نگاهی به این فیلمها، نشان میدهد که بخش قابل توجهی از تلاش کارگردان صرف پوشاندن ضعفهای فیلمنامه شده است؛ دقت نظری که اگر در مرحله نگارش فیلمنامه صرف میشد، با آثاری بهمراتب قابل توجهتر مواجه بودیم.
در «دعوت» ساخته ابراهیم حاتمیکیا، در برخی از اپیزودها بهنظر میرسد که خلاصهگویی به جای ایجاز به کاراکترهایی بیشناسنامه منجر شده است. در «آواز گنجشکها» (مجید مجیدی) موتور محرکه درام نیاز کریم به خرید سمعک برای دخترش است که از میانههای ماجرا کاملا به فراموشی سپرده شده و فیلم اسیر پروسههای طولانی کریم با موتورش در خیابانها میشود.در «کنعان» که قرار بوده ملودرامی متفاوت باشد، نه دلیل میل به جدایی مینا(ترانه علیدوستی) از همسرش منطقی است و نه علت بازگشت او قانعکننده... .
در «سه زن» هم میل منیژه حکمت به زدن حرفهای اجتماعی باعث شده که قصهگویی در حاشیه قرار بگیرد. نکته جالب توجه در این فیلمها استفاده کارگردان از همکار فیلمنامهنویس است؛ اتفاقی که فارغ از نتیجه آن، باید به فال نیک گرفته شود.
فرزاد موتمن معتقد است ضعف فیلمنامه در سینمای ایران یک مشکل تاریخی است. او میگوید: مشکل اصلی سینمای ما به لحاظ کیفی ضعف فیلم نامه است؛ ضعفی که نمیدانیم از کجا نشأت گرفته است. شاید اینکه ادبیات ما به اندازه کافی شکل نگرفته است یک دلیل اصلی باشد. شاید چون ممیزی قوی است و ضوابط ساخت فیلم محدودکننده است و فیلم سازان نمیدانند چطور باید داستان را گسترش بدهند. شاید ریشه این مشکل به ادبیات ما بر میگردد؛ ادبیاتی که همیشه از «گلستان» تا «بوف کور» توصیفی بوده و ما هیچ وقت نتوانستهایم دیالوگهای ماندگار بنویسیم.
شاهکارهای ادبی ما نظیر «کلیله و دمنه» هم کمتر کاراکتر دارند یعنی نویسنده از زبان کاراکترها حرف میزند. این ویژگی ادبیات ماست، ولی این ویژگی روی سینمای ما تاثیر منفی گذاشته است، چون کماکان در ادبیاتمان که باید ادبیات مدرن شهری باشد و متکی بر دیالوگ ما ضعف داریم. وقتی نمیتوانیم فیلم نامه بنویسیم به سراغ متنهای ادبی میرویم و از آنها اقتباس میکنیم. آنها هم غالبا دیالوگهای ضعیفی دارند و حتی وقتی بهترین نویسندههای ما دیالوگ مینویسند حاصل کار چندان خوب از آب درنمیآید. مثلا وقتی صادق هدایت «بوف کور» را مینویسد شاهکار خلق میکند ولی در «دن ژوان کرج» ضعف دارد چون قرار است متن متکی بر دیالوگ باشد.
اما به عقیده این کارگردان این مشکل تاریخی نباید مانع از این شود که ادبیات مدرن در کشور رشد کند و ما هم بتوانیم مثل آمریکا یا اروپا دیالوگهای جاندار بنویسیم. دیالوگهای آنها گاه آنقدر جذاب است که در قالب ضربالمثل ماندگار میشود؛ مثل دیالوگ «هیچ کس کامل نیست». این کارگردان ادامه میدهد: یک مشکل دیگر در سینمای ما این است که خیل جوانان علاقهمند به این حرفه، هر روز به جمع فیلمنامه نویسان سینمایی ما اضافه میشوند؛ جوانهایی که فیلمهای روز دنیا را میبینند و از روی آنها کپی میکنند. آنها به خوبی داستانها را کپی میکنند و قصه را خوب جلو میبرند ولی وقتی قرار است کاراکترها برونفکنی کنند، حال در یک موقعیت عصبی یا عاشقانه، ناتوان میمانند و نمیتوانند خوبی داستان را به دیالوگهای خوب بسط دهند؛ یعنی کاراکتر ندارند و کاراکترهایشان کاغذی و در حد تیپ باقی میماند. متأسفانه جوانها کمتر به قوه تخیل و ابتکار خود متکیاند و فیلمهایی که کمتر دیده شده را کپی میکنند. شاید بدون اغراق بتوانم بگویم تمام فیلم نامههایی که امسال خواندم، از این دست بود.
علیرضا رئیسیان، کارگردان، نیز معتقد است این ضعف بیشتر به بخش تولید در سینما برمیگردد. او میگوید: مشکل اصلی عدمانطباق و اتصال ادبیات داستانی به جریان فیلمنامهنویسی است که هیچ وقت تلاش مهمی در این زمینه صورت نگرفته است و طرفین هیچ علاقهای به نزدیکی به یکدیگر نشان ندادهاند. عدمشکلگیری یک جریان حرفهای در امر فیلمنامهنویسی در سینمای ایران باعث شده اکثر فیلمها از ناحیه فیلم نامه ضعف داشته باشند. در اکثر آثار تاثیرگذار سینمای ایران کارگردان خودش سناریست است. از سوی دیگر سینمای ایران کپی رایت را رعایت نمیکند و حق مولف در اینجا معنایی ندارد، پس این مسئله باعث میشود که حرفهایها علاقهای نداشته باشند به اینکه برای دستمزد بنویسند، پس عرصه در اختیار نیروهای متوسط قرار میگیرد.
تهماسب صلحجو اما در این میان ترجیح میدهد اول به دفاع از فیلمنامهنویسان بپردازد. او معتقد است یک فیلم نامه در پروسه تبدیل به فیلم، تغییر میکند و این درست نیست که ما تصور کنیم فیلمنامه عینا تبدیل به فیلم میشود. این منتقد میگوید: کشف و درک ارزشهای فیلمنامه از طریق خود فیلم زیاد آسان نیست. بنابراین وقتی به استناد فیلمی که میبینیم در مورد فیلمنامه قضاوت میکنیم این ارزیابی شاید زیاد دقیق نباشد. ما در اظهارنظرهایمان نویسنده فیلمنامه را مورد انتقاد قرار میدهیم در حالی که فیلمنامهای که تبدیل به فیلم میشود لزوما آن چیزی نیست که نویسنده نوشته است. در پروسه ساخت فیلم، فیلمنامه دچار تغییرات زیادی میشود.
سادهترین تغییر این است که یک سری المانهای نمایشی به فیلمنامه اضافه میشود. اما آیا اگر بازیگری توان ایفای نقشی را نداشته باشد، حتما در فیلمنامه نقصی موجود بوده است؟ خیلی حالتها به فیلم اضافه میشود که در فیلم نامه پیشبینی نشده است. کارگردانها به متن فیلمنامه معمولا وفادار نمیمانند و به اقتضای شرایط آن را تغییر میدهند. ما دقیقا نمیتوانیم در مورد ارزشهای فیلمنامه بحث کنیم، اما این را هم نمیتوان منکر شد که نقطه ثقل اثر دراماتیک، فیلمنامه آن است و سینمای ایران به اقتضای آنچه در فیلمها دیدهایم غنی نبوده و بیشترین آسیب را از این ناحیه خورده است.
البته در بیان ضعفهای فیلم نامه ما نمیتوانیم مستقیما نویسنده را مورد خطاب قرار دهیم چون نمیدانیم چه بخشهایی در ممیزی حذف شده است و یا چه بخشهایی را کارگردان حذف یا اضافه کرده است. اگر پای صحبت فیلمنامه نویسان بنشینید آنها هیچ دل خوشی از این وضعیت ندارند. آنها میگویند متن ارائه شده معمولا زیاد جدی گرفته نمیشود و موقع ساخت، کارگردانها هر بلایی که دلشان میخواهد سر آنها میآورند.
ما تعدادی فیلم نامه نویس حرفهای و صاحب نام داریم که اکثرا این نظر را دارند که فیلمنامه نوشته شده دقیقا آن چیزی نیست که روی پرده میبینیم یا شاید کارگردان و تهیهکننده ترجیح بدهند متن ضعیف را انتخاب کنند و بسازند چون این متنها کم هزینهتر است و راحتتر ساخته میشود.
اینکه کارگردان های ما خودشان فیلمنامه نویس هستند یک نقطه ضعف دیگر است. حرفهای بودن در سینما زیاد آسان نیست. در سینمای حرفهای باید جایگاه هر نقشی مشخص باشد. در تاریخ سینما البته فیلمنامه نویسهایی که کارگردان خوبی هم بودهاند داشتهایم ولی به هر حال مخلوط شدن این دو با هم به کلیت کار لطمه میزند. حاصل کار معلوم میکند که کارگردان، فیلمنامه نویس خوبی هم بوده یا نه. ولی وقتی کارگردانی در عین ضعف به کار فیلمنامهنویسی ادامه میدهد نشاندهنده این است که عیب از کارگردان است. باید در جریان تولید، فیلمنامه بهعنوان بخش مستقلی از سینما در نظر گرفته شود. اگر ضعف و نقصانی در فیلمنامهها وجود دارد این بیشتر به مناسبات تولید فیلم برمیگردد و آشفتگی تولید به این ضعف دامن میزند.
داستانهای کم رمق
فیلمهای سینمایی ایرانی اغلب داستانهای پرکششی ندارند و بهنظر میرسد داستانهایی که در نهایت تنها در یک ساعت اولیه میتوانند جذاب باشند تا 90 دقیقه کش میآیند و حوصله تماشاگر را بیش از پیش سر میبرند.
رئیسیان این ضعف را به نحیف و لاغر بودن سینمای ایران نسبت داده و میگوید: سینمای ما امکانات مناسبی ندارد و به خاطر همین کمبود امکانات، ما سراغ بسیاری از سوژهها نمیتوانیم برویم. اکثر فیلمهای ما سوژههای عادی دارند و بیشتر در حد یک فیلم تلویزیونی هستند تا سینمایی. به هر حال کارکردن با تلویزیون هم حسنش این است که نگرانیای برای بازگشت سرمایه وجود ندارد. وقتی به سراغ سوژههایی میرویم که هزینه کمتری دارد، نتیجه چیزی جز ضعف نیست. این مسئله فقط در مورد فیلمهای تاریخی نیست.
فیلمهای روز هم باید پروداکشن خوب داشته باشند. از نظر سختافزاری سینمای ما با مشکلات عدیدهای مواجه است. دولتی که متولی سینماست، کاری برای آن نمیکند. تصور کنید ما حتی یک فیلمرو که داشتن آن کاملا بدیهی و طبیعی است نداریم و به جای آن از وسایل دیگری استفاده میکنیم. با این کار عملا پلانهای خوب ما از دست میرود. یک مدیر لایق باید ظرف 6 ماه این نقص را برطرف کند که متأسفانه هیچ وقت این اتفاق نیفتاده است.
صلح جو اما در این مورد نظر متفاوتی دارد. از نظر او بعضی از فیلمهای 90 دقیقهای اجراهای خوبی دارند و در بین آنها نمونههای خوبی نیز به چشم میخورد. او میگوید: باید ببینیم یک فیلمنامه 90 دقیقهای را چطور کش میدهند، در حالی که اگر همان فیلم 90 دقیقهای ساختار سینمایی مناسبی داشته باشد، لحظههای زاید آن حذف شود و کوتاهتر شود، جذابتر است.
موتمن نیز در مورد دلایل این اتفاق میگوید: فرم فیلمنامههای ما مناسب کارهای تلویزیونی است ولی این فیلمنامهها گسترش پیدا میکند و در تایم سینمایی ساخته میشود. مشکل دیگر ما این است که نویسندههای ما از داستانکهای زیاد در قصه استفاده میکنند. آنها باید یک جایی در طول داستان این داستانکها را به نفع قصه اصلی جمع کنند. همین مسئله حداقل نیم ساعت زمان میبرد و تایم فیلم بیدلیل بالا میرود. وقتی داستانکها زیادند گاهی دست کارگردان برای حذف هم بسته میشود چون ممکن است با حذفهای صورت گرفته اطلاعات منتقل نشود و اینها دست به دست هم باعث میشوند زمان فیلم طولانی شود.
استفاده از همکار فیلمنامهنویس
چندی است کارگردانهای ما به فیلمنامه نویسی گروهی گرایش پیدا کردهاند شاهد این مدعا 4 فیلم روی پرده است که فیلم نامه هر کدام توسط کارگردان و یک فیلمنامه نویس نوشته شده است. آیا این رویکرد به کار گروهی میتواند اثر مثبتی در ارتقای سطح کیفی فیلم نامه، در سینمای ایران داشته باشد؟
به اعتقاد صلحجو نوشتن فیلم نامه بهصورت گروهی کار خوبی است اما بستگی به این دارد که این فیلمنامه چطور اسم گروهی بهخود گرفته است.
او میگوید: اصول کار گروهی این است که تعدادی هم زمان با همفکری یکدیگر اقدام به نگارش فیلمنامه کنند. این روش کاملا سنجیده و منطقی است. اما یک اتفاق دیگر هم میافتد؛ زمانی که یک نفر فیلمنامه را مینویسد و آن را در اختیار کارگردان قرار میدهد، کارگردان هم یک فنر دیگر را پیدا میکند و به واسطه او فیلمنامه اولیه را تغییر میدهد؛ یعنی هر کس که فیلمنامه را به دست میگیرد عقاید و سلایق خود را به آن اضافه میکند که حاصل آن گاهی همان شیر بییال و کوپالی است که ما در فیلمها میبینیم. اما فیلمنامه نویسی گروهی بهتر از کار انفرادی است. این را هم بدانید که هیچ وقت چند نفر که همفکر و هم ذوق نیستند نمیتوانند کار گروهی کنند. پس خودبهخود افرادی با اندیشههای مشترک کنار هم قرار میگیرند و کار شسته و رفتهای را تحویل میدهند. قطعا برای نوشتن رمان و نمایشنامه، کار گروهی انجام نمیگیرد اما در مورد فیلم، این اتفاق اثرات مثبتی دارد.
این منتقد در توضیح اینکه چرا در ایران معمولا فیلمنامه نویسی گروهی صورت نمیگیرد، میگوید: اخلاق خاص ما ایرانیها دلیل این موضوع است. زمانی فیلمنامهنویسی کارگاهی در حوزه هنری شکل گرفت. قرار بود در این کارگاه از ذوق گروهی استفاده شود، اما این کارگاه آنقدر که باید رشد نکرد.
موتمن نیز معتقد است فیلمنامه نویسها هر چه بیشتر به سمت کار گروهی بروند حاصل کار آنها بهتر خواهد بود. او میگوید: ایدهآل این است که تیمهای 3، 4 یا 5 نفره تشکیل بدهیم و فیلم نامه بنویسیم. اما در کشور ما معمولا این اتفاق رخ نمیدهد به این خاطر که متأسفانه ما خودمان را بیشتر از سینما دوست داریم. ظاهرا این ماییم که مهم هستیم نه فیلمها. ما موفقیتهایمان را خیلی بزرگ میکنیم و آنجایی که حاصل کار مثبت نیست سریع از کنارش عبور میکنیم.
رئیسیان نیز رویکرد به فیلمنامه نویسی گروهی را اتفاق خوبی در سینمای ایران دانسته و میگوید: فیلمنامه نویسی گروهی به هر شکلی که اتفاق بیفتد اقدام مثبتی است. اگر بیش از یک نفر در نوشتن فیلمنامه سهیم باشند این نشاندهنده رخ دادن اتفاقات مثبت در این حوزه است و اینکه فرآیند تخصصی شدن در حال شکلگیری است. اما بعد از آن وقتی کار گروهی شکل میگیرد معایب آن نیز باید رفع شود. اگر حقوق فیلمنامهنویس اول رعایت شود، اشکالی ندارد که حتی بعد از او افراد دیگری تغییراتی در فیلمنامه نوشته شده
صورت بدهند.