به گزارش همشهری آنلاین، محسن مهدیان مدیرعامل موسسه همشهری در یادداشتی نوشت: میگویند چرا پنهانکاری؟ «حتما غرض و مرضی است در توافق با چین و روسیه.» البته مطالبه شفافیت خوب است، اما باید دید مقصد شفافیت چیست و کجاست؟ فرض کنید یکی مدعی شفافیت همه اسناد طبقهبندیشده کشور شود یا بگوید باید مسیر دور زدن تحریمها را شفاف کنید. منطقی است؟ مطالبه شفافیت عقلانیت میخواهد. امروز رسانههایی مدعی شفافیت شدهاند که بیشترین اصرار را برای تحریم بیشتر سفره ملت ایران دارند. طبیعی است که استرس گرفتن پشت پرده توافق با چین و روسیه چیست؟ اما هدف متن در این نقطه نیست؛ غرضم تحلیل یک راهزنی رسانهای است.
امروز میگویند شفافیت در توافق ۲۵ساله، اما پیشتر چه میگفتند؟ «میخواهند نیروی نظامی از چین وارد کنند»/ «میخواهند نفت مفتی دهند» / «میخواهند کیش را بفروشند» / «دریای خزر را بدهند به چین و روسیه»؛ حتی شبکه انگلیسی منوتو نگران دین مردم شد و نوشت: «چینیها میخواهند دین مردم ایران را بگیرند.»
شاید باورتان نشود و بهخاطر نیاورید، اما جزئیات مفاد مربوط به سند ۲۵ساله توافق با چین از جمله خاکفروشی را گلشیفته فراهانی افشا کرد. جالبتر اینکه عدهای هم باور کردند. بامزهتر اینکه عدهای پلاکارد بهدست با رگ گردن برجسته و مشت گره کرده و غیرتی به خیابان آمدند و تجمع کردند و شعار میدادند که اجازه فروش خاکمان را نمیدهیم.
از اخباری که آنروزها عدهای را بهخود مشغول کرده بود، خبری نیست، اما امروز مطالبه شفافیت دست بهدست میشود. سارقان رسانهای سفره مردم و دلالان خبری تحریم، آرایش مطالبه شفافیت گرفتهاند. برخی هم البته مجدد باور میکنند. میگویند فرض کنید نمیخواهید خاک بفروشید؛ قبول. دریای خزر را هم نمیخواهید گرو بگذارید. ناجا هم وارد نمیکنید، ولی چرا شفافیت ندارید؟ حتما کاسهای زیر نیمکاسه است.
بگذریم؛ بهانه بود برای پرداختن به یک کلاهبرداری رسانهای که کمتر توجه میکنیم.
شما مال و فروشگاههای بزرگ زیاد رفتهاید؛ یکی مثل همین هایپرها. این فروشگاهها یک مدل مرسوم چینش کالا دارند که غرضش تأثیر بر رفتار غیرارادی مشتری است. مدل اینطور است که در ابتدای فروشگاه اجناس گرانقیمت را قرار میدهند و در پایان اجناس مصرفی و ارزانقیمت را. اثر تبلیغاتی چیست؟ شما اگر در ابتدای مسیر برای خرید نکردن مقاومت کنید، کمکم توانتان تحلیل میرود و در انتهای راهرو تسخیر چینش کالاهای ارزانقیمت میشوید و در نهایت باز هم با سبد پر پای صندوق میروید.
مثال رستوران شفافتر است. تا حالا حتما پیش آمده است که به یک رستوران لوکس رفته باشید. وقتی منوی قیمتها را جلوی شما قرار میدهند از بالا قیمتها را مرور میکنید. غذاهای گرانقیمت بالاتر است؛ احتمالا از بسیاری از آنها عبور میکنید تا اینکه در انتهای لیست بالاخره یک غذا را سفارش میدهید. هرچند قیمت همین غذا نیز چندین برابر انتظار شماست. خطای رستوران همین است. ثمره دروغهای مضحکی مثل کیشفروشی و خزرفروشی این است که جا برای ادعای پنهانکاری باز میشود و باورپذیر.
از این خطای شناختی زیاد استفاده میشود؛ آنقدر یک دروغ بزرگ را تکرار میکنند تا دروغ کوچکتر باور شود. اگر شلیک عمدی به هواپیمای اوکراین را با هدف آدمکشی باور نکنید، اما تکرارش باعث میشود شلیک عمدی به هواپیما برای دفاع از جان دیگران را باور کنید.
نظر شما