اگر کارخانهای تعطیل میشود چندین کارخانه دیگر تاسیس میشود و آمار و ارقام همگی دلالت دارند که تولید دچار بحران نیست و هر کس خود در بحران بهسر میبرد اینگونه تصور میکند که صنعت کشور در بحران است؛ حال اینکه چنین نیست.
اظهارات وزیر محترم، آب پاکی را به روی دست کلیه صنعتگران حاضر ریخت و معلومشان ساخت که حداقل در این دوره از وزارت نباید هیچ تغییر و تحولی را در صنعت انتظار داشت.
در پایان وزیر محترم چندین عکس یادگاری با شرکتکنندگان گرفت و در مصاحبه با خبرنگاران حاضر با حضور صنعتگران و در جمع آنان همگی را به کار و تلاش بیشتر دعوت نمود و رفت، در حالی که اصلیترین سؤال جلسه بدون پاسخ ماند که آیا بحران در صنعت کشور وجود دارد یا خیر!
به نظر نگارنده، این بحران نه تنها وجود دارد، بلکه بسیار فراگیر هم هست و چنانچه تدبیری عاجل برای حل آن اتخاذ نشود هزینههای اصلاحات بعدی بسیار گرانتر و سختتر خواهد بود.
برای دیدن و حسکردن اینکه بحران در کجاست، کافی است سری به یکی از شهرکهای صنعتی اطراف تهران یا اطراف هر یک از شهرهای بزرگ کشور بزنیم.
برای مطالعه موردی بهتر است وزیر صنایع به وضع شهرک صنعتی شمس آباد واقع در حسن آباد فشافویه نگاهی بیندازد. از حدود 2 هزار مجوز فعالیت صنعتی صادر شده تنها حدود 700کارخانه مورد بهرهبرداری قرار گرفته و از این تعداد در سال گذشته حدود 600 مورد دچار بحران شده و به تعطیلی موقت یا تعدیل نیرو روی آوردهاند.
تعداد کارخانههایی که مدیران آنها در مجامع عمومی هیات امنا برای مدیریت شهرک خودشان شرکت میکنند از 20 شرکت تجاوز نمیکند.
انبوه کارگران بیکار شده و جویای کار در ابتدای شهرک و درون شهرک، فراوان مشهود است. دیگر از حرکت کامیونهای حامل بار که در صف خروج بودند خبری نیست.
هنوز هم مشکل آب، برق، تلفن و گاز و سرویسهای حمل ونقل عمومی به قوت خود باقی است. کارخانههای مستقر در این شرکت حتی قادر نیستند هزینه نگهداری سالیانه و بودجه مصوب هیات امنا را پرداخت کنند.
حجم پول جاری و سپرده موجود در بانکهای شهرک قابل مقایسه به هیچ شعبهای در تهران نیست. آیا اینگونه است کارخانهداری؟ اگر این وضع بحران نامیده نمیشود پس آن را چه باید نامید؟!
اما در مورد فراگیر بودن بحران، باید توجه داشت که در سالهای قبل مخصوصا دوره سازندگی تاسیس واحدهای مختلف تولیدی در سراسر ایران، در حاشیه شهرهای بزرگ و در مناطق کمجمعیت در قالب ایجاد شهرکهای صنعتی شدت یافت به طوری که اکنون کمتر شهری را میتوان یافت که منطقه صنعتی نداشته باشد.
طبیعی است وقتی که این تعداد واحد صنعتی شروع به تولید مینمایند، نیاز به بازار فروش دارند. برای مثال 500 واحد تولید موتورسیکلت و 400 واحد تولید لوازم خانگی برای بازاری به وسعت ایران 70 میلیونی که شرکتهای بزرگ خارجی و فراملیتی نیز در آن حضور مقتدرانه دارند؛
مخصوصا زمانی که سازوکار صادرات نیز مهیا نیست، بسیار زیاد است. چنین وضعی در هر کشوری که باشد بحران به وجود میآورد و نادیده انگاشتن آن به هیچ وجه از اهمیت آن نمیکاهد و بالاخره روزی باعث تغییر در سیاستهای حاکم بر صنعت خواهد شد.
بهتر است قبل از آنکه دامنه این بحران به محیطهای دیگر سرایت کند آن را مهار نموده و با تغییر سیاستهای اقتصادی فعلی و قبول بعضی اشتباهات به اصلاح مسیر بیندیشیم.
*عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران