تصویر غالبی از دانشآموز مطلوب در نظام آموزشی ما، در برنامههای درسی و نزد مدیر و معلم فردی ساکت، مطیع و منفعل است. این تصویر متناظر با نظام آموزشی متمرکز و بسته است که آموزش را جریانی یکطرفه و از بالا به پایین میداند.
در این سیستم مدیر و معلم پادشاه و سلطان است و دانشآموزان رعایا و خادمانی که چیزی نمیدانند و صلاح و ثواب خود را تشخیص نمیدهند؛
بنابراین باید پیوسته با دهانی باز، چشم به بالا بدوزند و منتظر فرمان باشند، نه حق انتخاب دارند و نه جرأت چون و چرا، نقد و نظر و سؤال و جواب به خود میدهند.
در چنین نظامی حق مطلق با فرستنده اطلاعات است، او منابع و خوراکهای فکری و اطلاعاتی را بهصورت واحد و یکپارچه برای همه علایق و سلایق از بالا تجویز میکند و امیدوار است از رهگذر آموزشها و اطلاعات یکسان همه یک شکل شوند و یکجور بیندیشند.
اما اکنون و در عصر اطلاعات و ارتباطات تغییر و تحولات اجتماعی و فرهنگی امکان تحقق چنین اهداف و انتظاراتی را اگر نگوییم بهکلی، تا حدود زیادی منتفی کرده است.
دانشآموز امروز موجودی منفعل و صرفاً مطیع نیست. به حقوق خود واقف است، از رهگذر دستاوردهای عصر اطلاعات به دانش و مهارتهایی مجهز شده که به او اجازه میدهد با معلم و مدیر بحث و مجادله کند، بهراحتی هر فرمانی را بدون استدلال منطقی نپذیرد.
دانشآموز امروز علایق و نیازهای متفاوتی دارد که به او تمایز و تشخص میبخشد و میخواهد که این تفاوت و تمایز، علایق، نگرشها و سبکهای زندگی از سوی مدرسه، مدیر و معلم بهرسمیت شناخته شود و مورد احترام قرار گیرد.
نیازهای فکری و فرهنگی متنوع و متکثر دانشآموز امروز را بههیچوجه آموزشهای یکسان و برنامهها و منابع واحد و یکدست نمیتواند تأمین کند.
همچنین با شیوههای یکطرفه و از بالا بههیچوجه نمیتوان با دانشآموز امروز مواجه شد و باید او را به مشارکت طلبید و جریان یاددهی و یادگیری دوسویه را دنبال کرد.
امروز دیگر مدیر و معلم پادشاه نیستند و آنها حداکثر کاری که میتوانند بکنند مدیریت استعدادهای دانشآموزان و کمک به کشف و خلق اطلاعات و دانش توسط آنهاست.
دانشآموز امروز تنها گوش شنوا نیست؛ او چیزهای زیادی برای گفتن و یادگیری دارد. دانشآموز امروز پرسشگر، خلاق و فعال است و بهراحتی در برابر کمی و کاستیها و نواقص برنامههای آموزشی ساکت نمینشیند، نقد میکند و انتظار اصلاح و اقدام دارد.
اما همه آنچه گفته شد بخشی از ویژگیهای دانشآموز امروز است؛ دانشآموز فردا چهرهای بهمراتب فعالتر، خلاقتر، آگاهتر و نقادتر خواهد داشت.
حال اگر برنامه آموزشی، مدیر و معلم با تصویر و تصور دیروز به سراغ دانشآموز امروز و فردا بروند، آنچه مسلم است شکاف و فاصله بین دانشآموز با نظام آموزشی عمیقتر خواهد شد و محصول نظام آموزشی چندان تناسبی با اهداف قصد شده آن نخواهد داشت.
نشانههای چنین مشکلی مدتهاست خودنمایی میکند. راهحل آن تحول نظام آموزشی، مدیر، معلم و برنامهها همپای جامعه و دانشآموزان بهعنوان پیشگامان این جریان متحول و رو به آینده است. امید است چنین تحولی بهطور جد در دستور کار مسئولان قرار گیرد که فردا خیلی دیر است.