیاهپوست را دوست داشتند و این نکته‌ای بود که مورد توجه من و مک براید قرار گرفته بود. مک براید تحقیق مفصلی کرد تا بتواند کشف کند یک گردان سیاهپوست آن روزها در ایتالیا خدمت می‌کرد.

  • به این ترتیب خط اصلی قصه واقعی است؟

بله، این یک گردان 15هزار نفره بود که سربازان آمریکایی و آفریقایی تبار در آن خدمت می‌کردند. آنها از آگوست 1944تا نوامبر 1945 در ایتالیا بودند. نام مستعار آنها «سربازان بوفالو» بود و همه این چیزها در فیلم آمده است.

  • کتاب مک براید را چه زمانی خواندید؟

در همان بدو  انتشار. در سال 2003 قبل از انتشار کتاب، مطالب زیادی درباره‌اش گفته و نوشته شد و من خیلی سریع یکی از هواداران آن شدم. با جیمز(مک براید) تماس تلفنی گرفتم و به او گفتم که خیلی دوست دارم فیلمی سینمایی از قصه کتابش بسازم. مثل یک دانشجوی رشته تاریخ، مطالعه کتاب‌های مربوط به زمان جنگ جهانی دوم را شروع کردم. خیلی دلم می‌خواست تمام مطالبی را که درباره این گردان نوشته شده بود بخوانم و اطلاعاتم را درباره‌اش کامل کنم.

  • با بازماندگان احتمالی آن گردان هم ملاقات کردید؟

جیمز مرا به چند تایی از بازماندگان گردان معرفی کرد و با آنها از نزدیک آشنا شدم. خودش زمان نوشتن کتاب پس از مدتی گشت و گذار، آنها را پیدا کرده بود. وی برای نوشتن قصه کتاب ساعت‌ها با آنها مصاحبه کرده بود و خاطرات و گفته‌های آنان، بخش مهمی از قصه و اطلاعات کتاب را تشکیل می‌دهند. این سربازان کهنه‌‌کار با من درباره چیزهایی صحبت کردند  و گفتند ما چیزهایی را دیده‌ایم که شما نمی‌خواهید کس دیگری آنها را ببیند. شنیدن ویرانی‌ها و وحشت مربوط به جنگ از زبان آنها شگفت‌آور بود. خیلی زود متوجه شدم آنها هنوز درباره آن روزها فکر می‌کنند و شب‌ها خواب آن را می‌بینند.

  • چرا فیلمنامه را خودتان ننوشتید؟

احساس می‌کردم خود جیمز بهترین گزینه برای نوشتن فیلمنامه است و می‌تواند حق مطلب را در مورد قصه‌اش ادا کند. به جز او، نمی‌شد تصور کرد کس دیگری این کار را بکند. فکر می‌کنم او کار خیلی بزرگی انجام داده و فیلمنامه‌اش محشر است. البته یک نکته را نباید فراموش کرد که او موضوع خیلی خوب و بزرگی هم برای اقتباس داشت؛  نوولی که خودش نوشته بود!

  • هنگام فیلمبرداری از خاطرات و گفته‌های مک براید هم استفاده کردید؟

مجبور بودم که این کار را بکنم. قصه و حال و هوای فیلم شدیدا نیازمند این مسئله بود. جیمز می‌گفت سال‌ها طول کشید تا توانست بخش‌های مختلف قصه را در کنار هم جمع کند. خب می‌دانید، چنین قصه‌ای خودش،  خودش را تعریف نمی‌کند و باید با کمک چیزهای دیگری همراه باشد. وقتی قصه کتاب را می‌خوانید خیلی زود متوجه می‌شوید که به زبانی جنگی تعریف نشده و نمی‌توان آن را قصه‌ای جنگی قلمداد کرد. نحوه نگارش قصه به زبانی انسانی است و اگرچه موقعیتی جنگی را به تصویر می‌کشد،‌ولی درباره آدم‌هایی است که در رابطه با فشارهای عصبی غیر عادی از خودشان واکنش‌های متفاوتی بروز می‌دهند. آنها می‌خواهند انسانیت خود را در چنین شرایط سختی حفظ کنند.

اما این همه قصه و ماجرا نیست. با جلو رفتن قصه فیلم می‌بینیم حال و هوای آن همچنین درباره دوستی و رفاقت و شناختن یکدیگر و کمک به هم نوع هم هست. شما در وضعیتی فوق‌العاده، آدم‌هایی متفاوت را می‌بینید که با یکدیگر رودررو می‌شوند؛ سیاه و سفید، پیر و جوان، ایتالیایی و غیرایتالیایی و حتی آلمانی‌ها آنچه تمام اینها را در کنار هم قرار می‌دهد، جنگ وحشتناکی است که دامنه‌اش به همه جا گسترده شده است.

  • برای به تصویر کشیدن این حال و هوای خاص مشکلی هم داشتید؟

همه امیدم این بود که تمام این مسائل را به شکلی درست  جلوی دوربین بکشانم. برای انجام چنین کاری شما حقیقتا نیازمند آن هستید که با آن دنیا آشنا باشید. جیمز آن فضا و دوران را خیلی خوب و دقیق در قصه‌اش به تصویر کشیده است. همین هم کار مرا راحت‌تر می‌کرد. جیمز با آن دوران آشنایی خوبی داشت. وی شش ماه به ایتالیا نقل مکان کرد و با یک دوجین از پارتیزان‌های ایتالیایی و حتی فاشیست‌ها مصاحبه کرد. من هم گفت‌وگوهای زیادی با سربازان رنگین پوست کردم. چند تای آنها در همان دوران کار فیلمبرداری مردند. می‌توانم بگویم بیش از 20 کتاب جنگی آن دوران را خواندم. زبان ایتالیایی را فرا گرفتم و حتی به یک کالج نظامی هم سر زدم. 

  • می‌توان گفت قصه فیلم کاملا واقعی است؟

خیر، قصه فیلم خیالی است ولی بهره زیادی از واقعیات گرفته است. شروع فیلم طوری است که احساس می‌کنید مرد بی‌گناهی در اداره پست به قتل رسیده است. در ادامه، قصه فیلم تلاش می‌کند توضیح دهد چرا این اتفاق رخ داده و قضیه از چه قرار است. چنین چیزی اصلا در واقعیت رخ نداده است. ولی وقتی وارد دوران جنگ و ایتالیای آن دوران می‌شویم، بسیاری از اتفاقات برگرفته از ماجراهای حقیقی هستند.

این بخش قصه که یک خبرنگار به دنبال کشف یک عتیقه بسیار با ارزش از آپارتمان مقتول است، غیر واقعی است، آن را برای جذاب‌تر شدن قصه فیلم به آن اضافه کرده‌ایم. این عتیقه کمک می‌کند تا به دوران جنگ برگردیم و سربازان رنگین پوست فراموش شده آن زمان را دوباره کشف کنیم.

  • قبل از ساخت فیلم، بحث‌ها و جنجال‌هایی پیرامون آن به وجود آمد. در این باره هم صحبت می‌کنید؟

هیچ وقت اهل جنجال نبوده‌ام ولی وقتی کاری واقع‌گرا انجام می‌دهید، باید منتظر این جور سروصداها هم باشید. زمانی که متوجه شدم سیاهان نقش مهمی در چندین نبرد دوران جنگ جهانی دوم داشته‌اند، تصمیم گرفتم فیلمی بسازم که این مشارکت را به شکلی عادلانه به نمایش بگذارد. گفت‌وگو‌هایی هم که در این رابطه کردم در توجیه همین مسئله بود. این درست نیست که نقش سربازان رنگین پوست را در دوران جنگ کمرنگ کنیم، ولی با این اتهام روبه‌رو شدم که دارم در این باره اغراق می‌کنم. اگر در این رابطه سکوت کنیم کار درستی کرده‌ایم و اگر حرف بزنیم داریم اغراق می‌کنیم؟ به نظرم این یک جور نژادپرستی پنهان و اعلام نشده  علیه رنگین پوستان است.

emanulevy.com

کد خبر 63616

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز