به گزارش همشهری آنلاین، محمد حسن رئوفی آقا معلم ۳۹ ساله اهل استان گلستان است که ۱۵ سال سابقه تدریس دارد و در منطقه عشایری گنبدکاووس، یک معلم چندپایه است، وی از ابتدای آغاز فعالیت معلمی اش در روستاهای مرزی و محروم بخش مرکزی گنبدکاووس و همینطور مدارس بخش داشلی برون فعالیت کرد و به عشق آموختن سختی ها و مشقت های زیادی را به جان خرید البته او معتقد نیست که کار فوق العاده انجام داده و می گوید؛ وقتی عشق به کار باشد دیگر کار کردن صرفا بر اساس وظیفه مندی رنگ و لعابی ندارد.
اگرچه او برای تدریس پا به مدرسه ای در نقطه محروم و دورافتاده گذاشت اما امروز با این مدرسه محروم و دور افتاده کاری کرد که دیگر بویی از محرومیت نمی دهد و همه امکانات و تجهیزاتی که یک مدرسه به آن نیاز دارد را تامین کرد تا حال دانش آموزانش را خوب کند چون شادی خود را به شادی دانش آموزانش گره زده و شاید برای همین است که هر روز سختی پیمودن مسیر ۹۰ کیلومتری برای رسیدن به مدرسه «بی نظیر» برایش سخت و طاقت فرسا نیست.
ایثار و فداکاری این آقا معلم گلستانی ما را بر آن داشت تا با وی به گفتگو بنشینیم و کمی از تلخی ها و شیرینی های کارش بدانیم، در ادامه گفتگوی ما را با این معلم گلستانی از نظر می گذرانید؛
چطور شد معلم شدید؟
من از همان بچگی آرزویم معلمی بود تا جایی که همیشه خود را در لباس معلمی تصور می کردم که اگر یک روز معلم شدم چه کنم و رویاپردازی می کردم، واقعا به کاری که انجام می دهم عشق می ورزم و مسائل و مشکلات آن برایم قابل تحمل است.
معلمی شغل سختی است؟
خیلی سخت است، وقتی کسی از بیرون به شغل ما نگاه می کند تصور او یک شغل بیحاشیه و بیدردسر است اما اینطور نیست، معلمی ریزه کاری هایی دارد که معلمان باید بتوانند آن را مدیریت کنند، تفاوت های فردی در بین دانش آموزان زیاد است و طرز برخورد با هر دانش آموز متفاوت است به ویژه در محیط روستا، سختی کار معلم بیشتر است و باید برای دانش آموز هم معلم و مدیر باشد و هم برای او پدری و مادری کند و این سختی کار را دوچندان می کند.
ظاهرا شما در مدرسه ای که تدریس داشتید اقدامات خاصی انجام دادید کمی بیشتر برایمان توضیح دهید.
همه معلمان اقدامات خارج از وظیفه دارند، در مدرسه ای که تدریس می کنم آنقدر فضا صمیمی است که می توان گفت همانند یک خانه است و ما یک خانواده هستیم.
ابتدا که وارد مدرسه «بی نظیر» شدم هیچ امکاناتی نداشت اما نتوانستم محرومیت آن را تحمل کنم و همه توانم را به کار گرفتم تا دانش آموزانم وضعیت بهتری داشته باشند و در این منطقه محروم احساس محرومیت نکنند، امروز مدرسه ما مبله و موکت فرش است و بسیاری دیگر از امکانات و تجهیزات را دارد.
شاید تامین امکانات وظیفه من نبود و می توانستم بی تفاوت از کنار آن گذر کنم اما برای تکتک آنها دوندگی کردم و مسافت های مختلف را پیمودم و با توجه با اینکه مدرسه در نقطه مرزی و دورافتاده قرار دارد وسایل تهیه شده را با وسیله شخصی خودم به مدرسه رساندم تا خرج اضافی را به مدرسه تحمیل نکنم.
هر امکاناتی که دانش آموزان به آن نیاز داشتند تا حد توان برای تهیه آن اقدام کردم حتی برخی دانش آموزانم برای آموزش مجازی تبلت نداشتد که با رایزنی از خیرین برای آنها تبلت تهیه کردم و یا یکی از دانش آموزان که پاهایش تحت عمل جراحی قرار گرفت امکان حضور در مدرسه را نداشت که گاهی اوقات به منزلش می رفتم برخی مواقع هم خودم او را با خودروی شخصی به مدرسه می آوردم تا از درس و مدرسه جای نماند و بعد از پیگیری با مجمع خیرین برای او ویلچر تهیه کردیم و الان با ویلچر به مدرسه می آید.
در واقع ما بیشتر از اینکه با یکدیگر رابطه معلم و دانش آموزی داشته باشیم یک خانواده هستیم و با وجود اینکه ارتباط معلم و دانشآموزی برقرار است به خوبی کنار یکریگر زندگی می کنیم.
همه این اقدامات را خودتان به تنهایی انجام دادید؟
بله همه را خودم انجام دادم، البته همسرم هم معلم هستند و طی سالهای گذشته با همسرم در این مدرسه تدریس می کردم و با مشارکت یکدیگر کارها را پیش میبردیم برای مثال مدرسه ما پرده نداشت که خودمان پارچه آن را تهیه کردیم و همسرم آن را دوخت.
البته اخیرا همسرم به دلیل مسافت طولانی و همینطور رسیدگی بهتر به دو فرزندم مجبور شد مدرسه دیگری را برای تدریس انتخاب کند.
قطعا این همه دوندگی جزو وظایف قانونی شما نیست چرا این همه انرژی صرف می کنید؟
وقتی عشق به کار باشد کار کردن صرفا براساس وظیفهمندی رنگ و لعاب خاصی ندارد، گاهی اوقات شده با شهرستان های دیگر ارتباط گرفتم تا بتوانم برای کتابخانه مدرسهام کتاب تهیه کنم تا دانش آموزم از کتاب بیبهره نماند.
گرچه برخی از وظایف برای معلمان تعریف شده اما اکثر معلمان کارهای خارج از وظیفه را انجام می دهند.
این حق دانش آموز من است که از امکانات آموزشی و کتاب بهرهمند باشد ضمن اینکه وقتی امکانات بیشتر باشد خودم حس بهتری خواهم داشت و این حس خوب به دانش آموز منتقل می شود.
کمی در مورد شرایط کرونایی و چالش هایی آن در مدرسه محروم برایمان بگویید، چطور شرایط را مدیریت کردید که دانش آموزان آسیب نبینند؟
با شیوع کرونا در اسفند ماه ۹۸ و تعطیلی مدارس شرایط در روستا به دلیل نبود اینترنت و سایر امکانات کمی متفاوتتر و سختتر شد.
ابتدا بسیاری از دانش آموزانم از امکانات آموزشی مثل تبلت و غیره برخوردار نبود که به اتفاق همسرم در منزل تدریس می کردیم و آن را در فلش و یا در قالب سیدی و یا جزوه های کاغذی به دست دانش آموزان می فرستادیم و اگر دانش آموزان در این شرایط هم امکانات لازم را نداشتند باز برای آنها تهیه می کردیم و یا گاهی اوقات زمانهای ۳۰ دقیقه ای را به منزل آنها می رفتم تا از درس جای نمانند.
شرایط کرونایی برای مدارس روستایی سخت و آسیب زا بود اما با توجه به اینکه تعداد دانش آموزان کم بود به تدریج سعی کردیم به سمت آموزش حضوری حرکت کنیم و به همین دلیل آسیب های آن برای ما کمتر بود.
تدریس در منطقه محروم چگونه است؟
اصولا وقتی سخن از تدریس در مناطق محروم به میان می آید همه تصور می کنند که منطقه بدون بدون آب، برق و بدون هیچ امکاناتی است که البته این نوع مدرسه ها هنوز هم وجود دارند که تدریس کردن و به ویژه استفاده از شیوه های به روز در آن سخت است.
سال اولی که برای تدریس به این مدرسه رفتم یک ساختمان خشکوخالی بود که فقط میز و صندلی داشت و دیگر از بقیه امکانات محروم بود، پیگیری زیادی برای گازرسانی به مدرسه انجام دادم که انجام شد، گرمای مدرسه برای دانش آموزان آزاردهنده بود که برای آنها اسپیلت تهیه و نصب کردم از طرفی از وسایل آموزشی و کمکآموزشی محروم بودند که این مورد را هم برایشان تهیه کردم.
با شیوع کرونا و از سرگیری آموزشمجازی دانش آموزان مدرسهام از امکانات آموزش مجازی مثل تبلت و تلویزیون محروم بودند که یک تلویزیون برای مدرسه تهیه کردم، در واقع هر چیزی که فکر می کردم به کار مدرسه و دانش آموزان میآید از طریق مختلف تهیه می کردم و یا از منزل خودم به مدرسه میآوردم.
مدرسهای که در آن تدریس می کنم در یک نقطه مرزی و دور افتاده قرار دارد اما اگر امروز شما به مدرسه ما بیاید آنقدر امکانات و تجهیزات دارد که بویی از محرومیت نمی دهد، از طرفی برای تغییر و فضای مدرسه و شاداب سازی آن هم اقدام کردم و طرح و نقشه های مختلف را روی درب و دیوارهای مدرسه پیاده کردم.
به نظر شما معلمی که برای تدریس به مناطق محروم می آید باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
همه معلمان صبور هستند اما فعالیت در مناطق محروم صبر و تاب و توان بیشتری می طلبد، از طرفی معلم باید بتواند با محیط جدید سازگار شود و تهدیدها را به فرصت تبدیل کند.
در مناطق غیرمحروم و برخوردارتر خانواده ها بیشتر پیگیر امور تحصیلی و درسی فرزندان خود هستند و مراقبت و نظارت آموزشی دارند اما در مدارس دورتر و کم برخوردار به دلیل مشکلات و مشغله های کاری خانواده های روستایی، همه کار دانش آموز بر عهده معلم است برای همین است که گاهی برای دانش آموزانم پدر و گاهی اوقات مادر میشوم و در کنار آن به وظیفه معلمی خود نیز عمل می کنم و این مسئله سختی کار را دوچندان می کند.
وقتی میدانم که دانش آموزان برای انجام تکالیف درسی خود کسی را در منزل ندارد که از او کمک بگیرد به ناچار خودم بار بیشتری را به دوش میکشم تا از آموزش و تحصیل عقب نماند، از طرفی من در یک مدرسه ۶پایه فعالیت دارم که دانش آموزان طی دو شیفت به مدرسه میآیند و طبیعی است که نیاز به صرف وقت بیشتری دارند.
معلمان همیشه از وضعیت معیشتی خود گلهمندند و معتقدند حمایت ها از معلمان کافی نیست.
معلمان قشر قانعی هستند و افراد زیادهخواهی نیستند اما از لحاظ مادی کاری را که انجام می دهند با حقوقی که می گیرند قابل قیاس نیست.
من برای اینکه به کلاس درس برسم روزانه باید مسیر ۹۰ کیلومتری را طی کنم و با وسیله شخصی خودم تردد می کنم و اگر یک حساب و کتاب سرانگشتی هم داشته باشیم هزینه ها و مخارجم بیش از این می شود البته من در روستاهای نزدیک هستم که روزانه این مسیر را طی می کنم اما برخی از همکارانم برای تدریس به روستاهای دورافتادهتری می روند و روزانه مسیر ۱۵۰ کیلومتری را میپیمایند، در واقع سختی های راه و مسیر تدریس آنقدر است که نمی توان حقوق دریافتی را با این مسائل مقایسه کرد.
معلمان باید بیشتر دیده و شنیده شوند و مورد توجه قرار گیرند، معلمان قشر کمتوقع و زحمتکش هستند و هر چقدر حال معلم خوب باشد به دنبال آن حال دانش آموز و جامعه هم خوب خواهد بود.
چطور با حقوق پایین معلمی و انرژی بالایی که باید صرف دانشآموزان کنید در سنگر معلمی تاب میآورید؟
معلمان زیادهخواه نیستند و با هر شرایطی سازگارند، مسیری که هر روز برای رفتن به مدرسه طی می کنم بیابانی است و امکانات موردنیاز یک معلم را ندارد اما عشق به کار باعث می شود که هیچ کدام از کمبودها به چشم نیاید.
شیرین ترین و تلخ ترین خاطره ای که دارید؟
در مدرسه های روستایی دانش آموزان کلاس اول ابتدایی شرایط متفاوت تری نسبت به دانش آموزان شهری دارند و شیرین ترین خاطره ام وقتی است که سواد خواندن و نوشتن را یاد می گیرند و هیچ چیز برایم شیرین تر و دلچسبتر از این اتفاق نیست.
از طرفی علاقه و ارادتی که دانش آموزان به ما دارند و هر روز با شوف و ذوق خاصی از ما استقبال می کنند جزو شیرینی هایی کار ما است که با وجود اینکه هر روز تکرار می شود اما تکراری نیست.
خاطره تلخ هم می توان گفت ندارم البته گاهی اوقات در مسیر مدرسه گرفتار برخی مشکلات مثل خرابی ماشین و غیره می شدم که همان را تبدیل به شیرین ترین خاطره کردم.
به نظر شما معلم نمونه چه ویژگی هایی دارد؟
معلم در کنار کار آموزشی باید به نقش تربیتی و اخلاقی نیز توجه کند، در مجموع یک معلم سرآمد و نمونه کسی است که بابرنامه، انعطافپذیر، پرانگیزه، فداکار، سازگار و بهروز باشد و صرفا به ابلاغ کاغذی و وظایف تعیینشده روی کاغذ توجه نمی کند.
نظر شما