اکنون که بسیاری از افراد در جهان با فقدان و رنج شدید مواجه شده‌اند، راهنمای تشخیصی انجمن روانپزشکی آمریکا «اختلال سوگ‌ طول‌کشیده» را به عنوان یک اختلال جدید در طبقه‌بندی خود گنجانده است.

greif

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از وب‌ام‌دی این رده تشخیصی جدید برای درصد اندکی از افراد به کار می‌رود که ظاهرا اندوه ناشی از داغدیدگی آنها را فلج کرده است و نمی‌تواند به فعالیت‌های پیشین بازگردند و هنوز پس از گذشت یک سال از فقدان یک فرد نزدیک ناتوان هستند.

«اختلال سوگ طول‌کشیده» (PGD) اکنون در آخرین ویرایش «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی» یا DSM-5 گنجانده شده است.

افزوده شدن این بیماری جدید به رده‌بندی تشخیصی احتمالا باعث گسترش کمک‌های مالی برای پژوهش در درمان‌های آن خواهد شد. داروی نالترکسون که برای درمان اعتیاد به کار می‌رود، در حال حاضر در کارآزمایی‌های بالینی به عنوان شکلی از درمان برای این عارضه در دست آزمایش است.

این تصمیم به بیش از یک دهه بحث در این باره پایان خواهد داد؛ گروهی از پژوهشگران استدلال می‌کردند که برای موارد داغدیدگی شدید درمان پزشکی لازم است. گرچه سوگ در موارد فقدان یک عزیز یک واکنش طبیعی است، برخی از افراد چنان داغدیدگی شدیدی پیدا می‌کنند که منجر به انزوایشان می‌شود.

دکتر پل آپل‌باوم از اعضای کمیته سرپرستی ناظر بر تجدیدنظرهای DSM می‌گوید:‌«بیوه‌هایی هستند که تا آخر زندگی‌شان سیاه می‌پوشند، از تماس‌های اجتماعی پرهیز می‌کنند و بقیه زندگی‌شان را با یاد شوهر یا همسر از دست‌داده‌شان می‌گذرانند.. والدینی هستند که هیچگاه نمی‌توانند سوگ از دست دادن فرزندانشان را پشت سر بگذارند. منظور ما از سوگ طول‌کشیده این موارد هستند.»

در مقابل، برخی از منتقدان این ایده این استدلال را مطرح کرده‌اند که ایجاد یک رده تشخیصی برای اختلال مربوط به سوگ می‌تواند بر بخشی اساسی از تجربه انسانی تاثیر بگذارد. ممکن است افراد داغدیده‌ای که لازم است به طور طبیعی از فقدانشان تسلا یابند، به اشتباه تشخیص بیماری روانی دریافت کنند. همچنین افراد ممکن است برای مصرف دارو برای سوگ‌شان تحت فشار قرار گیرند.

جوآن کاسیوتور، استادیار مددکاری اجتماعی در دانشگاه ایالتی آریزونا می‌گوید: «من کاملا با اینکه سوگ یک بیماری روانی است، مخالف هستم. هنگامی که یک به اصطلاح کارشناسی به ما می‌گوید که وضعیت ما مختل است و ما احساس آسیب‌پذیری و ناتوانی می‌کنیم، دیگر به خودمان و عواطف‌مان اعتماد نمی‌کنیم. از نظر من این اقدام بسیار خطرناک و کوتاه‌بینانه‌ای است.»

منشا این رده تشخیصی جدید را می‌توان به دهه ۱۹۹۰ رساند که یک بررسی درباره درمان افسردگی نشان داد که بیماران به خوبی به داروهای ضدافسردگی پاسخ می‌دهند، اما احساس سوگ در آنها باقی مانده بود. حدود ۴ درصد از افراد سوگوار همچنان احساس «بدبختی و درماندگی» داشتند و برای مدت درازی دچار مشکل بودند.

انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ۲۰۱۰ پیشنهاد کرد که تعریف افسردگی گسترش داده شود تا افراد سوگوار را هم دربرگیرد، اما این پیشنهاد مخالفت‌ها و نگرانی‌ها درباره تشخیص و درمان بیش از حد بیماران را برانگیخت.

پژوهشگران از آن هنگام به بعد به بررسی سوگ که ظاهرا متفاوت با افسردگی است و رابطه نزدیک‌تری با اختلالات افسردگی مانند «اختلال استرس پس از سانحه» (PTSD) دارد، ادامه داده‌اند. اکنون اصول راهنمایی برای تفاوت گذاشتن میان سوگواری طبیعی و اختلال سوگ تدوین شده است.

بر اساس تعریف جدید DSM-5، تشخیص «اختلال سوگ طول‌کشیده» را می‌توان یک سال پس از فقدان داد و به این ترتیب این معیار تشخیص برای حدود ۴ درصد افراد سوگوار به کار خواهد رفت.

کد خبر 665635

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha