اما اگر امروز بهعنوان یک شهروند یا یک مقام مسئول از خود بپرسیم که تکریم فرد سالمند در جامعه به چه معناست، آیا پاسخ قانع کنندهای برای این پرسش خواهیم یافت؟ آیا در نظامهای تأمین اجتماعی، بهداشت و سلامت، توزیع درآمدها، حملونقل و مسکن و شهرسازی، حقوق افراد سالخورده را چنان که باید مدنظر قرار دادهایم؟ آیا در جامعه ما ورود به مرحله کهنسالی لزوما به معنای کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی است؟ آیا در شرایط کنونی بسترهای مناسبی برای مشارکت سالمندان در عرصههای اقتصادی و اجتماعی وجود دارد؟
نگاهی به معدود پژوهشهای انجام شده درخصوص کیفیت زندگی سالمندان در کشور و نیز بررسی گزارشهای نهادهای ذیربط حاکی از آن است که با وجود تلاشهایی که در جهت بهبود وضع معیشتی سالخوردگان صورت میگیرد، کماکان خلأهای بسیاری در این رابطه وجود دارد که رفع آنها مستلزم اتخاذ سیاستهای اصولی به ویژه در اجرای برنامههای رفاهی و تأمین اجتماعی است.
مطالعه اقدامات و برنامههایی که در سطح مجامع بینالمللی جهت احیای حقوق افراد سالمند دنبال میشود نیز حکایت از آن دارد که محور تلاشهای انجام شده بر متناسبسازی امکانات و خدمات اجتماعی با نیازهای گروههای معلول و سالمند استوار است.
ازجمله شواهدی که در این خصوص میتوان به آنها استناد کرد قطعنامه شماره 91/ 46 مورخ 16 دسامبر 1991 سازمان ملل، بیانیه بینالمللی حقوق بشر،پیمان نامه بینالمللی حقوق فرهنگی و برنامه عملیاتی سالمندان است که طی دودهه اخیر، عزم جهانی را برای بهبود استانداردهای زندگی این افراد برانگیخته است.
با تصویب قطعنامه 91/46 که ماحصل مصوبات و تلاشهای پیشین سازمان ملل محسوب میشود، شرایطی فراهم شد تا اجرای استانداردهای جهانی برای گروههای خاص از جمله افراد سالمند تضمین شود. در این قطعنامه تأکید شده است که تفاوت های فردی، فرهنگی و قومی گروههای سالمند در یک کشور و گوناگونی شرایط زندگی آنان در کشورهای مختلف، سیاستگذاریهای متفاوتی را جهت بهبود وضعیت معیشتی آنان ایجاب میکند که در نهایت به ارتقای کیفیت زندگی این افراد و برابرسازی فرصتهای اجتماعی برای آنان منجر میشود.
نظر به اهمیت تحکیم زندگی خانوادگی در جوامع در حال توسعه و پیشرفته و حمایت از خانوادهها در مراقبت از افراد سالمند، مجامع بینالمللی مانند سازمان بهداشت جهانی، سازمان بینالمللی کار و دیگر بخشهای زیرمجموعه سازمان ملل، دولتها را به اجرای اصول زیر که در قطعنامه مزبور نیز صراحتاً به آنها اشاره شده توصیه میکنند:
کمک به استقلال سالمند
بدیهی است که بهرهمندی سالمندان از امکان اشتغال و کسب درآمد، گام مهمی در تأمین استقلال آنان به شمار میرود. اصل استقلال همچنین بر فراهم سازی امکانات اولیه زندگی مانند خوراک، پوشاک، سرپناه، امکانات بهداشتی و مراقبتی مورد نیاز افراد سالمند تأکید میکند. حق بهرهمندی از منابع آموزشی، تردد در محیطهای امن و متناسب سازی شده و انتخاب آزادانه محل زندگی از دیگر مواردی است که تحقق آن، استقلال و آرامش را برای این اشخاص به ارمغان خواهد آورد.
تقویت مشارکتهای اجتماعی
تلفیق افراد سالمند با جامعه باید به گونهای باشد که آنان بتوانند ضمن مشارکت فعال درسیاستگذاریها و اجرای برنامهها، در توسعه دانش و مهارتهای خویش نیز تلاش کنند. برای تحقق این امر باید فرصتهای لازم جهت ارائه خدمات اجتماعی و انجام فعالیتهای داوطلبانه متناسب با ظرفیتها و علائق آنان در اختیارشان قرار داده شود تا بتوانند جنبشها و انجمنهای همسو با اهداف خود را در جامعه تشکیل دهند.
ارائه خدمات مراقبتی به سالمندان
افراد سالمند حق دارند تا از سوی خانواده و جامعه مورد مراقبت قرار گیرند و نظامهای حمایتی و خدمات پرستاری باید تسهیلات لازم را مطابق با فرهنگ جامعه به آنان ارائه کنند تا آنها قادر به حفظ و بازتوانی ظرفیتها و رساندن خود به سطح بهینهای از رفاه جسمانی، روانی و اجتماعی باشند. بدون شک دسترسی این اشخاص به مراجع قانونگذار، ضامن بهرهمندی صحیح آنان از امکانات حمایتی و مراقبتی خواهد بود.
فرد سالخورده باید از سطوح مناسب خدمات توانبخشی حسی و حرکتی، روانی و اجتماعی و خدمات مؤسسهای در محیطهای امن و متناسب سازی شده بهرهمند شود. چنانچه این اشخاص، مقیم آسایشگاه ها یا مراکز توانبخشی باشند حق دارند تا آزادانه درباره نوع مراقبتهای دریافتی و کیفیت زندگی خود تصمیمگیری کنند.
کمک بهخودشکوفایی سالمند
این اصل بر حق طبیعی سالمندان در فعلیت بخشیدن به ظرفیتهای خویش برای پیشرفت و شکوفایی تأکید میورزد و دولتها را بر آن میدارد تا امکانات آموزشی، فرهنگی و تفریحی را در اختیار این افراد قرار دهند.
تکریم سالمندان در جامعه
کرامت نهادن به شأن افراد سالخورده به معنای از میان بردن شرایطی است که موجبات سوءاستفاده جسمانی، روانی و اجتماعی از این افراد را فراهم میآورند. لذا صرف نظر از سن، جنسیت، طبقه اجتماعی، زمینههای قومی و نژادی، ناتوانیها و سایر تفاوتهای فردی و اجتماعی سالمندان، تعامل با آنان باید به گونهای باشد که بتوانند با مشارکت در امور اقتصادی و اجتماعی، نقش مؤثر خود را در جامعه به اثبات برسانند.
با این وصف درمییابیم که رویکرد مجامع جهانی به مسئله سالمندی، رویکردی فعال، خلاق و پویاست. براین اساس سالخوردگی نیز همانند سایر دورههای زندگی، نیازها و امکانات خاص خود را میطلبد. لذا تلقی افراد سالمند، تنها بهعنوان اشخاص نیازمند مراقبت و نگهداری به هیچ وجه با الگوهای جهانی سازگار نیست.
امروز باید به درک این واقعیت نائل شویم که استفاده از ظرفیتهای انسانی و شناختی سالمندان، نه تنها یک موفقیت بزرگ بلکه یک ضرورت است، ضرورتی که توسعه و بالندگی جامعه ما در گرو آن است و این امر تحقق نخواهد یافت مگر با وضع قوانین حمایتی از افراد سالمند، اصلاح نظامهای خدماتی و آگاهسازی جامعه نسبت به شأن انسانهایی که سوختهاند و مسیر سعادت نسلهای آینده را به شمع وجود خویش برافروختهاند.