همشهری آنلاین ـ لاله غزالی: کاهش آمار ازدواج به عنوان یک امر پسندیده در دین اسلام و فرهنگ جامعه ایرانی و افزایش طلاق به عنوان امری مذموم، در سالهای اخیر به مسئله بغرنجی تبدیل شده است که برای مقابله با آن دولتها سیاستهای بسیاری را در پیش گرفتهاند اما نتایج و آمار نشان میدهند که در این کار موفق نبودهاند.
جدیدترین آمار سازمان ثبت احوال درخصوص طلاق در ایران تعجب بسیاری را برانگیخته است. قابل تأملترینِ این آمار، میانگین سن ۱۵ سال برای طلاق متولدین دهه ۸۰ است (منبع: روزنامه شرق) و این سوال را مطرح میشود که تعداد ازدواجهای زیر ۱۵ سالهها در این گروه چند نفر بوده که میانگین آن چنین عددی شده است.
دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در این خصوص به همشهری آنلاین میگوید: وقتی از آمار صحبت میکنیم باید ببینیم آن را چه سازمان یا نهادی داده و میتوان با اطمینان به آن استناد کرد یا نه. مثلا آمار را سازمان ثبت احوال داده یا یک نفر در دادگستری.
بیشتر بخوانید:
وی افزود: وقتی میخواهیم درباره طلاق در کشورمان صحبت کنیم، اول باید ببینیم امروزه آیا اصلا ازدواجی وجود دارد یا نه. ازدواج مفهوم دارد؛ یعنی تشکیل خانواده. این مفهوم با ازدواجهایی که امروزه صورت میگیرد فرق دارد. قبلا اینطور بود که ازدواج میکردیم برای اینکه همسری همدل و همزبان داشته باشیم، بچهدار شویم و با هم کار کنیم و آنها را بزرگ کنیم؛ یعنی پرورش آیندهسازان جامعه. اما الان ۹۰ درصد ازدواجها اینطور است که طرف نگاه میکند ببیند پدر دختر یا پسر چه کاره است، چی دارد، در کدام شهر و محله زندگی میکند و قرار است چقدر به فرزندش ارث برسد، یعنی ازدواج شده است حسابگری. از طرف دیگر، کسانی هم هستند که میگویند وام ازدواج بگیریم و با آن برای خودمان زندگی درست کنیم. اینجا قصد فرد ازدواج نیست، بلکه این است که مشکلی از او برطرف شود.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اینکه وقتی ازدواج بر اساس منفعتطلبی صورت میگیرد نهتنها مفهوم ازدواج را در خود ندارد بلکه همانند گیاهی کرمزده است که میوه سالم نمیدهد، اظهار کرد: ازدواجهایی که با وام دولت صورت بگیرند، ازدواجهایی که به خاطر پول پدر دختر یا پول پسر و مسائلی از این دست انجام شوند، طلاق هم در آنها فراوان رخ میدهد. اگر هم به زور دوام پیدا کنند، طلاق عاطفی در آنها رخ میدهد. در چنین ازدواجی امکان خیانت وجود دارد و اگر چنین شود، زن شاکی میشود و دعواها شدت میگیرد.
با سیاستهای غلط ترویج ازدواج، قبح طلاق را از بین بردهایم
اقلیما با اشاره به اینکه در هیچ جای دنیا چیزی به اسم وام ازدواج نداریم، گفت: ازدواج در دین اسلام امری ارزشمند است و گفته شده مردی که میخواهد ازدواج کند باید توانایی تامین هزینههای خود و همسرش را داشته باشد و بتواند خانهای در محل زندگی پدر دختر اجاره کند یا بخرد. وقتی پسر بیکار است، منجر شدن ازدواج به طلاق امری عادی است.
وی ادامه داد: واقعا کسی هست که هنوز نداند ازدواج با وجود نداری چه عواقبی دارد؟ الان جوانان با وام ازدواج میکنند و حتی قسط آن را خودشان نمیتوانند بدهند و پدر و مادر دختر یا پسر باید آن را بپردازند. به این ترتیب، همه را مقروض و گرفتار میکنیم و بعد میگوییم چرا طلاق زیاد شده. خب پایه زندگی از اول غلط و مشکلدار بوده.
این مددکار اجتماعی بیان کرد: ازدواجی که بر مبنای وام چند میلیونی انجام شود که ازدواج نیست. با چنین سیاستهای غلطی که اجرا میکنیم، ارزش ازدواج و قبح طلاق را از بین میبریم. ازدواج کلا به تبلیغ و ترویج نیاز ندارد. وظیفه دولت که این نیست. وظیفه دولت ایجاد شغل است. وقتی من شغل داشته باشم، شخصیت اجتماعی داشته باشم، درآمد و آتیهام مشخص باشد، خودم ازدواج میکنم.
وی گفت: هیچ جای دنیا به آدم نمیگویند بیا این پول را بگیر و برو ازدواج کن. حالا اصلا به من پول دادید و ازدواج کردم. وقتی کار ندارم، خانه ندارم چه کنم؟ قدیم نیست که دهتا بچه در خانه پدر و مادرشان زندگی کنند. الان کسی که ازدواج میکند میخواهد مستقل شود و برای این هم حداقل یک سرپناه میخواهد. وقتی کار و درآمد نباشد، توانایی تامین هزینهها و مسکن نباشد، طلاق هم رخ میدهد.
این آسیب شناس با اشاره به تفاوتهای سبک زندگی در گذشته و امروز گفت: زمانی که من در دانشگاه درس میخواندم، فارغالتحصیلها بلافاصله ازدواج میکردند چون کار برایشان موجود بود. وام میگرفتند و راحت خانه میخریدند و زندگیشان حتی با حداقلها راحت میگذشت اما الان چنین چیزی وجود ندارد. اول از همه اینکه کار نیست. ۸۰ درصد تحصیلکردههای ما بیکارند و بقیه هم بیشترشان در تخصص خودشان کار نمیکنند که این هم ارزش آنها را پایین میآورد. ازدواجی که با وجود این مشکلات و بدون فکر کردن به آنها انجام شود، عارضهاش طلاق است.
آسیب اجتماعی طلاق قابل تبدیل به آسیبهای دیگر است
رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران در ادامه گفت و گو با همشهری آنلاین خصوص پیامدهای منفی طلاق برای جامعه اظهار کرد: طلاق کل جامعه را داغان میکند چون آسیب اجتماعی به هم قابل تبدیل است. طلاق در جامعه ما بیشتر به خانمها آسیب میزند برای همین است که تا مشکلات به بیخ گلویشان نرسد، طلاق نمیگیرند. در جامعه ما مردها، چه قبلا ازدواج کرده چه نکرده باشند، معمولا با زن مطلقه ازدواج نمیکنند، حتی اگر خودشان قبلا با ۱۰ نفر رابطه داشته باشند. معمولا مردی با زن مطلقه ازدواج میکند که بچه داشته باشد و هیچ دختری حاضر به ازدواج با او نشود.
وی افزود: حالا زنی که جدا شده و دوباره هم ازدواج نکرده کجا برود کار کند که به او نظر بد وجود نداشته باشد؟! البته در این مورد مردها هستند که مشکل دارند اما کسی درباره آنها حرف نمیزند. خب یک درصدی از این قشر به همین دلایلی که گفتم ممکن است به راه بد کشیده شوند یا دچار اعتیاد شوند.
بچه طلاق؛ بیگناهِ محکومِ مادامالعمر
این استاد دانشگاه درباره آسیبی که طلاق به فرزندان خانواده وارد میکند، گفت: اگر بچهای هم وسط باشد، بیگناهِ محکومِ مادامالعمر است. این یعنی چه؟ یعنی این بچه باید آینده مملکت را بسازد اما بین خانه پدر و مادر آواره و پا در هواست. ممکن است در مدرسه بچههای دیگر به او سرکوفت بزنند و از مدرسه فراری شود. بعدا هم موقع ازدواج به او زن نمیدهند یا با او ازدواج نمیکنند، برای کار پیدا کردن هم دچار مشکل میشود. اینها فرهنگ ماست.
وی افزود: در طلاق و ازدواجهای مشکلدار بچهها بسیار آسیب میبینند و بعدا هم وقتی وارد جامعه شوند، با مردم درگیر میشوند و همین به جامعه آسیب میزند.
چرا ازدواجهای زیر ۱۸ سالهها به مشکل برمیخورد؟
اقلیما بیان کرد: یک زمانی، مثلا دوره مادر من، مردم در سن پایین ازدواج میکردند. بزرگترها تصمیم میگرفتند و بچه هم دخالتی در آن نداشت و اصلا فکر نمیکرد که از زندگی مشترک و همسرش چه میخواهد. الان مخصوصا زنها آگاه شدهاند و کار میکنند و... . دختری را که مثلا در ۱۵ سالگی شوهر میدهیم، وقتی ۲۰ ساله شد میفهمد این زندگی و شوهری که دارد چیزی نیست که دلش بخواهد چون مثلا اخلاقشان به هم نمیخورد، بنابراین ازدواج به جدایی میکشد. برای همین است که ازدواجهای زیر ۱۸ سال، حتی آنها که عاشقانه انجام شدهاند، اکثرا به مشکل برمیخورند. ازدواجهایی که بالای ۲۶، ۲۷ سال انجام میشوند، پردوامترند چون افراد فکر کردهاند و به نتیجه رسیدهاند که مرد یا زنی را با فلان خصوصیات میخواهند.
وی افزود: وقتی زندگی را مشکلدار شروع میکنیم باید بدانیم، دعوا خواهد شد. دعوای زن و شوهر زندگی را از هم میپاشد چون روی آنها به هم باز شده است. همچنین، پای خانوادهها وسط کشیده و مشکلات بیشتر خواهد شد چون هرکدام طرف بچه خودشان را میگیرند. یک زندگی مستقل، دوتا آدم کامل میخواهد. اگر پدر دختر یا پسر خرج زندگی آنها را بدهد، زندگی دیگر مال آنها نیست و باید حرف او را گوش دهند.
نظر شما