همشهریآنلاین - اصغر صوفی: چه در دوره مذاکرات برجام در سال های ۹۳ تا ۹۴ و چه در جریان مذاکرات احیای برجام در وین در سال ۱۴۰۰، شاهد آن بودیم که همواره یکی از کشورهای اروپایی نقش منفی یا همان نقش پلیس بد را بازی کرده اند؛ در دوره پیشین این نقش را فرانسه به عهده داشت و هم اکنون به نظر می رسد که این نقش را انگلیس بر عهده گرفته است. در حالی که اکثریت اعضای برجام و حتی آمریکا و ایران از «پیشرفت مذاکرات» و «امکان دستیابی به توافق» و احیای برجام سخن می گویند، مقامات انگلیس بارها در اظهارنظرهای خود با لحنی تهدیدآمیز سخن گفته و از عباراتی مانند «بن بست خطرناک» و مقابله با فعالیت های هسته ای ایران در جریان گفتوگوها بهره جسته اند. در گفتوگویی با حشمت الله فلاحت پیشه، نماینده ادوار مجلس و رئیس سابق کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس به نقش اروپا در مذاکرات پرداخته ایم که در ادامه می خوانید:
چنانکه می دانید در دوره مذاکرات منتهی به برجام، فرانسه نقش منفی را در گفتگوها بر عهده داشت و در دوره اخیر هم انگلیس لحن تهدیدآمیزی را در پیش گرفته و برخلاف سایر طرف های برجام که از پیشرفت مذاکرات سخن گفته اند، انگلیس پیشرفت ها را ناکافی دانسته و مدعی شده که در صورت فروپاشی برجام، گزینه های دیگری علیه ایران روی میز دارد. سوال این است که آیا این موضعگیری منفی به خود انگلیس، سیاست ها و منافع این کشور باز می گردد، یا اینکه این سیاست با طرف های غربی برجام به عنوان یک سناریوی هماهنگ شده به منظور دریافت امتیازات بیشتر صورت می گیرد؟
واقعیت این است که دو طرف اصلی برجام ایران و آمریکا هستند و در این دور از مذاکرات این دو کشور هستند که بیش از دیگران برای دستیابی به توافق برای احیای برجام عجله دارند؛ چرا که منافع این دو کشور بیش از سایرین به احیای برجام گره خورده است. اما دیگر اعضا، احیای برجام با این شرایط را در راستای منافع خود نمی بینند؛ به طور مشخص کشورهای اروپایی در کُشتن فرصت های دیپلماتیک و مناسبات مبتنی بر منافع ملی ایران ید طولانی دارند. تجربه این کشورها نیز همین گفته را اثبات می کند.
امکان دارد چند نمونه را نام ببرید؟
به عنوان مثال در دهه ۱۹۹۰ میلادی، ایران تلاش کرد که نوعی گفتوگو و تعامل جهانی را در پیش بگیرد، همان زمان کشورهای اروپایی مفهومی با عنوان «گفتگوهای انتقادی» را تعریف کردند و حدود ۸ سال وقت ایران را در همین چارچوب تضییع کردند و فرصت های زیادی را از ایران گرفتند. این سیاست در دوره های بعدی از سوی کشورهای اروپایی ادامه پیدا کرد. پس از امضای برجام، ایران بیش از ۷۰ میلیارد یورو با کشورهای اروپایی قرارداد امضا کرد که عملا هیچ یک از آنها عملیاتی نشد و با خروج ترامپ از برجام شرکت های اروپایی اولین شرکت هایی بودند که از ایران خارج شدند. بنابراین اروپایی ها در دوره پس از انقلاب، نتوانستهاند هیچگونه رابطه ای با ایران شکل بدهند که منجر به بهره گیری اقتصادی ایران از این روابط شود. بر این اساس، زمانی که ایران در یک میز مذاکره با حضور این کشورها قرار میگیرد، آنها سعی می کنند که همه مسائل اختلافی خود با ایران را روی میز بگذارند. مواضع کشورهای اروپایی به خصوص انگلیس هم در این چارچوب قابل تحلیل است؛ آنها فارغ از موضوع گفتگوها که پیرامون احیای برجام در جریان است، مسائل خارج از این موضوع را طرح می کنند. با برخی بررسی های آماری هم به این نتیجه می رسیم که ایران، بیش از اندازه به اروپا بها داده است. برای مثال مبادلات اقتصادی و تجاری ایران با مجموع کشورهای اروپایی کمتر از مبادلات ایران با افغانستان است. یا به عنوان مثالی دیگر، مجموع مبادلات ما با عراق و ترکیه ۵ برابر مجموع مبادلات ما با ۲۸ کشور اروپایی است. بر این اساس، من معتقدم که ایران بیش از حد اروپا را در مناسبات خارجی خود به ویژه در موضوع برجام بزرگ کرده است. لازمه کار این است که ایران به سمت مذاکرات مستقیم با آمریکا حرکت کند. در این صورت امکان توافق، فارغ از کارشکنی اروپایی ها، زودتر از شرایط فعلی وجود خواهد داشت.
سوال این است که منافع کشورهای اروپایی در کارشکنی در مسیر احیای برجام و امتناع از عادی سازی روابط با ایران مشخصا در کجا نهفته است؟
اروپاییها در دوره پس از انقلاب، از مناسبات منطقهای خود تعریفی کرده اند که ایران هراسی را به گونه ای پنهان در روابطشان با کشورهای دیگر منطقه پیش برده اند؛ بر این اساس، کشورهای اروپایی عمدتا دغدغه ها و مطالبات برخی کشورهای منطقه را در روابط خود با ایران دخالت می دهند؛ مانند طرح تهدیدات موشکی ایران تابعی از روابط کشورهای اروپایی با کشورهای منطقه و رژیم صهیونیستی است که با عناوینی مانند نفوذ منطقه ای ایران مطرح می شوند. در واقع، منافع کشورهای اروپایی در ارتباط با ایران، از روابط آنها با کشورهای ثالث حاصل می شود. از سویی دیگر، آنها به خوبی می دانند که در صورت احیای برجام، ایران در محاسبات و مناسبات خود جایگاه استراتژیک و قابل اعتنایی برای اروپا قائل نخواهد شد. وقتی که مکرون در یکی از کشورهای منطقه حضور پیدا می کند و ادعاهایی را علیه ایران مطرح می کند و یا همزمان با از سرگیری مذاکرات، وزیرخارجه انگلیس با همتای اسرائیلی خود یادداشت مشترک منتشر می کند و جمهوری اسلامی را تهدید با اقدام متقابل می کنند، این اقدامات از سوی کشورهایی اروپایی برای این است که قراردادهای خود را با رژیم های منطقه ای منعقد کرده و با دست پر به کشورشان بازگردند.
در این زمینه، می توان گفت که آمریکایی ها مضراتشان از کشورهای اروپایی کمتر است؛ چرا که آمریکا اساسا رابطه ای با ایران ندارد که بخواهد از قِبل آن امتیازی طلب کند. آمریکایی ها عمدتا به دنبال سر هم بندی کردن چالش های منطقه ای خود مانند برجام هستند تا بتوانند با خاطر آسوده تری به خاور دور تمرکز کنند. بر همین اساس، من معتقدم که منافع آمریکا در احیای برجام بیشتر از کشورهای اروپایی است و به همین دلیل آمریکا اشتیاق بیشتری برای توافق به منظور احیای برجام دارد.
در آخرین تحول در مذاکرات وین، گفتوگوها برای چند روز متوقف شده است تا طرفهای برای تصمیمگیری نهایی و مشورت و هماهنگی با حکومت های خود به پایتخت های خود بازگردند؛ به نظر شما این تصمیمات در چه حوزههایی باید اتخاذ شود و این مسئله برای کدامیک از کشورهای عضو برجام مهمتر و حیاتیتر است؟
به طور مشخص دو طرف اصلی ایران و آمریکا هستند که به مجوز سیاسی برای توافق از پایتخت هایشان نیاز دارند؛ در طرف آمریکا موضوعاتی مانند ساز و کار نظارت ها بر فعالیت های هسته ای ایران و چگونگی رفع و تعلیق تحریمها مطرح است به ویژه اینکه شاهد بروز اختلافاتی در هیات آمریکایی بودیم. در طرف ایران هم، میزان بازرسی هایی که باید پذیرفته شود و همچنین مسئله رفع تحریم های ثانویه و تضمین های مربوطه مطرح است که نیازمند مشورت در پایتخت ها است.
نظر شما