ماشین مدل بالایش را کنار بزرگراه نگه می‌دارد و از جوانکی که در حال دود کردن اسپند برای سرنشینان خودروهاست، می‌پرسد: «کجا حیوان می‌فروشند.

اسرار جنگل هورا

همشهری آنلاین _ مریم قاسمی: «لبخندی می‌زند و ادامه می‌دهد: «فرقی نمی‌کند پرنده، درنده و خزنده؟» جوانک می‌فهمد که او دنبال چیست. کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «منظورت جنگل هوراست. درست آمدی، آن قسمت جنگلکاری شده کنار گاردریل را می‌بینی که پر از درخت کاج است. آنجا هر جک و جونوری که بخواهی پیدا می‌کنی، راستی قبل رفتن انعام ما را فراموش نکنی‌ها!» راننده جوان از داخل کیفش برای او ۲ اسکناس سبز تانخورده بیرون می‌آورد و بعد در میان دود اسپند ناپدید می‌شود.  

از فاصله دور و میان کاج‌ها چیز زیادی دیده نمی‌شود. فقط سایه آدم‌هاست که این طرف و آن طرف می‌روند و صدای پارس سگ‌های نگهبان که با قلاده و زنجیر پای درختان بسته شده‌اند تا مشتری‌ها را به این حراجی بکشانند. دلم را به دریا می‌زنم و با پرش از روی گاردریل به سمت جنگل می‌روم، چون شنیده‌ام که آخر هفته‌ها اتفاقات عجیب و غریبی در هورا می‌افتد.
در این جنگل هرکسی برای کسب و کار خودش با تکه‌های سنگ مرزی تعیین کرده و کسی نمی‌تواند بدون اجازه به این محوطه سنگ‌چین شده قدم بگذارد. دم‌دمای ظهر است و خورشید به وسط آسمان رسیده نرسیده، خودروهای مدل بالا یکی یکی کنار بزرگراه پارک می‌کنند و سرنشینان آن مسیر جاده خاکی را گرفته و وارد جنگل می‌شوند.

  •  ... چرا در قفس هیچ‌کس کرکس نیست؟

کنار یکی از درختان کاج سگ‌های «مینیاتوری» و به قول فروشنده، «فنجانی» داخل قفسه‌های آهنی روی هم می‌لولند و جست وخیز می‌کنند. بانویی جوان از راه می‌رسد که با یک دست عینک دودی‌ و با دست دیگرش قلاده سگی را گرفته که «کوپر» صدایش می‌زند. بی‌مقدمه می‌رود سر اصل مطلب: «آقا دنبال یک جفت کرکس قشنگ برای باغ ویلایم هستم. قیمتش هم برایم مهم نیست، اما خیلی زود لازم دارم، چون می‌خواهم چند روز دیگر دوستانم را مهمان کنم و می‌خواهم چیزی کم و کسر نباشد.»

فروشنده باتجربه هم با دیدن خانم شیک‌پوش به فکر اینکه چطور بتواند پول بیشتری از این معامله اول وقت به دست بیاورد، می‌گوید: «خوب جایی آمدید. کرکس داریم، خوبش را هم داریم. ۵۰ میلیون برای پیش پرداخت به حسابم واریز کنید تا سفارش‌تان را آماده کنم. خیال‌تان هم از هر نظر راحت باشد کرکس‌های ما آموزش دیده‌اند و حرف شما را می‌فهمند. حتی این نوع کرکس‌ها می‌توانند بعد از مدتی مثل طوطی حرف بزنند و سرگرم‌تان کنند.» بانوی جوان پول را واریز می‌کند و رسیدش را می‌گیرد. از او می‌پرسم: چرا کرکس؟ همنشینی با بلبل و قناری زیباتر نیست؟ که می‌گوید: «زمانه عوض شده. دیگر کسی با دیدن مرغ عشق و قناری ذوق نمی‌کند، اما با دیدن کرکس‌ها در گوشه باغ ویلا همه هیجان زده می‌شوند، از طرفی ما هم از زباله‌های خانگی و ته مانده غذاها خلاص می‌شویم.»

اسرار جنگل هـورا | گشتی چندساعته در بازاری متفاوت

  •   «سلطان توله شیر» روح است یا آدم؟

هرچه عقربه‌های ساعت جلوتر می‌رود آن روی بازار حیوان‌فروشی خودش را بیشتر نشان می‌دهد؛ انگار فروش سگ در این محل پوششی است برای انجام خیلی از کارها. یکی از فروشنده‌ها زیر سایه درختی نشسته و قفسی از خوکچه‌های هندی کنارش گذاشته و با دقت آدم‌هایی را که در حال پرسه زدن هستند زیر نظر دارد. روی صورت و پیشانی‌اش چند جای زخم دارد. با احتیاط نزدیک می‌شوم: «آقا این حیوان چیه؟ خرگوشه؟» با دست راستش یکی را از قفس بیرون می‌آورد: «این خوکچه هندی است که با شما ارزان حساب می‌کنم. جای دیگر این حیوان را ۸۰۰ هزار تومان می‌دهند، اما من به شما ۴۰۰ هزار تومان زیر قیمت می‌فروشم، چون خودم پرورشش داده‌ام.» کمی که صحبت‌مان گرم می‌شود سراغ فروشنده توله‌شیرها را از او می‌گیرم. کلی آسمان و ریسمان می‌بافد تا جوابم را ندهد.

در این زمان آقایی که حرف‌های ما را شنیده، کنارم می‌آید و همه رشته‌های مرد فروشنده را پنبه می‌کند: «راستش را بخواهی توله شیر هم پیدا می‌شود، اما باید اعتماد سلطان را به دست‌آوری. یک شماره حساب می‌دهم که الان باید ۲۰ میلیون بریزی به این حساب و بقیه‌اش بماند زمان تحویل توله شیر. این خرید با تخفیف برای شما ۱۵۰ میلیون تومان آب می‌خورد.» با اصرار از او می‌خواهم که با خود سلطان معامله کنم شاید بتوانم تخفیف بیشتری بگیرم، اما مرد غریبه با عصبانیت می‌گوید: «اگر توله شیر می‌خواهی با سلطان چه کار داری؟ ما خودمان که سال‌هاست با او کار می‌کنیم و چهره‌اش را ندیده‌ایم. سلطان مثل روح این طرف و آن طرف می‌رود و هیچ رد و نشانی از خودش نمی‌گذارد. برای همین است که هیچ وقت‌گیر نیفتاده، او هر روز ۱۰ بار سیمکارت گوشی‌اش را عوض می‌کند و قبلی‌ها را دور می‌ریزد.»

اسرار جنگل هـورا | گشتی چندساعته در بازاری متفاوت

  •  رد کردن سگ‌های دزدی در سه سوت!

مسیرم را به نقطه‌ای دیگر از محوطه جنگلکاری شده هورا تغییر می‌دهم؛ جایی که چند جوان دور یک موتورسیکلت جمع شده و انگار چیزی را آن وسط برای فروش گذاشته‌اند. نزدیک می‌شوم. حیوان زبان‌بسته را می‌بینم. از آن دست سگ‌های سفید و پشمالوست که با قلاده و طنابی بلند به فرمان موتورسیکلت بسته‌ شده است. در میان آن هیاهو و شلوغی، صدایش گم شده است. فروشنده سگ خانگی وقتی حرف می‌زند در صدایش لرزشی پنهان است. چهره آفتاب سوخته دارد و قامتی سست و بی‌رمق که فکر می‌کنی هر لحظه ممکن است کف زمین دراز شود: «من بدهی دارم و به همین دلیل می‌خواهم سگم را ۴ میلیون تومان بفروشم.»

بانوی جوانی هراسان و ناراحت از جوان سؤال‌هایی می‌پرسد که بی‌جواب می‌ماند: «نژاد این سگ چیه؟ چند سالشه؟ شناسنامه دارد یا نه؟ چه غذایی می‌خورد؟» از او پرسیدم که چرا این‌قدر نگران و ناراحت است و اینجا دنبال چیست، می‌گوید: «چند روز پیش وقتی با «جسی» سگم، درخیابان راه می‌رفتم ناگهان موتوری به من نزدیک شد و کسی که ترک موتور نشسته بود در یک لحظه سگ بیچاره‌ام را از روی زمین قاپید و از محل فرار کردند.» آقاجبار از ساکنان محله شماره ۲ در حالی که کلاه شاپویش را روی سرش جابه‌جا می‌کند، می‌گوید: «سگ‌دزدی در تهران زیاد شده و بیشتر گمشده‌ها در چنین محل‌هایی سه سوته به فروش می‌رسند. سگ‌های فانتزی و خانگی را، که بیش از ۳۰ ‌ـ ۴۰ میلیون تومان قیمت دارند، اینجا با ۳ ‌ـ ۴ میلیون آب می‌کنند. افرادی هم هستند که با گرفتن ۲۰۰ هزار تومان برای سگ‌های دزدی شناسنامه صادر می‌کنند و کار این جماعت راه می‌اندازند.»

اسرار جنگل هـورا | گشتی چندساعته در بازاری متفاوت

  • عقرب میلیونی هفت‌بند

اینکه می‌گویند در جنگل هورا از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می‌شود بیراه نیست. اینجا به جز انواع سگ‌های نگهبان و خانگی، خوکچه هندی، کرکس، عقاب، توله گرگ و شیر که به انواع شگردها به فروش می‌رسند. خرید و فروش برخی حشرات خطرناک و گزندگان نیز طرفداران خودش را دارد، هر چند تعدادشان کمتر است. به‌طور اتفاقی از زبان یکی از آدم‌های داخل جنگل شنیدم که برخی برای خرید عقرب هفت‌بند که وزنش به ۳۰ گرم می‌رسد حاضرند میلیونی خرج کنند. به‌عنوان مشتری عقرب کنار یکی از فروشنده‌هایی رفتم که بعد از ساعتی کار کردن مشغول نوشیدن یک لیوان چای داغ است. اولش کمی طعنه می‌زند: «شما زن‌ها موجودات عجیبی هستید. از سوسک و مارمولک می‌ترسید، اما برای خرید مار بوآ، رتیل و عقرب با یکدیگر رقابت می‌کنید. عقرب را برای چه‌کاری می‌خواهید؟ به شما نمی‌خورد که آزمایشگاه تولید دارو داشته باشید.»

از شنیدن حرف‌هایش خجالت می‌کشم، اما اجازه می‌دهم که آن را کامل کند: «عقرب هفت‌بند ارزان نیست که با یکی دو میلیون تومان جور شود. حداقل برای هر عقرب باید بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون کنار بگذاری.» همان موقع در ذهنم این سؤال مثل تکه ابری ظاهر می‌شود که چرا قیمت این حشره گزنده و بدقواره این‌قدر گران است. چند دقیقه مات و مبهوت حرف‌های فروشنده‌ام که خودش حق مطلب را ادا می‌کند: «چند وقتی است که عقرب هفت‌بند می‌تواند به‌عنوان ماده مخدر مصرف شود، عقرب را در آتش می‌سوزانند و پودر آن را با موادمخدر دیگر مثل حشیش قاطی می‌کنند و می‌کشند که ظاهرا اثرش را چندین برابر می‌کند.» او از تأثیرات آن حرف می‌زند: «انگار وارد دنیای دیگری می‌شوید. چیزهایی را می‌بینید که کسی جز شما نمی‌بیند. حس عجیب و ترسناکی است که هر وقت می‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم موهای بدنم سیخ می‌شود.» پس از ساعتی درنگ در جنگل هورا مسیرم را به سمت بزرگراه و کنار گاردریل ادامه می‌دهم. آقای جوان دوره‌گرد که همه دانه‌های اسپندش را دود کرده و مزدش را از یک روز کاسبی گرفته، به سمت کوله پشتی‌اش می‌رود، شاید زمان پایان کارش فرا رسیده است. خورشید هم برای رفتن عجله کرده است. حاشیه بزرگراه دوباره مثل ابتدای روز خلوت و آرام است.

اسرار جنگل هـورا | گشتی چندساعته در بازاری متفاوت

  • مصائب انتقال بازار مولوی به بزرگراه آزادگان

چند دهه قبل مسئولان شهرداری تصمیم گرفتند که بازار پرنده‌فروشان مولوی را به نقطه‌ای دور از بافت مسکونی انتقال دهند و در نهایت بخشی از زمین‌های محدوده محله شماره ۲ خلیج‌فارس را برای این منظور در نظر گرفتند. انتقال پرنده‌فروش‌ها و استقرار آنها در ساختمان محصور باغ پرندگان زینتی خلیج‌فارس تبعات زیادی داشت؛ از جمله راه‌اندازی بازارچه‌هایی که یکی یکی در حاشیه بزرگراه آزادگان شکل گرفت. اگر پنجشنبه و جمعه هر هفته گذری و نظری به محدوده باغ پرندگان زینتی بیندازید متوجه می‌شوید که شلوغی خیابان‌ها و محوطه جنگلکاری شده معروف به جنگل هورا از داخل باغ پرندگان بیشتر است. در خیابان ابوسعید وکنار پل هوایی راسته‌ای برای فروش انواع پرندگان خانگی ایرانی و خارجی مثل مرغ برفکی و... وجود دارد و چندمتر آن طرف‌تر محلی برای خرید و فروش انواع حیوانات اهلی و وحشی از سگ‌های نگهبان ژرمن و کله شیری تا خوکچه‌های هندی، سنجاب و...

کد خبر 641739

پر بیننده‌ترین اخبار زیر پوست شهر

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha