به گزارش همشهری آنلاین * فیلم «بیرو» آخرین ساخته مرتضی علیعباس میرزایی است که تهیهکنندگی آن نیز برعهده مجید برزگر بوده است. این فیلم روایتی از دوران نوجوانی علیرضا بیرانوند است که تلاش میکند تا بهعنوان فوتبالیست مطرح شود. بیرو در ژانر ورزشی تولید شده و یکی از اهداف آن ایجاد امید و انگیزه برای نسل جوان است. پیرامون موضوعات مطرح شده در این فیلم با مرتضی علیعباس میرزایی به گفتوگو پرداختهایم.
فیلم بیرو در ژانر سینمای ورزشی تولید شده که در سینمای ایران کمتر شاهد آن بودهایم. باتوجه به طرفداران گسترده ورزش بهخصوص فوتبال که میتواند مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند، چرا تاکنون سینمای ایران به این موضوع علاقه زیادی نشان نداده است؟
درباره فروش فیلمهایی با این موضوع، من و شما متر و معیار نیستیم. چراکه هماکنون اوضاع اقتصادی ما اوضاع بسامانی نیست. در گذشته که ما بچه بودیم و سینما میرفتیم، بلیت سینما ۳۰۰تومان بود ولی الان قیمت به ۳۰ هزار تومان رسیده است. اگر یک شام و ناهار و هزینه رفت و برگشت کنار آن بگذارید، مبلغی نزدیک به ۵۰۰، ۶۰۰ هزار تومان میشود. در نتیجه جدا از مبحث فروش در سینما، ما یک وظیفهای داریم بهعنوان مسئولیت اجتماعی که هم برای من و هم برای شماست. امروز وظیفه ما این است که امید وارد جریان اجتماعی و جامعه کنیم؛ بهخصوص برای نوجوانها، جوانها و حتی بزرگسالها. متأسفانه ما اینقدر ناامید هستیم که همه در حال رفتن از این مملکت هستند.
وظیفه ماست که در این شرایط راجعبه قهرمانهای خودمان چه مرده و چه زنده صحبت کنیم. راجعبه تاریخ گذشته و حال صحبت کنیم. اگر امروز صحبت نکنیم، در آینده، آیندگان از ما طلبکار هستند و میپرسند چرا آن روزی که میتوانستید صحبت و ثبت کنید، این کار را انجام ندادید؟
محتوای کلی فیلم بیرو روی مبحث امید تأکید دارد. اما علیرضا بیرانوند در فیلم شما دو دوست صمیمی دارد که هر دو فوتبالیستهای بینظیری بهشمار میآمدند و میتوانستند جزو نوابغ فوتبال ایران باشند. اما هر دو از فوتبال حذف میشوند و شرایط دردناکی برایشان رخ میدهد. آیا با این تفاسیر میتوان گفت اتفاقی که برای افراد یک جامعه رخ میدهد، تماما برعهده خودشان است؟ آیا دولت و جامعه در این موضوع نقشی ندارد؟
در فیلم بیرو در حال صحبت از یکسری گلادیاتور مدرن هستیم. من حداقل یکی از آن دو نفر را دیدم. اگر آنها حذف شدند، علتش این است که ما ظرفیت استفاده از قدرت و جایگاهی که در اختیارمان قرار میدهند را نداریم. ما یک مشت آدم بله قربانگو میخواهیم. یعنی اگر طرف استعداد بود و پذیرفت که به ما بگوید بله قربان، رشد میکند اما اگر ایستاد و حرف خود را زد، محکوم به نابودی است. از ما میخواهند که همیشه تسلیم باشیم؛ مثلا میگویند احترام بزرگتر واجب است، آیا جایی گفته نشده که احترام کوچکتر هم واجب است؟ آیا جایی گفته نشده که شما بهعنوان یک آدم بزرگتر، آدم پختهتری هستی، پس صبور باش و پختهتر رفتار کن؟ وقتی راجعبه علی رحمانی(فوتبالیست بااستعداد و یکی از دوستان علیرضا بیرانوند) با آقای کمپانی (مربی تیم پایههای نفت تهران) حرف میزدم، فیلم آن را دارم که جلوی دوربین من زار میزد. میگفت اگر من مقداری پختهتر رفتار میکردم، امروز علی رحمانی یکی از پدیدههای فوتبال ایران بود.
کمپانی در بخشی از فیلم میگوید: «در تیم من جای حاضر جوابی و رقاصی نیست.» این موضوع در زندگی علیرضا بیرانوند برای من خیلی صورت مسئله بود که چرا شما باید با این آدم که خیلیها درباره فوتبالش صحبت میکنند و میگویند نابغه فوتبال ایران بوده و میتوانسته یک علی کریمی در زمین باشد خداحافظی کنید که الان زیر یک متر و نیم خاک بخوابد؟ یا چرا دوست دیگر آنها که آن هم فوتبالیست بینظیری بوده، الان باید در وضعیت دیگری باشد؟ وقتی او همراه علیرضا بیرانوند و علی رحمانی در تیم وحدت بازی میکردند، بهقدری خوب بودند که تیمهای دیگر میروند و از آنها شکایت میکنند. تا این جای ماجرا را میفهمم اما ما در حال صحبت از یک بچه ۱۵ ساله هستیم. خب او از کجا میدانسته که باید از باشگاه قبلی خود رضایتنامه بگیرد؟ چهکسی چنین چیزی را به آنها یاد داده است؟ بهخاطر این اتفاق که اصلا از آن اطلاع نداشته، ۲ سال محروم میشود.
ما چقدر از این بچهها داریم؟ اگر آنها بهخاطر چنین اتفاقاتی محروم نمیشدند، اکنون چه اتفاقی را در تیم ملی فوتبال خود شاهد بودیم؟
آقای فردوسیپور از یک جایی به بعد شروع به پردهبرداری از فسادی کرد که در فوتبال پایهها وجود دارد. فوتبال پایههای ما خیلی جای مهمی است و پدیدههای ما آنجا شکل میگیرند و پرزنت میشود. این پدیدهها با کوچکترین اتفاقی میتوانند حذف و از ادامه زندگی ناامید شوند.
ما درباره فوتبالی صحبت میکنیم که همگی در این سالها از پشت پرده و فسادی که در آن در جریان است، شنیدیم. در فیلم شما نیز این سیاهی دیده میشود اما آیا میتوان با تأکید بر یک نفر که علیرضا بیرانوند است، به مخاطب خود بگوییم امیدوار باش؟
نقل است که فردی در کنار دریا نشسته بود و ماهیهایی که روی آب آمده بودند را به دریا پرت میکرد. یکی آمد و به او گفت: «نگاه کن چقدر ماهی در ساحل هست؟ همه را که نمیتوانی نجات دهی! گفت تا اینجا توانستم یک جماعتی را نجات دهم.» شما باید تلاش خود را بکنید، صرف اینکه همه میتوانند موفق شوند یا نه، موضوع نیست. اگر یک نفر فیلم من را ببیند و به این موقعیت امیدوار شود برایم کافیاست.
رویکردی که در مستندهای تلویزیون میبینیم، امید دادن صرف است، بهصورتی که همه مشکلات را گردن شخص میبیند و دولت را بدون هیچ وظیفهای معرفی میکند اما در فیلم شما شاهد این اتفاق هستیم که مربی صراحتا به فوتبالیستی میگوید استعداد بالایی داری، اما جایت در تیم من نیست. با این شرایط نمیتوان گفت علیرضا بیرانوند که نقطه اتکای امید در فیلم شماست یک پدیده به شمار میآید که محصول تلاش شخصی در کنار شانس و شرایطی است که در بزنگاههایی او را کمک میکند؟ من امیدوار هستم و با دیدن علیرضا امیدوارتر هم میشوم. اگر امیدوار نبودم، در همه فیلمهایی که ساختم این رویکرد را دنبال نمیکردم.
تکلیف افراد بااستعداد دیگری که از سوی سیستم و شرایط حذف میشوند، چیست؟
اگر یک نفر به من و شمای امیدوار بچسبد، میشویم ما. اگر شما بتوانید یک نفر را بیدار کنید، یک نفر بیدار شده که ممکن است علیرضا بیرانوند شود. ممکن است در جایی بمب بیندازید و کسی بیدار نشود. اما وقتی یک نفر بیدار میشود، شما دیگر تنها نیستید. من دنبال هیچکس دیگری جز آن یک نفر نیستم. در دایرکت اینستاگرام به من پیام میدهند که چرا راجعبه رجل سیاسی یا بزرگان دیگر ورزش ما فیلم نمیسازید؟ اولا اگر به من باشد راجعبه همه آدمهایی که بزرگ شدند فیلم میسازم. چون خودم در مسیر زندگی آنها خیلی چیزها یاد میگیرم که به من کمک میکند، اما اول باید ببینم که توانایی من چقدر است و دوم انتخاب بکنم. در میان این انتخابها ترجیح میدهم راجعبه آدمی حرف بزنم که قابل لمس است. مثلا اگر بیایم درباره علی شاهحسینی که قهرمان ورزش بدمینتون ایران و جهان است صحبت کنم، چند نفر او را میشناسند؟ من بستری را انتخاب کردم که همه آن را بشناسند. چون با فوتبال میتوان رابطه برقرار کرد.
*حامد قریب_ روزنامه نگار
نظر شما