به گزارش همشهری آنلاین، حجتالاسلام سید محمود دعایی در آنجا هم دست از مبارزه برنداشت و مجری برنامه رادیویی نهضت روحانیت در ایران بود که در مخالفت با رژیم پهلوی پخش میشد. همین سابقه کار رسانهای بعدها عاملی شد که سرپرستی روزنامه اطلاعات به او واگذار شود. مرحوم دعایی بعد از انقلاب، علاوه بر اینکه نماینده ۶ دوره ابتدایی مجلس شورای اسلامی تا سال ١٣٨٣ بود، از سال ۱۳۵۹ تا ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ که در گذشت، با حکم بنیانگذار انقلاب اسلامی، سرپرست موسسه اطلاعات بود. مرحوم دعایی چه در نقش سیاستمدار و چه در قامت شخصیتی مطبوعاتی و رسانهای از افراط و تفریط حذر داشت؛ همانقدر که به موازین انقلابی باورمند بود، به انعطاف و احترام به عقاید متفاوت شهره بود.
- «حکمت یک حکم» | نوشتاری در باب سیاست فرهنگی متکی به مردمسالاری دینی
- مردی که نه وارد حاشیه شد و نه حاشیه ساخت | رهبر معظم انقلاب: ایشان برخوردار از صفات نیک و پسندیدهای بودند
- جانشین سید محمود دعایی منصوب شد | متن حکم رهبر انقلاب
زمانی که سرپرستی روزنامه اطلاعات را بر عهده گرفت، کوشید قدیمیترین روزنامه کشور را با منافع انقلاب اسلامی همسو کند و از سوی دیگر مراقب بود که در این راه حقی ناحق نشود و به حیثیت و اعتبار افراد ضربه نخورد. روزهای ۲۴ و ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ سخنرانی مرحوم دعایی در جمع کارگران، کارمندان، نویسندگان و خبرنگاران روزنامه به چاپ رسید که در این صفحه بخشهایی از سخنان شورانگیز او را آوردهایم. بازخوانی این سخنرانی تاریخی افقی را که مرحوم دعایی از آغاز فعالیتش در روزنامه اطلاعات برای این موسسه مطبوعاتی ترسیم کرده بود، به خوبی مینماید.
به پیشنهاد حجتالاسلام دعایی، سرپرست روزنامه اطلاعات و به دعوت شورای منتخب کارکنان موسسه اطلاعات و شرکت ایرانچاپ بعدازظهر دیروز [روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۹] مجلس معارفهای با ایشان که از سوی رهبر انقلاب و رئیسجمهوری وطن ما به مدیریت مؤسسه اطلاعات منصوب شده است در تالار اجتماعات اطلاعات برپا گردید که در آن نویسندگان و خبرنگاران نشریات اطلاعات و کارگران، کارمندان مؤسسه اطلاعات و شرکت ایرانچاپ حضور داشتند.
ابتدا آقای رضا تیموری، نماینده کارگران و عضو شورای منتخب خیر مقدم گفت و درباره شخصیت و مبارزات حجتالاسلام دعایی مطالبی ایراد کرد و اظهار امیدواری نمود که انشاءالله ورود ایشان به مؤسسه با خیر و برکت همراه باشد.
تیموری در سخنان خود اضافه کرد تا دو هفته دیگر بیلان عملکرد شورای منتخب در گردهمایی کارکنان مؤسسه اطلاعات و شرکت ایران چاپ به اطلاع همه خواهد رسید و مژده داد که این گزارش و بیلان عملکرد با نوید اضافه حقوق همه کارکنان این مؤسسه همراه خواهد بود.
آنگاه حجتالاسلام دعایی پشت تریبون قرار گرفت و پس از تشکر از خیر مقدم نماینده کارگران و با ذکر مقدمهای گفت: برای من مایه شرف و سرافرازی است که در جمع تعداد زیادی از برادران شریف کارگر و سرمایههای فکری و قلمی این کشور قرار گرفتهام و این افتخار را کسب میکنم که با گستاخی تمام در حضورشان سخن بگویم. من هرکه هستم و هرچه دارم از این جامعه دارم و عضو این جامعه هستم. ایرانی هستم، مسلمانم و با الهام از آرمانها و روحیات همین ملت راهی را رفتم، سرنوشتی داشتم و هرچه بود امروزه این افتخار را به من میدهند که در خدمت خیلی از دوستان بسیار عزیز و ارزشمند تجارب خودم را عرضه کنم و در این محیط آموزشی قلم بزنم.
هرچه هست از خودتان است و از خود شما ایرانیان شریف، مبارز، پاک، نازنین بنابراین بهخودتان برمیگردد نسبتها و تمجیدها... و امیدوارم که این قابلیت را داشته باشم بهتر و بیشتر از پیش الهام گیرم و تربیت شوم. قبل از هر چیز لزوماً میخواهیم با همدیگر آشنا شویم و سپس پاسخ به سؤالاتی که چه رسماً و چه ذهناً برای بسیاری از همکاران عزیز ما در گروههای مختلف مطرح است پرسششان که برنامه ما چیست و چه دید و چه برداشتی داریم از آقایان، چرا آمدهایم اینجا و چکار میخواهیم بکنیم و الی آخر... ر. آنچه مسلم است ضرورتی اقتضا کرده که تحولی در یک رسانه گروهی این کشور صورت پذیرد. اگر زمینه نبود اگر نقصی وجود نمیداشت ایجاب نمیکرد فردی را بفرستند و به ایشان مسئولیتی بدهند. بنابراین مشکلاتی وجود داشته. ریشه این مشکلات چه بوده و چه عواملی در آن دست داشتهاند گرچه اهمیت دارد باید خوب بررسی شود ولی برای اینکه آنچه را که از ما خواستند از آن عقب نیفتیم و در ساختن و پرداختن یک بنیاد انقلابی و فکری خطی را میکشیم از امروز، از این لحظه برای شناخت خودمان از همدیگر.
شما و برادران بسیار ارزشمند، پرتجربه و دانشمندی هستید، در قسمتهای مختلف، من شخصا هیچکدامتان را بر دیگری ترجیح نمیدهم. روز گذشته اولین لحظهای بود که من میآمدم. در این مؤسسه قبلا هیچگاه قدم به اینجا نگذاشته بودم. قبل از انقلاب کسی به ما راه نمیداد و بعد از انقلاب هم ضرورت اقتضا نکرد حتی من از کروکی داخل ساختمان اطلاعی نداشتم و نمیدانستم که کدام درش در اصلی است و چند طبقه دارد و هر طبقهای چه بخشی دارد و کجا باید رفت.
طبیعی است که سراغ مسئولینی را بگیرم که مدیریت اینجا را داشتهاند رفتم سراغ او. عدهای آمدند با ادعای نمایندگی از طرف گروههای مختلف کارگری و فنی و تحریریه این مؤسسه. طبیعی است در برخورد اولیه آنها را به رسمیت میشناسیم.
مدعی بودند نماینده هستند و عضو شورای مرکزی و با احترام با ایشان برخوردم که این یک مسئله طبیعی است اما بهدلیل پایه طبقاتی بینش فکری که داریم لزوما وقتی که میخواهیم در یک مجمع وسیع اینطوری گروهی را انتخاب کنم که اول بهسراغ او بروم این وظیفه من است که شریفترین، پرارجترین و کارآمدترینشان را انتخاب کنم و آن طبقه رنجبر و زحمتکش کارگر این مؤسسه است و مصراً بخواهم که اول مرا ببرید به سراغ آنها: بازوی توانای این رنجکشیدگان هست که آنچه را که شما میگویید وابسته به آن هستید بهوجود میآورد.
عرق پیشانی آنهاست که افتخار و شرف میدهد. در اینجا اصراری میشد تلویحا که خوب است اول بهسراغ هیأت تحریریه بروم البته نمیخواهم به آن برادران جسارت کنم. خیر، اگر نقص است از بینش طبقاتی و فکری و عقیدتی من است. من خودم را یک پرولتر فکری میدانم و لزوما به آن برادر رنجبر و زحمتکش کارگرم احترام میگذارم. من اول میخواهم دست او را ببوسم و حتی رفتم سراغشان گفتم آمدهام برای اینکه دستتان را ببوسم.
درست است که باز بعضی از همین برادران وقتی مرا به پیش برادران و خواهران کارگر هدایت میکردند اول به یک پدیده خیلی ظریف و پیشرفته دقیق مرا راهنمایی کردند. بخش الکترونیک و کامپیوتری و من آن لحظه آخری که مواجه شدم با آن احساس گرم و صمیمی برادری که آمد با ناراحتی گفت چرا تو را نیاوردند توی انبار پیش مایی که هیچکس تابهحال نزدمان نیامده من اظهار شرمساری و خجلت کردم و گفتم ای برادر کارگر عزیز بهخدا قسم نمیدانستم و راست گفتم ای کاش از اول مرا پیش تو هدایت کرده بودند و این افتخار را کسب کردم که نخستین ناهار را در این دستگاه و در این تشکیلات که از هر وزارتخانهای در این کشور کمتر نیست در بین طبقات رنج کشیده مسئول انبار زیرین این تشکیلات صرف کردم. صحبتهای زیادی شد در جلسات معارفهای که ما با همگی داشتیم.
من در پاسخ یک جملهای که یکی از دوستان عضو شورا (ظاهرا شورای تحریریه) اظهار میکرد و از قدرت و عظمت تکنیکی این مؤسسه یاد مینمود یک پاسخ دادم. میخواست بگوید تو میدانی مسئول چه بخش عظیم و غنی از ذخایر این کشور هستی؟ عظیمترین و پیشرفتهترین تأسیسات چاپ این کشور را میخواست بگوید و بلکه منطقه را. گفتم برادر من خوب یادم هست مؤسسه اطلاعات مؤسسهای بود که وقتی شاه مخلوع جنایتکار خواسته بود برای تمجید و تشویق نوکر سابقش به اینجا قدم بگذارد.
از اولین قسمت شروع و همه جا را بازدید کرده بود شاید بازدیدش یک ساعت دو ساعت طول کشیده بود و از آخرین قسمت که میخواست برود بیرون همین مؤسسه شماره مخصوص و فوقالعادهای بهدستش داد که بازدید همان روزش را منعکس کرده بود. یعنی اینقدر سریع و اینقدر دقیق گفتم میدانم چه مؤسسهای است که متأسفانه در زمان شاه خائن سابق ثابت کرده که اگر بخواهد کار بکند میتواند و با این سرعت و با این ظرافت.
حالا ببینم چه میکند حالا که شده مال مستضعفین مال خود کارگران حالا که شده مؤسسهای که یک طبقه فراری که به جرم مبارزه علیه امپریالیسم، صهیونیسم در این کشور سالها آواره بود و به همت و برکت مبارزات شما برگشته و الان قدرت پیدا میکند. بیاید اینجا آیا همین تأسیسات عظیمی که شما از آن دم میزنید به رخ میکشید امروز چه نقشی دارد آیا ننگ نیست که این تشکیلات عریض و طویل این سرمایه غنی صرفا بهدلیل تعویض یک تیتر دو ساعت عقب بیفتد؟ و درست مصادف با ورود اولین فردی که شما مدعی هستید که با نمایندگی از سوی رهبر انقلاب و بهدستور رئیسجمهور آمده درست تصادفا با اولین روز ورود او این تشکیلات دقیق و این تشکیلات بسیار پیچیده و پیشرفته صرفاً بهخاطر یک اشکال کوچکی دوساعت تأخیر بیفتد.
ما دقیقتر و ظریفتر از آن پدیدههای تکنیکی و پیشرفته علمی در اینجا مغزها و بازوهایی داریم که آنها برای ما با ارزش است. اگر اینها نباشد، این بازوها نباشد این تواناییهای فکری و عملی نباشد هر اندازه آن تأسیسات پیشرفته و پیچیده باشد کاری را از پیش نمیبرد. آن پیر مردی که دراین مؤسسه موی سرش را سفید کرده، خودش را به آخرین مراحل زندگی و عمرش رسانیده آن سرمایه است و اگر این پیرمرد که موی سفید آویزانش شرفش است و گواه شناسنامه سالیان زحمت و رنجش در آن است. باز روزهای اول و دوم ورود من زمزمههایی میشد (اهمیت تیراژ) بنیاد مال مستضعفین است.
خودکفاست اگر تیراژش بالا باشد درآمدش خوب است و کارگرها و کارمندان در رفاه خواهند بود و اگر تیراژ پایین باشد درآمد ما کم خواهد شد، مشکلات مادی خواهیم داشت و مشکل مادی که مطرح شود کارگر کمکاری میکند، اعتراض میکند این بزرگترین اهانت به کارگران است. مرگ بر ما اگر معتقد باشیم که کارگر شریف و با ایمان و مخلص و وطنپرست به خاطر شندرغاز کمی درآمدش کمکاری بکند و خفه باد آن حلقومی که ما را از این مسائل میترساند. تیراژ برای چه؟ تیراژ برای اینکه ما ندای انقلابمان را بهگوش مردم برسانیم.
تیراژ برای اینکه ما به مردممان آگاهی بدهیم و الا اگر تیراژ میخواستیم همان ورق پارههای گذشته بود که با عرضهکردن بدنهای نیمهعریان زنان هوسآلود پول جمع بکنند. این پول قابل کارگران ما را ندارد و ما نمیخواهیم اینطور باشد. ما نمیخواهیم در شرایطی که ضدانقلاب دنبال سوژه میگردد خوراک او را تأمین کنیم و از جیب او پول روزنامه را دربیاوریم و کارگرانمان را اداره کنیم. ما نمیخواهیم این کار را بکنیم. تیراژ ارزش دارد، اهمیت دارد اما هیچگاه تیراژ هدف نیست وسیله است. هدف آن چیزی است که رهبرمان گفته. ببینید آنها چه خواستهاند از ما.
مسلماً نارساییهایی وجود داشته که فردی را مأمور کردهاند که بیاید اینجا در خدمت شما باشد. به او دستور دادهاند که بیا این دستور بیش از دستورات گذشته نیست که یک نفر را بخواهند پستی بدهند سمتی بدهند و مقامی بدهند و او را حاکم بر دیگران بکنند و آقایی بالای سر دیگران بگذارند نهخیر اینطور نیست. یک نفر خادم، یک نفر صمیمی یک نفر فداکار باگذشت، یک نفر که تحتتأثیر هیچ شانتاژ قرار نگیرد، یک نفر که در عمرش ثابت کرده باشد که دنبال پول و مقام و این وسایل نباشد، یک نفر که افتخارش این باشد که خادم کارگران مؤسسهای باشد او را بفرستند. میفرستند که چه کار بکند. میدانید حتما حکم رئیسجمهورتان را و حکم اماممان را. در این زمینه خواندهاید. این مربوط بهخودتان بوده کسی را مأموریت دادهاند که بیاید در کنارتان کار بکند.
در پیام امام نکتهای که اهمیت داشت این بود که به کمک و یاری کارمندان و کارگران متعهد آن مؤسسه بنابراین، هدف داریم. این قدر برادران و یاران خبرنگار دیگر رسانههای گروهی باسماجت نپرسند خطتان چیست، برنامهتان چیست؟ اینچه لجاجتی است؟ کجای آن ابهام دارد؟ مگر ما کوریم که ببینیم امام و پیشوا و رهبرمان چه گفته و به چه خاطر کسی را فرستاده. این دیگر یعنی چه که خط مشی شما چیست؟ مگر ما هدفی جز جمهوری اسلامی نه شرقی و نه غربیبودن داریم. مگر در این کشور جز خط پیروی از امام، معقول است؟ کجای این کار ابهام دارد؟
و اما بر گردم به نکته اولی که به آن اشاره کردم که ما یک خطی را کشیدیم. یک خط سبز و قرمز. قرمز برای گذشتهها، نگهبان ضعفهای گذشته شما نمیشویم که در گذشته چه کردید، چه تملق گفتید، چه تمجید کردید و چه رسواییهایی بر شما حاکم بوده. ما گذشته را فراموش میکنیم ما خودمان را الان از شما میدانیم. شما سرمایههای ارزشمند فکری و عملی و قلمی این کشور هستید و بهشما افتخار میکنیم و میگوییم هراندازه که گذشته تباه و سیاه باشد همه کس اینطور نبوده است درست است کارگری که سی سال کار کرده موی سرش را آویزان و سفید کرده، سیسال رنج کشیده تا قبل از انقلاب هیچ مشکل و مسئلهای برای رژیم گذشته بهوجود نیاورده، یقینا او هم میتواند الان با ایمان و اخلاص و صمیمیت بیشتری الان که مسئله به وجود نیاورده الان هم درک داشته باشد لمس بکند که ما در چه شرایطی هستیم در چه بحران و چه کورانی هستیم. یک اطمینان به شما بدهم. آنطور که احساس کردم برادران و خواهران همکار عزیز من از مدیریت قبل از من رضایت دارند. آقای پورکاشف.
البته آنچه را که من یکی از دو روز احساس کردم نمیتواند نظر واقعی باشد. ما به یاری خدا در زمینههای مختلف نظرسنجی خواهیم کرد چه در زمینه شورایی که وجود دارد افرادی هستند که خودشان را نماینده شوراها میدانند و مادام که ما در نظرسنجی خود به یک نتیجهگیری نرسیدیم به آنها افتخار میکنیم و احترام میگذاریم. همچنین از مدیریت آقای پورکاشف.
من بهشما بهعنوان یک خادم بهعنوان یک همکار صمیمی که مسئولیتی دارد و در ارتباط با رهبری و ریاستجمهوری است به شما اطمینان میدهم که از نظر حقوق و مزایا مسئله قدرشناسی از رنج و تعب و زحمت یدی و فکری شما هیچگونه مشکل و نارسایی بهوجود نیاید. همچنان که تا به الان علیرغم مشکلات زیادی که در این کشور وجود دارد شما تا حد نسبتا قابل توجهی در رفاه و آسایش بودید البته در قبال کار خوبی که عرضه کردید و وفاداری که به مدیرتان داشتید.
همچنان که تا به الان از نظر ما مسئلهای نداشتید در آینده نیز مسئلهای نخواهید داشت. این را من تضمین میکنم هیچگاه به این فکر نباشید که اگر یک روز به تلاش و به دسیسه و توطئه ضدانقلاب مطلب نامناسبی در روزنامه رسوخ کرد و ما مجبور شدیم یک شماره روزنامه را توقیف کردیم تا ثمره رنج رنجبران و زحمتکشان و مستضعفینمان را به نفع ضدانقلاب در این کشور هدر ندهیم و یا حتی اگر ما مجبور شدیم یک ماه انتشار روزنامه را در این مؤسسه توقیف کنیم این کار را میکنیم تا اینکه خوب پاکسازی کنیم محیط را اما مطمئن باشید برادران کارگر عزیز یک شاهی از حقوق و مزایا و حتی فوقالعاده شما که در ماه قبل میگرفتید از شما کم نشود. شما غم و غصه تیراژ را نخورید و آن کسانی که خدای ناکرده خدای ناکرده فکر میکنند که اگر با یک نوع کمکاری و رذالتهایی یکی دو روز انتشار روزنامه را ساعاتی به تأخیر بیندازند تا اینکه در بعضی از شهرستانها تیراژ پایینتر بیاید و کمتر عرضه داشته باشیم اینها بدانند این مؤسسه یا در خدمت مستضعفین خواهد بود و یا ابدا به نفع هیچکس ادامه نخواهد داد. یعنی یا در خدمت انقلاب و یا توقیف و نداشتن اطلاعات.
نظر شما