شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۷ - ۰۵:۰۰
۰ نفر

ترجمه - نیلوفر قدیری: یک آمریکایی به نام باراک اوباما فرزند یک مادر سفیدپوست و یک پدر سیاه‌پوست آفریقایی که فرزندش او را به یاد ندارد، پسری که توسط مادربزرگش در خارج از حلقه و محفل قدرت و ثروت واشنگتن بزرگ شد، به‌عنوان چهل‌ و چهارمین رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد.

او برای رسیدن به این جایگاه ابتدا هیلاری کلینتون بانفوذ را شکست داد و بعد جان‌مک‌کین را با همه تجربه و سیاستمداری‌اش که با اتکا به شگرد وحشت و خشونت تبلیغات می‌کرد، کنار زد.

روزنامه نیویورک تایمز فردای روز انتخابات در سرمقاله‌ای نوشت، اوباما برنده این انتخابات شد چون می‌دانست این کشور چه مشکلی دارد. مشکل این کشور ناکامی دولت در دفاع از شهروندانش است.

در نیم قرن گذشته، کشمکش‌های فرهنگی بر سر نژاد، مذهب، میهن‌پرستی و مسائلی از این دست موجب شده که آمریکا به 2 بخش قرمز و آبی تقسیم شود. از نیمه دهه 1960 تا‌کنون 3رئیس‌‌جمهور دمکرات در آمریکا انتخاب شده‌اند و حالا در انتخابات هفته گذشته، چهارمین رئیس‌جمهور این حزب به حکومت 8 ساله جمهوریخواهان بر کاخ سفید پایان داد. این شکاف و دودستگی میان قرمز و آبی، نوعی تفکیک میان آمریکایی شهری و روستایی و آمریکایی تحصیل‌کرده و کم‌سواد هم هست.

در انتخابات ریاست‌‌جمهوری امسال هم به سنت گذشته، ایالات و شهرهای بزرگ به رنگ آبی درآمدند و به دمکرات‌ها رای دادند و مناطق با شهروندان طبقه متوسط و کوچک، قرمز ماندند. آمریکایی‌های تحصیل‌کرده همچنان به دمکرات‌ها رای می‌دهند. اوباما در میان آمریکایی‌هایی که مدرک لیسانس به بالا دارند، 28 درصد رای بیشتری داشته‌است.  در هفته‌های اخیر لباس‌های با عکس چاپی اوباما در آفریقا فروش بالایی پیدا کرده‌است. روزنامه انگلیسی گاردین فردای انتخابات در تیتر درشت صفحه نخست خود نوشت، «آمریکایی‌ها به اوباما امید بسته‌اند، ما هم».

اما آیا این همه امید به تغییر، جایگاهی برای تحقق دارد؟ سرمقاله‌نویس روزنامه انگلیسی گاردین روز چهارشنبه گذشته یعنی فردای انتخابات آمریکا، در مقاله‌ای با واقع‌بینی به این پرسش پاسخ داده‌است. او می‌گوید که تب اوباما دنیا را فراگرفته و بسیاری از دنیای جدید بعد از 4 نوامبر 2008 سخن می‌گویند. اما انتخاب باراک  اوباما تنها روح ملت آمریکا را تغییر می‌دهد نه سیاست‌های داخلی و خارجی آن را.

سرانجام پس از ماه‌ها کارزار سنگین تبلیغاتی، ساکن جدید کاخ سفید انتخاب شد.
اوباما به‌ویژه در هفته‌های اخیر با طرح دیدگاه‌ها و شعارهای تازه نه‌تنها افکار عمومی آمریکا بلکه توجه جامعه جهانی را معطوف به‌خود کرده بود.

اوباما با بهره‌برداری هنرمندانه از نظام رسانه‌ای غرب امید بسیاری را در ایالات متحده و خارج از مرزهای این کشور برای کاستن از التهابات ناشی ازسیاست‌های تندروانه و لجاج پرهزینه  نومحافظه‌کاران آمریکا برانگیخته است. اما مطلعین از ساختار حکومتی آمریکا می‌دانند راهبردهای واشنگتن عموماً در راهروهای تودرتوی کنگره، شورای روابط خارجی و... تعیین و تنظیم می‌شود.

آگاهان می‌گویند اگرچه شاهد تغییرات تاکتیکی در پاره‌ای از سیاست‌های آمریکا خواهیم بود اما اساساً جهان در طول زمامداری اوباما تغییر چندانی نخواهد کرد.

انتخاب یک آمریکایی آفریقایی‌تبار به ریاست‌جمهوری آمریکا، نقطه عطفی در تاریخ و فرهنگ این کشور است. در عرصه داخلی آمریکا این رویداد به معنای پیروزی امید بر وحشت بود چرا که او تبلیغات آبرومندانه‌ای در مقابل لحن و کلام نفرت‌انگیز و تفرقه‌افکنانه جان مک‌کین انجام داد. پیروزی اوباما پیروزی یک جناح سیاسی تلقی نمی‌شود بلکه پیروزی یک شخص است. اوباما ممکن است چهره و روح ملت آمریکا را بدون تغییر سیاست‌های این کشور تغییر دهد.
همانطور که همه می‌دانند، اوباما یک سیاستمدار محافظه‌کار است. او به رهبری نمی‌ماند که آماده انجام اقدامات متهورانه باشد. البته وقتی او به کاخ سفید رفت ممکن است از ناحیه این میزان حمایت مردمی که به دست آورده، شهامت دیگری پیدا کند.

میلیون‌ها آمریکایی چشم امید و اعتماد خود را به او دوخته‌اند.  اما در دنیای ملالت‌بار سیاست واقعی، آنچه در طول 4 سال دوران ریاست‌جمهوری اوباما روی می‌دهد، تا حد زیادی به اقدامات پشت‌پرده کنگره بستگی دارد. بدون حضور و دخالت کنگره هیچ تغییر قابل توجهی روی نخواهد داد. دمکرات‌ها در انتخابات اخیر اکثریت خود را در سنا و مجلس نمایندگان تقویت کردند. اما اینکه آیا جهت و سیاست کنگره تغییر می‌کند یا نه، قابل پیش‌بینی نیست. دمکرات‌ها از سال 2006 که در کنگره به اکثریت رسیدند، بسیار محتاط و محافظه‌کار بوده‌اند. آنها اگر چه در انتخابات میان‌دوره‌ای سال 2006 کنگره با شعار ضد‌جنگ تبلیغات کردند اما واقعیت آن است که به ادامه این جنگ رای دادند.

با وجود همه فریادهایی که دمکرات‌ها در دفاع از اصلاحات نظام بیمه و درمان سرمی‌دادند، تنها برنامه‌ای که از این کنگره درباره این موضوع بیرون آمد، برنامه پیشنهادی جمهوریخواهان بود که به یارانه دارویی برای سالمندان مربوط می‌شد. دمکرات‌ها وعده دادند که فساد و سوءاستفاده را ریشه‌کن کنند. اما فعلا که هیچ اتفاق و رویداد مهمی نیفتاده است. برنامه‌های رفاه اجتماعی کاهش یافته و بودجه ایالتی رو به کاهش است. در بحران مالی کنونی که آمریکا را فراگرفته، دمکرات‌ها در حقیقت کناری نشستند و کاری نکردند.

البته دلیل بعضی از این رویدادها حضور یک جمهوریخواه دست راستی در کاخ‌سفید بود که مانع از تحقق همه برنامه‌های اکثریت دمکرات کنگره می‌شد. اما این انفعال دمکرات‌ها دلایل دیگری هم دارد.

حالا که یک رئیس‌جمهور دمکرات به کاخ سفید راه یافته و اکثریت دمکرات کنگره نیرومندتر شده‌، باید دید چه موانعی در راه تحقق اهداف و اقدامات این حزب می‌تواند وجود داشته‌باشد؟

حضور یک رئیس‌جمهور دمکرات و یک اکثریت نیرومند دمکرات در کنگره، درباره عراق، به معنای شکل‌گیری یک ائتلاف نیرومند است که می‌تواند سیاست عقب کشیدن نیروهای نظامی از عراق را اجرا کند. اما آیا این به معنای رها کردن عراق به حال خودش است؟ پاسخ به این سؤال به احتمال زیاد منفی است. کلید رمز عراق همواره موضوع نفت بوده و جهان هنوز به نفت بی‌نیاز نشده‌است. دستیابی به این نفت هم به حفاری ذخائر ملی عراق در دوران صدام و سپردن آن به شرکت‌های نفتی بین‌المللی بستگی دارد. هدف از این کار بازگرداندن وضعیت نفتی عراق به دوران اوایل قرن20 و کارتل شدن این شرکت‌هاست. ارتش آمریکا سیاست بلندمدتی برای حفظ پایگاه‌های دائمی در منطقه اتخاذ کرده‌است. این سیاست به این زودی تغییر نمی‌کند اما تغییرات معنی‌دار در سیاست‌های مربوط به انرژی می‌تواند تاثیر خود را بگذارد. درباره افغانستان هم غرب قرن‌هاست تلاش خود را برای تسلط بر این کشور به کار برده اما موفقیتی به دست نیاورده‌است. بنابراین بن‌بست همچنان ادامه می‌یابد.

درباره بحران مالی، باید گفت که این آشوب به دخالت مستقیم دولت در سازماندهی دوباره وام‌ها و تزریق احتمالی بودجه نیاز دارد. باید ساختارها تغییر کند و بانکداری سرمایه‌گذاری از بانکداری معمولی تفکیک شود. از سوی دیگر برای حل این بحران به اصلاحات عمیق در نظام فدرال ریزرو و بانک مرکزی آمریکا نیاز است که توسط صنعت بانکداری اداره می‌شود نه کنگره. به‌نظر نمی‌رسد که وال‌استریت راضی به هیچ‌کدام از این تغییرات شود و رئیس‌جمهور و کنگره هم‌سویش هم نمی‌توانند وال‌استریت را به انجام این کار مجبور کنند.

بحث درباره نظام سلامت و درمان همگانی از دهه 1960 بی‌وقفه در آمریکا جریان داشته‌است. همه در واشنگتن می‌دانند که بهبود و گسترش نظام درمانی برای تک‌تک آمریکایی‌ها شعار دلربایی است. اما برای عملی کردن این شعار، دولت باید قیمت دارو را مهار کند و مشارکت صنعت بیمه را هم به دست آورد. اما کنگره فکر می‌کند که همه این‌ کارها را از طریق مذاکره می‌توان انجام داد.

در حوزه تغییرات مالیاتی کار از این هم سخت‌تر است. ایجاد نظام مالیاتی منصفانه و درست باید با حمایت دمکرات‌های محافظه‌کار همراه باشد. این محافظه‌کاران با جمهوریخواهان یک‌صدا می‌شوند و می‌توانند جلوی برنامه‌های اوباما برای تغییر در نظام مالیاتی را بگیرند.

آنچه در دوران ریاست‌جمهوری اوباما روی خواهد داد بدون شک گزینه‌ای بهتر از وعده‌های بازار آزاد و جنگ‌طلبی‌های جان‌مک‌کین است. اما تغییری که شعار انتخاباتی اوباماست و با وعده آن مردم آمریکا را مسحور خود کرده، وقتی به مرحله سیاستگذاری و عمل برسد، کاملا تعدیل شده و رسیدن به آن دشوار است. آنها که منتظر دنیایی متفاوت بعد از رئیس‌جمهور شدن اوباما هستند، به‌زودی ناامید خواهند شد.

کد خبر 67727

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز