حتی اگر بازماندگان جنگ هیچ نگویند و سکوت اختیار کنند، باز هم حق مطلب ادا نشدهاست. حتی وقتی 20 سال از پایان جنگ گذشتهباشد هنوز هم برای خیلیها خاطره جنگ چندان دور نیست انگار گذر سال را با صدای شلیک و انفجار سپری میکنند. جانبازان جنگ بخشی از تاریخ شفاهی کشورمان هستند؛ تاریخی که کتابها هرگز حق مطلبش را ادا نکردند.
زن، ویلچر را به زحمت هل میدهد، چرخها آرامآرام تسلیم میشوند، گامی به جلو و لبخند زن میشکفد، زیر لب خدا را شکر میکند، انگار از اینکه هنوز میتواند ویلچر همسر جانبازش را به جلو براند شاد میشود. کودک پای چرخ ویلچر در چادر زن میپیچد، لبخند سهمی است که او از زندگی به مادر میدهد.
او که روی ویلچر نشسته یکی از 120هزار بازمانده جنگ است، با قطع نخاع و درصد جانبازی 70 درصد. با نخاع قطعشده، سالهاست روی ویلچر نشسته و روزگار میگذراند. مسئولان بنیاد شهید و امور جانبازان کشور میگویند پروندههای کمیسیون پزشکی تمامی جانبازان تشکیل و حدود 120 هزار پرونده تا نیمه آبان امسال در استانهای سراسر کشور جمع آوری میشود. به گفته آنان از این میان حدود 19هزار جانباز در معرض خطر و پرخطر تحت پوشش طرح هستند که ماهانه تحت کنترل مستمر و پایش سلامت قرار دارند.
برگزاری اردوهای فرهنگی، تفریحی و درمانی از سوی بنیاد شهید و امور جانبازان کشور، گامی بوده با هدف بالا بردن کیفیت درمان جانبازان و در کنار آن تلاش شده تا اردوها برای جانبازان و خانوادههایشان زمانی برای فراغت و تفریح نیز باشد.
در این اردوها تیمهای پزشکی بنا به نیازهای جانبازان در محل اردو مستقر میشوند تا با بررسی گروهی و برگزاری کمیسیونهای پزشکی امور درمانی جانبازان را دقیقتر مورد مطالعه قرار دهند.
با توجه به اینکه در برگزاری این اردوها مسئولان بنیاد شهید و امور جانبازان تلاش کردهاند تا جانبازان با مشکلات یکسان در یک گروه جای گیرند، تیمهای پزشکی نیز به صورت تخصصی به گروه دعوت خواهند شد، تا مشکلات را بررسی کنند. علاوه بر این جانبازان میتوانند همتایان خود در سراسر کشور را ملاقات کرده و ابراز هم دردی نیز در آنان تقویت خواهد شد. صف معاینه محلی برای رد و بدل کردن تجربیات هر یک از جانبازان در مبارزه با بیماریها و مشکلات جسمی است. یکی از درمانهای خانگی برای کنترل دیابت میگوید و دیگری با تاکید بر ورزشهای ویژه تلاش میکند تا همسنگران دیروز را که حالا سکانداران ویلچرند قانع کند که اگر هر روز وقت مناسبی را به ورزش و نرمش اختصاص دهند میتوانند برخی مشکلاتشان را برطرف کنند.
یکی از کردستان آمده و با همان لهجه کردی از خاطراتش از جبهه سومار میگوید، آنقدر دقیق حرف میزند که گویی دیروز از جبهه برگشته، از راننده تانکر سوختی میگوید که هر وقت به جبهه سومار میرسید چند بسته آدامس سوغاتی آورده بود. نگاهش برق میزند به یاد روزهای دوری که در لایههای ذهنش آنچنان حفظ شان کرده که ا نگار اصلا گرد زمان روی آنها ننشسته است. یکی ساکت بر ویلچرش جاخوش کرده و دیگری فرزند 4-3 سالهاش را که دور ویلچرش ورجه وورجه میکند آرام میکند، صف چندان طولانی نیست، صحبتها کوتاه میشود.
دستی به روحهای آزرده
سمیه راستین، یکی از روانشناسانی است که همراه تیم درمانی آمده تا با برگزاری جلسههای رواندرمانی گروهی و خصوصی گره از مشکلات روحی و خانوادگی جانبازان بگشاید. او میگوید: این بخش نیازمند کار مستمر و دقت بیشتر است، به ویژه در مورد جانبازان 50درصد به بالا چون به هر حال توجه بیشتری در این چند سال به بحثهای معیشتی شان شده و شرایطشان بهبود پیدا کرده و به مسائل بهداشتی و درمانیشان توجه شده البته نمیگوییم بهطور کامل؛حالا یک حرکتهایی در جهت توجه به خانواده شده است؛ اگرچه خیلی دیر است. اکثر خانوادهها میگویند که شما خیلی دیر به این فکر افتادید که مسائل خانوادهها را مطرح کرده و باز کنید و به صورت تخصصی به آن بپردازید.
او در پاسخ به اینکه بیشترین گلایه خانوادههای جانبازان در چه زمینهای است میگوید: الان در حال حاضر منهای فشارهای کلی که ممکن است بر دوش همه مردم سنگینی کند، جانبازان مسائل خاص خودشان را دارند. الان بعد از گذشت چندین سال هنوز انگار جامعه با جانباز آشنا نیست. بهنظر میرسد که جامعه هیچ برنامهریزیای برای پذیرش جانباز نداشتهاست، جانبازان ما میگویند مردم با ما برخورد مناسبی ندارند.
اطلاع مناسبی از وضعیت ما ندارند یا با دید ترحم به ما نگاه میکنند یا فکر میکنند ما در موضع بسیار خوبی قرار گرفتهایم و از امتیازات ویژه بسیاری برخورداریم و از یک سری حقوق دیگران سوء استفاده میکنیم. به هر حال بهنظر میرسد سوءتفاهمهای زیادی وجود دارد. من فکر میکنم واقعیت این است که رسانههای ما هم خوب کار نکردهاند، به ویژه صدا و سیما کار کارشناسی و واقع بینانه خوبی برای روشن کردن وضعیت جانبازان نزد مردم انجام ندادهاست، یا اینکه چند نفر را بهعنوان اسوه و الگو مطرح کردند که البته باید آنها هم مطرح بشوند اما واقعیت زندگی جانبازان ما فقط اینها نیست.
مثلا یکی از جانبازان قطع نخاعی ویلچری ما که تحصیلات دانشگاهی بالایی هم دارد تعریف میکرد که یک روز ماشین نداشته و منتظر تاکسی بوده یک رهگذری آمده و پول گذاشته کف دستش، همین ماجرا آنچنان جانباز ما را آزرده خاطر کرده که تا حالا دهها بار به شکلهای مختلف بیانش کرده و میگوید که این اتفاق به خاطر این رخ داده که مردم ما را نمیشناسند و نمیدانند که من سرداری بودهام که سالها برای این آب و خاک جنگیدهام و حالا توی خیابان با دیدن من یک اسکناس صد تومانی کف دستم میگذارند.
فرزندان جانباز و فرزندان شهدا هم مشکلاتی را در جامعه احساس میکنند که سبب آزردگی خاطرشان شده است.
او در پاسخ به این که طرح و تبلیغ غلط برخی امتیازات برای این گروه تا چه میزان در این شرایط تاثیر داشتهاست میگوید: ایزوله کردن این گروه سبب حاد شدن مسئله شد منتهای مراتب جامعه هم از آن طرف با یک نگاه افراطی به این گروه نگاه میکند، در واقع با یک نگاه کلیشهای به مسائل جانباز و حتی خانواده جانباز نگاه میکند.
در مجموع بهطور خلاصه باید گفت ما دچار یک سوء تفاهم جدی هستیم که در این سالها شکل گرفته و حالا درست کردن این سوء تفاهم و شفاف کردن ذهنها به کار زیاد، جدی و عمیق همراه با یک برنامه ریزی دقیق نیاز دارد.
ما الان با یک اختلال در این زمینه روبهرو هستیم. خانوادههای ایثارگران و جانبازان و شهدا یک دیدی نسبت به جامعه دارند و جامعه هم نگاهی به این گروه دارد که قابل تحمل نیست، بهدلیل برچسبهایی که غیر منصفانه از سوی جامعه به این گروه چسبیده، ما میبینیم که در برخی موارد فرزندان جانبازان و شهداء حاضر به گفتن این واقعیت نیستند و این درد عمیقی است که جامعه ایثارگری ما با آن روبهرو ست.
واقعیت این است که در این سالها تمرکز برنامهریزیها، بر موضوع سلامت و معیشت جانبازان و خانوادههای شهدا بودهاست.
حتی اگر بپذیریم که در این بخش بنیادشهید و امور جانبازان کاملا موفق بوده و جانبازان درصد بالای کشورمان امروزه از مستمری ماهانه نسبتا خوبی برخوردارند، اما گرههای جدیدی که بر زندگیشان سایه افکنده نیازمند دقت بیشتر است.
جانباز امروز ما اگر دغدغه درآمد ماهانه نداشته باشد، نگران فرزندش است که هویت پدر جانبازش را از دیگران پنهان میکند و نمیخواهد دیگران او را به چشم تافته جدابافته ببینند و در جمع خود او را نپذیرند. واقعیت زندگی جانبازان و خانواده شهدا آن نیست که روبهروی دوربین تلویزیون مینشینند و بازگو میکنند. مشکلات این گروه از مردم کشورمان اندکی متفاوتتر از آن است که در ذهن مردم و مسئولین نشسته است.