به ندرت ممکن است در مطبوعات سنههای ماضی اینقدر بر ضرورت حفظ حقوق کودکان، نوجوانان، جوانان و سالمندان تاکید شده باشد. ظاهرا حفظ حقوق ردههای سنی کاری آسانتر و کم خطرتر از فیالمثل حفظ حقوق فلان قشر فرهنگی یا طبقه اجتماعی است. در این میان ضرورت حفظ حقوق میانسالان چندان مورد توجه نبوده شاید هم از این بابت که اصولا هرچه حقوق است در دست همین رده سنی است و لزومی برای جانفشانی در راه حفظ حقوق آنها وجود ندارد. اما در این میان موضوع حقوق سالمندان پیچیدهتر از دیگر گروههای سنی است.
در وهله اول، بیمههای سالمندی، تجهیز پارکها و بوستانهای ویژه سالمندان و یا مناسبسازی مسیرهای تردد آنها به ذهن میرسد، که اموری بدیهی بهنظر میرسند و از سوی دیگر مسائلی هستند از نوع روغن ریختهای که نذر میشود؛ زیرا فیالمثل مناسبسازی مسیر برای تردد کاری است که بهرهمندی از خیر آن منحصر به هیچ گروه سنی نیست. نکته پیچیدهتر تعریف ماهوی مولفه سالمندی است. مشاهدات میگوید در اغلب ایلات 06 سالگی اول چلچلی است، در حالی که در کلانشهرها از 50سالگی آن میشود که به قول یکی از حکما «اگر از خواب بیدار شدی و دیدی هیچ جایت درد نمینکند، محتمل بدان که جان به جان آفرین تسلیم کردهای!».
آمار نیز میگوید شانس رسیدن به دهههای بالای سنی با سکونت در کلانشهرها نسبت معکوس دارد. برای سنین بالاتر از 80سالگی این نسبت ده به یک است. یعنی اگر شما همچون یکی از مردان عشایر شاهسون سوار بر شتر دوکوهان مابین ارسباران و مراکان سرگردان باشید، امکان اینکه بیشتر از 80سال عمر کنید 10برابر بیشتر از این است که حتی در یکی از مناطق بالای شهر تهران ساکن باشید. چطور آن زن و مرد کوچنده بدون تلویزیون، سینما، اینترنت ، جارو برقی، ماشین ، یخچال سایدبایساید و... میتوانند حتی بیش از 001سال عمر کنند (به نسبت جمعیت ایل شاهسون بیشترین تعداد 100سالهها را در ایران دارد) اما شهروند تهرانی با همه اینها چندان امیدی برای رسیدن به 08 سالگی ندارد؟ طرفه ماجرایی است.
دلایل البته واضح هستند. در شهری مثل تهران انواع آلودگیها، از هوا، صدا، آب و خاک بگیر تا سیمای ظاهری شهر و روابط از هم گسیخته اجتماعی موضوعاتی نیستند که مثل مشروطه سابق تعطیلبردار باشند و جالب است آمار یکی از مضحکترین آنها یعنی آلودگی صوتی. زیرا به روایت طرح جامع کاهش آلودگیهای ناشی از ترافیک تهران، یک شهروند این شهر که در اینجا به دنیا آمده و 70سال عمر بکند، بهطور متوسط در زندگی خود 3میلیارد بار صدای بوق میشنود! با این سرسام و بقیه بلیات، واقعا رسیدن به سالمندی و تداوم در آن هنری است سترگ که از هرکسی بر نمیآید.
از همه آنچه ذکر آن رفت، این نکته مستفاد میشود که حقوق سالمندان در تهران تحتالشعاع موضوع اساسیتری تحت عنوان حق رسیدن به سالمندی است؛ حقی که دستیابی به آن با دشواری حاصل میشود و ظاهرا در وضعیت موجود احقاق آن جز با گریز از شهر ممکن نمیشود.