همشهری آنلاین - ندا زندی: سال ۱۴۰۰ برای سینمای ایران سال عجیبی بود. نیمه اول سال تقریبا ادامه رکود سال ۱۳۹۹ بود. میگوییم «تقریبا» چون با اکران «دینامیت» در ۱۰تیر سینما تکانی خورد و تعداد تماشاگرانش زیاد شد اما این جهش به سد سخت خیزش موج پنجم کرونا و کشتار سویه دلتا خورد و مدتی فروکش کرد.
با افزایش واکسیناسیون عمومی، تقریبا از اوایل آبان، سینماها توانستند از بستر نقاهت برخیزند و برای مدتی هم که شده، از بازگشت تماشاگران لذت ببرند. دوباره از اوایل بهمن، موج ششم کرونا این بار با نقشآفرینی سویه اومیکرون کمی کاروبار سینماها را کساد کرد؛ هرچند اغلب فیلمهایی که در ماههای آخر سال به روی پرده رفتند، ذاتا به ویروس مهلک بیمخاطبی مبتلا بودند و بدون کرونا هم کسی میلی به تماشایشان نداشت.
فهرستی که در ادامه میآید، اولا صرفا به اکران عمومی و فیزیکی فیلمها اختصاص دارد و ثانیا برآوردی است که سعی شده بر آمار تکیه داشته باشد و کمتر سلیقه و پسند شخصی در آن راه یافته است.
پولسازترینِ سال
هر حرفی که از پول، سود، رکورد و موفقیت در گیشه و انتفاع مالی و امثالهم درباره سینمای ایران در سال ۱۴۰۰به میان آید، همه راهها به یک فیلم ختم میشود: دینامیت به کارگردانی مسعود اطیابی و به تهیهکنندگی سیدابراهیم عامریان. دینامیت با نزدیک به ۵۸ میلیارد تومان فروش، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. البته این فیلم رکورد یکی از بلندترین اکرانهای تاریخ سینمای ایران را هم در اختیار دارد و بیش از ۸ ماه روی پرده بوده است.
بزرگترین ویژگی دینامیت این است که هیچ ویژگی متمایزی ندارد؛ برخلاف پرفروشهای ماندگار در تاریخ سینما، نه بنیانی میگذارد و نه راه و رسم نویی دارد. دنبالرو و مقلد است و از الگوهای از پیش موجود ـ که در سینما و تلویزیون نمونههای مشابهش بارها دیده شده ـ استفاده میکند.
از موضوع و مضمون گرفته تا بازیها، همهچیزش تکراری و بدون نوآوری است. کرونا هرقدر به سینمای ایران و سایر فیلمها ضربه زد، به کاروکسب دینامیت رونق داد و مشتری خسته از فشار اقتصادی و بیماری برایش جور کرد. طبیعتا پولسازترین بازیگران سینما هم در سال ۱۴۰۰پژمان جمشیدی و احمد مهرانفر و سایر بازیگران دینامیت هستند.
پرافتخارترین فیلم سال
مهمترین جایزه سینمای ایران در سال۱۴۰۰به «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی تعلق داشت که توانست جایزه بزرگ هیأت داوران جشنواره فیلم کن را از آن خود کند. فرهادی و فیلمش از جشنواره کن تا اکران عمومی در ایران باعثوبانی بحثهای فراوانی شدند. در یک سو، جبههای بود که دیگر نمیخواست فرهادی صرفا فیلمساز بینالمللی و محبوب جشنوارهها و مردم باشد و قصد داشت از او شمایل یک فعال اجتماعی را بسازد و در سوی دیگر، آنهایی بودند که همین فرهادی سینماگر برایشان کفایت میکرد و نمیخواستند برای او وظیفهای بیش از فیلمسازی تعریف کنند.
در میانه جدال این دو جناح، قهرمان از آسیا پاسیفیک، جشنواره بینالمللی فیلم وایادولید (سمینسی)، هفتادونهمین مراسم گلدنگلوب، جشنواره فیلم پالم اسپرینگز و جشنواره فیلم کلوترودیس یا جایز گرفت یا نامزد دریافت جایزه شد. حتی بهعنوان نماینده ایران به اسکار رفت که در نهایت به فهرست نهایی نامزدهای اسکار راه نیافت. فرهادی متهم شد که قهرمان را براساس مستند شاگرد سابقش ساخته و شاید سروصداهایی که سر این قضیه راه افتاد، در راه پیدا نکردن این فیلم به فهرست نهایی اسکار اثر داشت.
بازگشت سال
احتمالا آخرین تصویر از حضور موفق هدیه تهرانی بر پرده سینما به نیمه نخست دهه۱۳۸۰ بازمیگردد؛ سالهایی که تقریبا هر فیلمی از تهرانی با استقبال مردم و منتقدان همراه میشد. از نیمه دوم دهه۱۳۸۰، تهرانی ترجیح داد دیگر در نقشها و فیلمهای بزرگ ظاهر نشود. از آن پس، تهرانی در نقشهای کوتاه و فرعی فیلمهای کوچک و جمعوجور حضور داشت یا حتی اگر در فیلمی نقش اصلی را بر عهده میگرفت، آن نقش به قدرت نقشهای خاطرهانگیز دهههشتادش نبود.
با این حال، اکران نسبتا موفقیتآمیز «بیهمهچیز» ساخته محسن قرائی در سال۱۴۰۰ بازگشتی دوباره به پرده نقرهای برای تهرانی محسوب میشود. تهرانی در نقش لیلا، یادآور تهرانی سالهای دور است که حضورش بر پرده برای مخاطب جذاب بود. در آن سالها، تماشاگران میرفتند که تهرانی را ببینند و خود فیلم آنقدرها اهمیت نداشت.
تقریبا پس از یکدهه فترت، تهرانی با فیلمی که اقتباسی از نمایشنامه «ملاقات با بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات است، بازگشت تا نشان دهد هنوز میتواند سینما را از تماشاگر پر کند. شاید بیهمهچیز آغاز دوره جدیدی از حرفه هدیه تهرانی باشد و سبب شود در سالهای آتی نقشهای خاطرهانگیز دیگری از خانم بازیگر ببینیم.
شکستخورده سال
سال ۱۴۰۰ در سینما، سال شکستخوردگان و کشتیشکستگان بود. تقریبا جز ۷ـ۶فیلم، سایر فیلمها هم در گیشه شکست خوردند و هم در سنجشهای انتقادی. فیلمهای سترون، نخنما، کسالتبار، بدساخت و بیکیفیت، قسمت عمده جدول اکران این سال را در اشغال خود داشتند. فیلمهایی که معلوم نبود در این ایام مصایب اقتصادی چطور بودجه ساختشان را فراهم کردهاند و سرمایهگذاران و تهیهکنندگانشان چه نکتهای در فیلمنامه این فیلمها دیدهاند که حاضر شدهاند روی آنها سرمایهگذاری کنند اما در این میان، هیچ فیلمی مثل «درخت گردو» ساخته محمدحسین مهدویان در اکران و ارزیابیهای انتقادی با شکست مواجه نشد.
فیلمی که از سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای پیمان معادی شد و هزینه فراوانی هم صرف تولید آن شده بود، در اکران، توجهی جلب و سینماروها را جذب نکرد. در ارزیابیهای انتقادی نیز، در قیاس با دو فیلم دیگر مهدویان یعنی «ایستاده در غبار» (۱۳۹۴) و «ماجرای نیمروز» (۱۳۹۵)، درخت گردو موفق ظاهر نشد و نتوانست نظر منتقدان را جلب کند. یکی از نکات منفی فیلم، بازی فوقالعاده بد مهران مدیری بود که نشان میداد چقدر انتخاب او برای نقشهایی جز سریالهای نوَد شبی میتواند تبعات خسارتآفرین و ویرانگری داشته باشد.
غافلگیری سال
«جنایت بیدقت» ساخته شهرام مکری و «تومان» ساخته مرتضی فرشباف، ۲فیلمی بودند که نشان دادند اگر هنوز بهدنبال خلاقیت و هوایی تازه در سینمای ایران میگردید، باید آن را در آثار مستقلی جستوجو کنید که در تضاد با رویههای مرسوم فیلمسازی سینمای ایران قرار دارند. جنایت بیدقت و تومان محصول نگاهی به سینما هستند که نمیخواهند داستانگویی به شیوه مرسوم را دنبال کنند یا حتی دغدغه طرح مسائل اجتماعی به شیوه معمول فیلمهای اجتماعی سینمای ایران را ندارند.
برای این دو فیلم، سینما از همهچیز مهمتر است و سیاست، اجتماع، تاریخ و هر چیز دیگری تنها وقتی از فیلتر سینما عبور داده شود، اهمیت دارد. در سینمایی که مضمون و سود اقتصادی بر اغلب تولیدات سینمایی آن سایه انداخته و فضای کمی برای تنفس فیلمهایی باقی گذاشته که به ذات سینما بیش از دو دوتا چهارتاهای کاسبکارانه ـ چه در گیشه و چه در روایت ـ اهمیت میدهد، این دو فیلم در حکم غافلگیریهای بزرگ سال هستند.
نظر شما