بچهها اول باورشان نمیشد؛ یعنی فکر کردند ماجرا همینطور الکی و کشکی است، اما وقتی دیدند صبح به صبح، خانم یا آقای معلم، از طریق فضای مجازی، به آنها سلام میکند و بهزور حضور و غیاب و نمرههای رنگارنگ، آنها را از رختخواب بیرون میکشد، باورشان شد که ماجرا جدی است.
خلاصه آموزش از طریق دنیای مجازی کلید خورد و پل ارتباطی بچهها با فیزیک و شیمی و ادبیات، لپتاپ و اینترنت و گوشی تلفن همراه شد. اما آگاهی انسان نسبت به جهان اطرافش و واکسن و رعایت پروتکلهای بهداشتی، کرونا را کمرنگ کرد و بوی میز و تخته و خوراکیهای زنگ تفریح،آهستهآهسته به مشام رسید.
این روزها بچهها، یکخط در میان، مهمان مدرسه هستند و اگر با همین فرمان جلو برویم، احتمالاً تا چند ماه دیگر، باید با آموزش از طریق فضای مجازی خداحافظی کنیم. اما سؤالی که ذهن گروهی از انسانهای خردمند را به خودش مشغول کرده، این است:
در صورتی که چراغ کلاسهای حضوری مدارس، از همین فردا روشن شد، آیا عاقلانه است که تجربهی معلمها و دانشآموزان در حوزهی آموزش مجازی را کاملاً ندیده بگیریم؟ یا بهتر است کلاهمان را قاضی کنیم و هر آنچه دستاورد کاربردی و مفید از آموزش دنیای مجازی است، حفظ کنیم و آن را با تجربهی کلاسهای حضوری، درهم بیامیزیم؟
موضوع گفتوگوی تولدی ما با بچههای خوشفکر دبیرستان دورهی اول خاتم ولنجک، بر سر همین موضوع بود.
پیشاپیش از آقای احسان خانمحمدی، مدیر جوان و خلاق این مجموعهی آموزشی تشکر میکنیم که شرایط این گفتوگو را برای دوچرخه فراهم کرد.
در یکی از همین روزهای برفی آخر دی ۱۴۰۰، این چهار نفر از من در محیط مدرسهشان پذیرایی گرمی کردند:
فربد عطایی
در سال ۱۳۸۵ متولد شده و در زندگی به کامپیوتر و پیتزای استیک، بیشتر از کلمههای دیگر فکر کرده. اگر او را از بازی کامپیوتری محروم کنی، خیلی ناراحت میشود و تصمیم دارد در دنیای نرمافزار کامپیوتر، قدمهای بیشتری بردارد.
پارسا عیسیزاده
کلاس نهم است و عاشق فیلمهای طنز. نشانهاش هم آنکه با وجود کرونا، از خیر دیدن فیلم «دینامیت» نگذشته. از میان درسها، ریاضی و علوم را میپسندد، بهخصوص اگر در حین حل مسئله، مشغول خوردن همبرگر هم باشد.
محمدمهدی فغانیان
بچههای مدرسه از شوتهای سرکش و دریبلهای زیرکانهاش در امان نیستند، اما در کنار فوتبال، به موسیقی هم علاقهی ویژهای دارد و دلش میخواهد در پایان کلاس نهم، رشتهی ریاضی را برای ادامهی تحصیل انتخاب کند.
عرشیا فریدونی
عاشق رشتهی حقوق است و دلش میخواهد از حق دیگران دفاع کند. برای گرفتن انرژی، آلبالوپلو با سبزیجات را ترجیح میدهد و میخواهد علاوه بر فارسی، به زبان انگلیسی هم کامل مسلط شود. از میان درسها، کتاب علوم اجتماعی را بیشتر تحویل میگیرد و تا این لحظه، تصمیم دارد در استخر عمیق رشتهی علوم انسانی شنا کند.
بعد از خوشوبشهای اولیه و گفتوگو دربارهی انیمیشن هتل ترانسیلوانیای چهار و تلسکوپ فضایی جیمز وب، بچهها به نقد رفتار مدرسه در روزهای آموزش مجازی پرداختند و بهطور مشخص، به این سؤال، پاسخ دادند:
در دوران پساکرونا، آیا بهتر است دنیای آموزش، به روزهای کلاسهای حضوری بازگردد، یا بهتر است از تجربههای ارزشمند کلاسهای مجازی هم در شکل آموزشی جدید، استفاده کرد؟
فربد:
من تا قبل از دوران کرونا، علاوه بر درس، فعالیتهای ورزشی و هنری زیادی داشتم. مثلاً در رشتهی تیراندازی، به این توانایی رسیده بودم که حتی جذب تیم ملی هم بشوم، یا شرکت در کلاسهای موسیقی را از کلاس دوم دبستان آغاز کرده بودم اما کرونا عملاً مرا از انجامدادن این فعالیتها محروم کرد.
با تشکیل کلاس درس در خانه و ارتباط از طریق فضای مجازی هم چندان میانهی خوبی ندارم. خیلی وقتها در حین تدریس مجازی معلم، حواسم به وسایل توی اتاقم پرت میشد و مثل کلاسهای حضوری، معلم هم متوجه نمیشد تا به من تذکر بدهد.
اما فضای مجازی برای من جذابیتهایی هم داشت. مثلاً مدرسهی ما مثل خیلی از مدارس دیگر، نرمافزاری به نام «الاماس» را تهیه کرده بود که این نرمافزار، پل ارتباطی بچهها با معلمها و مدرسه بود و برعکس!
یعنی از اعلام تکالیف هر روز گرفته تا اعلام نمرهها، در این محیط ثبت میشد و من بهراحتی میتوانستم به برنامهی آزمونهای آینده، پاسخنامهی امتحانها و حتی ویدیوهای آموزشی مکمل هر درس دسترسی داشته باشم و با برنامهریزی دقیقتر، درس بخوانم.
حتی در این محیط، من میتوانستم خارج از زمان مدرسه، برای هر معلم پیام بگذارم و معلمها هم معمولاً با مهربانی و سر فرصت پاسخهای مرا میدادند.
نکتهی دیگری که به نظرم میرسد این است که دنیا با سرعت، به سمت فناوریهای پیشرفته حرکت میکند و ما نمیتوانیم آموزش را از این قاعده مستثنی کنیم. پس باید ما هم همراه با پیشرفت فناوری، نحوهی استفاده از آن را بیاموزیم.
در این میان اگر معلمی، با دنیای فناوری و دستاورهای جدید علمی بیگانه باشد نمیتواند از ابزارهای مجازی بهدرستی استفاده کند و به این ترتیب دانشآموزانش از فناوریهای امروز جهان، چه در آموزش مجازی و چه آموزش حضوری محروم میشوند.
پارسا:
چالشهایی که بچهها در کلاسهای رودررو و حضوری با آن مواجه میشدند، قابل مقایسه با کلاسهای مجازی نبود. حتی گاهی سرعت پایین اینترنت یا قطع و وصلشدن بستر مجازی مدرسه، کمک میکرد که بچهها نتوانند در کلاسهای مجازی در کوران بحث قرار بگیرند.
اما در دورهی کلاسهای حضوری، اگر دانشآموزی بیمار میشد و غیبت می کرد، دیگر نمیتوانست در جریان بحث آن روز معلم قرار بگیرد. حتی گاهی اتفاق میافتاد در کلاسهای حضوری، من روز خوبی را نداشتم و ذهنم مشغول موضوعی بود و عملاً با وجودی که در کلاس بودم، اما نبودم! و خلاصه کلاس آن روز را از دست میدادم. اما روزهای آموزش مجازی، کلاسها ضبط میشد و میتوانستم بعد از تشکیل کلاس مجازی، بارها و بارها از محتوای ضبطشدهی کلاس استفاده کنم.
بچهها به ویژگی جذاب دیگری از آموزش دنیای مجازی هم اشاره کردند؛ اینکه اگر معلم توانایی در مدرسهی ما حضور دارد، بقیهی بچههای ایران هم میتوانند با دیدن فیلمهای آموزشی او از وجودش استفاده کنند. به زبان سادهتر، انگار این ویژگی دنیای مجازی میتواند به عدالت آموزشی کمک کند. محمدمهدی بحث را ادامه داد:
محمدمهدی:
وقتی آموزش مجازی آغاز شد، من از طرفی خوشحال بودم و از سویی ناراحت! خوشحال به این دلیل که به بهانهی استفاده از فضای مجازی، هم دانشآموزان و هم معلمها مجبور شدند با ابزارهای مجازی و نرمافزاهای تخصصی بیش تر آشنا شوند. اما ضعفی که این فضا برای من داشت، این بود که در حین تدریس معلم، همین امکانات مجازی، و البته شلوغی وسایل توی اتاقم، تمرکز مرا به هم می زد. عوامل مجازی و حقیقی که باعث حواسپرتی میشود، در کلاس درس وجود ندارد و به این دلیل، بازدهی مرا بالاتر میبرد.
اما از طرف دیگر، در کلاسهای حضوری، بیشتر وقت و تمرکز من، در ثبت جزوه و حرفهای معلم در دفترم میگذشت و خیلی وقتها، به جای گوشدادن به درس و فکرکردن دربارهی موضوعی که معلم مطرح میکرد، تمرکزم روی نوشتن حرفهای معلم بود. اما در روزهای آموزش مجازی، چون خیالم راحت بود که فیلم خلاصهی کلاس روی سایت مدرسه قرار میگیرد، دیگر در حین تدریس معلم، وقتم را صرف نوشتن جزوه نمیکردم.
موضوع دیگری که دلم میخواهد به آن اشاره کنم، این است که در روزهای آموزش حضوری، اگر معلمی میخواست مثلاً دربارهی فضا و نجوم حرف بزند، اگر تمام تلاشش را هم میکرد، باز هم نمیتوانست موضوع را به خوبی برای بچه ها جا بیندازد. اما یک معلم علوم در دنیای آموزش مجازی میتواند با نشاندادن یک فیلم آموزشی کوتاه از کهکشانها، مطلبی علمی و بهروز را که قابل تصور نیست، به راحتی برای بچهها شرح دهد.
مثلاً آقای صدری، معلم علوم ما، ویدیویی را از آزمایشهای فیزیک یا شیمی تهیه کرده بود که در سایت مدرسه، آنها را برای بچهها به اشتراک میگذاشت. دیدن این ویدیوها به فهم ما در انجامدادن آن آزمایشها بسیار کمک میکرد. حتی امسال با روش آقای صدری، حفرههای علوم سال هشتم هم برایم پر شد و تسلط بیشتری نسبت به این درس پیدا کردم. البته طبیعی هم هست که نمیشود کاری عملی را به شکل تئوری توضیح داد.
پس اگر روزی آموزش مجازی برچیده شد، بهنظرم باید این موضوع حفظ شود.
عرشیا:
اولین موضوعی که دغدغهی من است، ایجاد بستر مجازی مناسب برای همهی شهرها و روستاهای ایران است. بهنظرم تا زمانی که این بستر برای حتی روستاهای دورافتاده هم فراهم نشده، نمیتوان آموزش مجازی را به شکل حضوری آموزش مخلوط کرد. ما همه ایرانی هستیم و حتی دربارهی عدالت آموزشی باید به فکر هم باشیم.
اما از طرف دیگر با فرض وجود زیرساختهای مناسب برای همهی کشور، آموزش حضوری نمیتواند عدالت آموزشی را برقرار کند و اینجاست که آموزش مجازی خودنمایی میکند. بهقول محمدمهدی، آقای صدری، در کلاسهای حضوری فقط مخصوص مدرسهی ماست، اما اگر آموزش مجازی همچنان ادامه یابد بچههای یک روستای دورافتاده هم میتوانند از تواناییهای آقای صدری استفاده کنند.
نکتهی دیگر اینکه کرونا بسیاری از بخشهای زندگی ما انسانها را در سراسر جهان تغییر داد و من اطمینان دارم دنیای آموزش را هم عوض خواهد کرد. بهنظر من اگر بتوانیم جدیت در آموزش حضوری را با کیفیت آموزش مجازی ترکیب کنیم، به مدل جدیدی از آموزش خواهیم رسید که میتوان در آینده از آن بهره برد.
یکی از بچهها گفت که از ابتدای خلقت، انسانها با قراردادن اشیا یا ابزارهای مختلف در کنار هم، توانستند ابزارهایی مفیدتر و کارآمدتر تولید کنند. پس با هم به این نتیجه رسیدیم که امکان ندارد با تجربهی جدید کلاسهای مجازی، شکل آموزش، به روزهای قبل از کرونا برگردد و شاید بهتر باشد مثل دیگر اکتشافات انسانی، ویژگیهای مثبت آموزش مجازی را با آموزش حضوری مخلوط کنیم و مدل آموزشی مدرنتری را ابداع کنیم. قرار شد بچهها از تجربههای خارج از درس، در دنیای مجازی بگویند. حیف که فضای دوچرخه کم است و حرفهای بچهها، جذاب و طولانی. خلاصهی حرفها این بود:
فربد:
خدمتی که اینترنت و عامل مجازی در حق بشر کرد، قابل بیان نیست. اما هر خوبی، میتواند بدیهایی را هم همراه داشته باشد که باید آگاهانه از بخشهای منفی عالم مجازی دوری کنیم. موضوعهایی مثل امنیت اطلاعات، امنیت فکری و اخلاقی و امنیت سختافزاری.
پارسا:
سایتهایی که کاربرانش، فیلمهایی را که حاصل تجربهی شخصی خودشان است به اشتراک میگذارند، برای من بسیار جذاب و مفید است. من شخصاً برخی از نرمافزارها را از طریق همین سایتها یاد گرفتم.
محمدمهدی:
برخی پلتفرمها مثل اینستاگرام، بیشتر جنبهی سرگرمی دارند و گاهی پر حاشیه هستند. برای آموزش سراغ آنها نمیروم. من هم در حوزهی موسیقی یا فوتبال، خیلی چیزها را از طریق فضای مجازی و سایت های تخصصی این زمینه فرا گرفتم.
عرشیا:
از سیر تا پیاز را سایت جستوجوگری مثل گوگل، میداند و آن را بیمنت، در اختیارت قرار میدهد. فضای مجازی، دوستان باوفایی را از سراسر جهان هم به من هدیه کرده که برایم بسیار ارزشمند هستند. زبان انگلیسی را هم بدون اینکه کلاس بروم، از فضای مجازی آموختم.
***
دلمان نمیآمد بحث را تمام کنیم. اما برف میبارید و همه نگران برگشت بودیم. آخرین حرف، تبریک بیستو یکمین سالگرد تولد دوچرخه، به خوانندگانش بود:
محمدمهدی: امیدوارم در سال جدید، تلاشهای دوچرخهایها دهها برابر بیشتر به بار بنشیند!
عرشیا: دوچرخهجان! برای ۲۱ سال انتشار خبر خوب در حوزهی نوجوان از تو ممنون هستم!
فربد: چون چرخ دوچرخه،دایره است و ۳۶۰ درجه، پس دوچرخهجان، ۳۶۰ بار تولدت مبارک!
پارسا: تبریک؛ به پاس تلاش ۲۱ سالهی تحریریهی دوچرخه و خواندگان باوفایش!
نظر شما