که طی آن، این مقام مسئول، راهاندازی پالایشگاه نفت در مازندران را مغایر با ضوابط زیستمحیطی دانسته و با اشاره به پسابهای شیمیایی ناشی از این پالایشگاه و آثار زیانبار آن بر طبیعت، تاکید کرده بود که سازمان حفاظت محیطزیست با راهاندازی صنایعی از این دست در 3 استان شمالی کشور مخالف است.
البته متولیان پالایشگاه گفتههای معاون انسانی سازمان حفاظت محیطزیست را بیپاسخ نگذاشتند و جوابیهای ارسال کردند که پنجشنبه گذشته در همشهری به چاپ رسید. این پالایشگاه قرار است با ظرفیت 110 هزار بشکه در منطقه حسینآباد بهشهر راهاندازی شود. اما به راستی راهاندازی این پالایشگاه یا صنایع مشابه در استانهای شمالی کشور تا چه اندازه ضرورت دارد؟ گزارشی که در پی میآید حول همین پرسش اساسی شکل گرفته است.
دکتر حسین آخانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، دراین باره میگوید: احداث پالایشگاه، پتروشیمی و صنایع مشابه در مناطق شمالی کشور، در واقع تهدیدی است برای شغلهایی که در این مناطق از قدیم وجود داشته و با طبیعت اخت گرفتهاند. مهمتر از آن، راهاندازی چنین صنایعی سبب تغییر بافت اجتماعی منطقه میشود. چرا که مهمترین قابلیت منطقه، قابلیت اکوتوریستی است که با ساخت پالایشگاه و پتروشیمی این قابلیت که یک قابلیت پایدار است عملا از بین میرود و بهتبع آن بافت اجتماعی منطقه نابود میشود؛ یعنی با آغاز بهکار این صنایع تعدادی افراد بومی جذب میشوند، اما عمده نیروها از افراد غیربومی خواهند بود. وجود همین افراد غیربومی اثرات مخربی در بافت اجتماعی منطقه خواهند داشت. نمونه بارز آن اراک است که بعد از ساخت پالایشگاه و پتروشیمی، بافت اجتماعی منطقه بهشدت تغییر کرد، آلودگی بسیار شدید شد، آبهای منطقه پایین رفت، کشاورزی آسیب جدی دید، باغها خشکیدند و مهمترین مسئله اینکه فساد و جنایت در حد بسیار زیادی افزایش یافت. اینها خسارتهایی است که راهاندازی پالایشگاه و پتروشیمی به اراک وارد کرد. مازندران هم از این وضعیت مستثنی نیست، جز اینکه حساسیتپذیری منطقه شمال بهمراتب بیشتر از سایر مناطق است.
پسابهای قاتل
این گیاه شناس با اشاره به حجم زیاد پسابهای ناشی از این صنایع میافزاید: بخش عمدهای از این پسابها را فلزات سنگین تشکیل میدهند که وقتی وارد چرخه غذایی میشوند هم برای گیاهان خطرناکند و هم برای انسان. از سوی دیگر، این پسابها سبب از بین رفتن گونههای بومی منطقه میشوند ضمن آنکه ترکیباتی که در پسابها وجود دارد زمینه رشد گونههای مهاجم را فراهم میسازد. نتیجه آنکه گونههای بومی و خودرو از بین خواهند رفت و در عوض گونههای مهاجم مجال رشد پیدا میکنند.
این باریکه سبز را رها کنید
دکتر محمد رضا فاطمی، مدیر گروه بیولوژی دریا- واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد واحد مرکز- از زاویه دیگری به مسئله نگاه میکند. وی معتقد است: در تمامی کرانه خزر از آستارا به سمت استان گلستان یک حاشیه باریک بیشتر وجود ندارد. این باریکه دو ویژگی خاص دارد؛ یکی اینکه تماما سبز است و کاربری اراضی آن مسکونی و کشاورزی است و دیگر آنکه این باریکه مجاور دریاست، بهطوری که هر آلایندهای که تولید میشود ، خواه در خشکی تولید شود، خواه در آب و خواه در هوا، سرانجام به دریا راهمییابد. این درحالی است که دریای خزر از نظر تنوع گونهای یکی از مناطق منحصر به فرد جهان است، به عبارت دیگر میراث ژنتیک جهانی محسوب میشود.
اشتغالزایی به چه قیمتی؟
این استاد دانشگاه تاکید میکند: راهاندازی چنین صنایعی در شمال، آنچنان اشتغالی برای افراد بومی ایجاد نمیکند، ضمن آنکه این نوع اشتغالزایی، اشتغال ناپایدار است و سبب از بین رفتن اشتغال پایدار میشود، یعنی با بهره برداری از این صنایع، آلایندههای ناشی از آن باعث بیکار شدن هزاران صیاد میشود. از سوی دیگر این مناطق هرساله پذیرای میلیونها گردشگر داخلی هستند که اغلب آنها برای شنا به این مناطق روی میآورند و اینها خود منبع ارتزاق هزاران خانوار بومی هستند. بدیهی است راهاندازی صنایع وابسته به نفت جز آلودگی و صدمه جدی به صنعت گردشگری فایده دیگری برای این مناطق ندارد.
فاطمی میگوید: ما چه اصراری داریم در منطقهای که یک حرفه پایدار وجود دارد به جای آنکه همان حرفه را توسعه بدهیم و بازدهی آن را بالا ببریم یک صنعت آلوده ناپایدار احداث کنیم. مشکلی که وجود دارد این است که در کشور ما الگوی توسعه، یک الگوی منطقی نیست. از همین رو، ناگهان یک مسئولی در منطقه قولی میدهد که توقع ایجاد میکند؛ قولی که نه پشتوانه علمی دارد نه پشتوانه کار کارشناسی. آیا بهتر نیست در چارچوب توسعه انسانی یک برنامه جامع تهیه شود که در آن تمام قابلیتها دیده شده و بر مبنای آن طرحهای توسعه تدوین شود نه بر مبنای بازدیدهای مقطعی و قولهای بدون پایه علمی که نتیجهای جز توسعه ناپایدار ندارد.
صنایعی بدون توجیه منطقی
دکتر محمد امیـنـی، عـضو هـیات عـلـمـی و استادیار سازمان تحقیقات و آموزش کشاورزی که خود زاده و ساکن مازندران است، میگوید: احداث پالایشگاه از 2 جهت قابل بررسی است ؛ پیامدهای نامطلوب زیستمحیطی و جذب جمعیت. با راهاندازی این صنعت در منطقه، شهرک بزرگی در اطراف آن شکل خواهد گرفت که این خود باعث تخریب محیط میشود. افزون براین، اجتماعات انسانی که در این شهرک مستقر میشوند و افراد مرتبط با پالایشگاه، تخریبهایی را متوجه محیطزیست میکنند.
وی میافزاید: ما الان در شرایط فعلی در استان مازندران با بحران جمعیت مواجهیم، بهطوری که نمیتوانیم مشکل زباله، اشتغال و آب را حل کنیم، حال میخواهیم با راهاندازی یک پالایشگاه این فشار را دو چندان کنیم. وقتی پالایشگاه ساخته میشود باید جادهها ظرفیت داشته باشد؛ باید کشش بار ترافیک مرتبط را داشته باشد؛ این در حالی است که همین الان راههای این استان از پرخطرترین راههای کشور محسوب میشود.
نکته دیگر اینکه اینها میخواهند پالایشگاه را در کدام عرصه احداث کنند ؟ در عرصه کموسعتی که متعلق به مردم است و کاربری کشاورزی دارد یا در کرانه دریا یا در عرصههای منابع طبیعی که آکنده از پوشش گیاهی است و ارزش جهانی دارد؟ آیا واقعا تصمیم دارند کاربری بینظیر این عرصه را تغییر بدهند؟
وی تصریح میکند: نباید اجازه داده شود در این نگین ارزشمندی که در شمال کشور وجود دارد به هرشکلی که دلمان خواست دست ببریم و آن را تغییر کاربری بدهیم تا تفکر بخش خاصی از اجتماع را عملی کنیم. احداث پالایشگاه و صنایع مشابه آن نیاز به کار کارشناسی همه جانبه دارد. کارهایی که بدون ارزیابی همهجانبه و با بخشینگری به اجرا درمیآید ثمری جز تخریب ندارد. نمونهای از این دست کارها، احداث بندر امیرآباد است که برای احداث آن، تعدادی از کوههای منطقه نکا را تخریب کردند. حالا میخواهند تاسیسات دیگری در منطقه ایجاد کنند بیآنکه به عواقب آن بیندیشند. آنچه مسلم است اینکه این تاسیسات و تاسیسات مشابه، سبب تغییر مورفولوژی منطقه شده و در نهایت باعث میشود حیات منطقه بهطور کامل عوض شود. بیشترین صدمه ناشی از این تغییرات هم متوجه مردم منطقه است.
از سوی دیگر میگویند این پالایشگاه توجیه اشتغالزایی دارد، در حالی که صنایعی که در شمال ایجاد میشود قرار است به بخش خصوصی واگذار شود. تفکربخش خصوصی هم، با کمترین هزینه، کسب بیشترین درآمد است، بنابراین کمترین نیروی انسانی را به کار میگیرد. براین اساس صنایع جدید نمیتواند چندان اشتغالزا باشد مگر صنایعی که در خدمت بخش کشاورزی باشد.
این پژوهشگر منابع طبیعی یادآور میشود: مشکل اینجاست که بسیاری از صنایع مرتبط با بخش کشاورزی که در شمال فعال بود بهدلیل بیتوجهی یا تعطیل شده یا رو به تعطیلی است. برای نمونه، صنعت نساجی که بهصورت منطقی ایجاد شده بود و میتوانست باعث احیای منطقه شود یا کشاورزی را رونق بخشد الان تعطیل شده است. حالا میخواهیم با تصوری نادرست و با توجیه اشتغالزایی صنایع غیرمرتبط با کشاورزی را ایجاد کنیم.
اصرار بر اشتباه
امینی خاطر نشان میسازد: تا همین الان هم بسیاری از صنایع نامرتبط با کشاورزی در منطقه راهاندازی شده است که از آن جمله میتوان به یخچالسازی، تعمیر خودرو و ایرانیتسازی در جاده ساری و بهشهر اشاره کرد. این صنایع به قیمت تغییر کاربری باغات کشاورزی ایجاد شدهاند؛ یعنی بهترین خاکهای کشاورزی را به صنایع غیرمرتبط تبدیل میکنیم. به این علت است که بخش کشاورزی کلا رو به تعطیلی است.
درحالی که میتوان صنایع مرتبط با پرورش ماهی و صنایع مرتبط با محصولات کشاورزی نظیر صنایع بسته بندی در منطقه راهاندازی کرد. آیا به جای تاکید بر صنایع نفتی بهتر نیست صنایع پشتیبان برنج تاسیس کنیم، چرا که شالیکوبیهای ما به قدری قدیمی و مستعمل است که عملا کارایی ندارد و در نتیجه بخش قابل توجهی از تولید برنج حین شالی کوبی نابود میشود.
ما معتقد به توسعه هستیم منوط به آنکه این توسعه متناسب با منطقه باشد.